
حلیای عزیز من!
در آداب معاشرت بعضی رفتار ها باعث تکمیل شدن خوی انسانی و جوانمردی است.
یکی از این مکملهای اخلاقی، اِکسیریست که از آن به «إکرام» یاد میشود.
در معنای کلی اکرام همان بزرگداشت و احترام است ولی برای درک معنای بهتر، مثالهایی بیان میکنم:
اکرام یعنی بفهمی که محبوبت دوست دارد به کدام نام صدا زده شود، و تو همان را، با تمام دقت و لطافت، انتخاب کنی.
یعنی وقتی با تو حرف میزند، کلامش را چون گوهری گرانسنگ بشنوی؛ نه اینکه میان حرفش بپری، و رشتهی سخنش را از او بربایی.
یعنی اگر با کسی دشمن است، تو دل به دوستی با دشمنش نسپاری؛ نه از روی تعصب، بلکه از روی همدلی.
اکرام آنجاست که بیهیچ مناسبتی، او را دعوت کنی به یک فنجان چای، یک لحظه خلوت دونفره، و خرجش را با نگاه پر از خواهشت بدهی، نه با کیف پول.
اکرام یعنی در دل، بیصدا آرزوی پیشرفت و آرامشش را بکنی، اما فقط در دل نمانی؛ و آن را در رفتارت نیز جاری کنی.
یعنی وقتی در جمعی نشستهای ـ چه باشد، چه نباشد ـ از او بد نگویی؛ چون انتقاد، مخصوص محفل دونفره است، نه نُقلِ مجلس بیخبران.
اکرام یعنی خوشگمان باشی، حتی اگر رفتارش دلآشوبت کرد؛ آنقدر که در ذهنت برای خطایش، هزار توجیه عاشقانه بسازی.
یعنی اگر دیدی که نیاز دارد، پیش از آنکه با گونهای گلانداخته و عرق شرم بر پیشانی، زبان به خواهش بگشاید، تو بیهیچ حرفی، دلش را دریابی و نیازش را برطرف کنی.
و دهها ادب دیگر هست که این مجال، گنجایش بیانشان را ندارد...
من هم که از زمان دلبریت، تنها نگاه تو برایم مهم بوده و بس، دوست دارم مورد اکرام تو قرار بگیرم. همونگونه که خودم تا آنجا که توان دارم در اکرام تو کوتاهی نکردهام.
اما فقط یکجاست که وقتی کوچکم میکنی آنقدر دلم برایت ضعف میرود نمیتوانم توصیفش کنم.
آن موقعی که اسم مرا کوچک میکنی، احساس صمیمیت بیشتر و نزدیکی فراوان مینمایی و میگویی:
محمدم!.
همان لحظهای که واژههایت نرمتر میشوند و خیالِ لحن صدایت مهربانتر،
و آن «م» مالکیتِ آخر اسمم، نه تنها مرا به خودت پیوند میدهد، بلکه گویی تمام وجودم را از آنِ ❤️تو❤️ میکند ...