عنوان بالا مدتها زینت بخش بالای دیوار حدفاصل بین سالن ورزش دانشگاه تهران و سینمای مجاور آن در میدان انقلاب بود، و شاید هنوز هم آنجا باشد یا نباشد.
با خواندن جمله بالا در سال های اول زعامت حضرت آقا حس غروری به خیلی ها دست می داد. این حسی بود که بسیاری از جوان های غیور آن زمان با شنیدن جملات مشابه در زمان حضرت امام تهییج، تحریک و تشجیع می شدند و با گرفتن جان خود در کف به جنگ با صدام (و نه آن گونه که هنوز هم صدا و سیمای سه راه افسریه ادعا می کند "عراقی ها") می رفتند. گروه بزرگی از این جوانان تبدیل به افسران و سرداران رشیدی و افتخاراتی ملی مثل همت ها، باکری ها، صیاد شیرازی ها و سلیمانی ها و و و و شدند و برای ابد به تاریخ افتخارات ایران پیوستند.
رفته رفته کار به این جا منتهی شد که عده قابل توجهی از این جان برکفان سابق با ادامه و یا بدون ادامه تحصیلات در بعد از جنگ آقای دکتر هایی شدند و با و یا بدون استفاده از وام های بانکی و خرید، تصاحب و یا تملک ماشین آلات سبک و سنگین، کشتی، شرکت، کارخانه، ملک و املاک کشاورزی و غیره توانستند مال و منالی به دست آورند و یا با به عضویت در آمدن در هییات مدیره شرکت ها، تراست ها و هولدینگ های وطنی و غیره به جبهه فعالیت های اقتصادی بپیوندند. بابک زنجانی هایی هم بودند که، شاید برخلاف بعضی دیگر، سرخوش از زد و بندهای نفتی خود رقص کنان در تاجیکستان به دام قانون افتادند و هنوز که هنوز است از بند آن نرسته اند.
در این میان رسانه میلی کارش امروز به جایی رسیده است که روزانه لااقل در سه بخش خبری با نشان دادن جنایات صهیونیست ها و نمایش صحنه های فجیعی از غزه، لبنان، میانمار و غیره و یا بانمایش فلاکت بی خانمان های آمریکا صبحانه و نهار و شام مخاطبان را زهر مار می کند. گویی این پیام را به مخاطب می دهد که "می بینی؟ ما فقط اینجوری از مظلوم دفاع می کنیم". در پایان هم تبلیغی شامل فیلمی از چند ببو که دهانشان از انبوه کالاهای عرضه شده برای حقنه در این هایپر کالا و آن مرکز تخصصی به صورت قسطی و یا با تخفیف (بدون ذکر قیمت اصلی و میزان تخفیف) فرش و لوازم خانگی نشان می دهد و با پخش صدا هایی شبیه پر کردن کوزه آب یا بعضی صداهای نه چندان خوش دیگر به جای موسیقی انگار به مخاطب می گوید "حالا برگرد به همان کانال ماهواره ای که همیشه تماشا می کنی".