
هیچکس به خط آبی که از شلنگ بیرون میاد و بالا میره تا میریزه رو پشت بوم هیچ حسی نداره.
و هیچکس از آبی که فقط پایین میریزه و بیروح به زمین میخوره لذت نمیبره.
فواره ولی قشنگه،
دیدنیه،
جذاب و همه کس پسنده ...
نصف زیبای فواره به بالا و بالاتر رفتنشه،
و نصف دیگش ب از حرکت ایستادن و زمین خوردنش.
نصف زیبایی تو به خوش قلب ترین دختر شهر بودنته،
و نصف دیگش ب همیشه قهر بودنت.
نصفش به بذله گویی و طناز بودنته،
و نصف دیگش به لجباز بودنت.
نصفش تو حجب و حیا و خانم بودنته،
و نصف دیگش تو بیابون شهوتْ سردرگم بودنت.
نصفش به اینه که روی بد نشون اون رئیسِ خرس بدی،
و نصف دیگش به اینه که مدام منو حرص بدی.
نصفش به خیالِ رام و رهوار بودنته،
و نصف دیگش به بی رحمی و خونخوار بودنت.
نصفش به لبای همیشه خندونته،
و نصف دیگش ب حرارت سوزانندهی زبونت.
نصفش به نیمهی خوبته که یک فرشتهی آسمونیه،
و نصف دیگش به نیمهی صد البته خوبترته که شیطون و پر حراتته و یک عامل ویرونیه 😉
عشق من به تو هم برا همین قشنگه
چون شکل فواره شدم🥹
چون با نصف تو از شیرینیت قندم بالا و بالاتر میره و با دیدن نصف دیگت فشارم میفته
با نصف تو شروع میکنم به خیال بافی و خاطرهسازی و با نصف دیگه خاطرم مکدر میشه
با نصف تو تا اوج آسمون میرم و با نصف دیگه با صورت میخورم زمین ...
به هر حال اون چیزی که در واقع اتفاق میفته اینه که من با نیمهی خوب حلیا خوشحالم و با نصف دیگش خوشحالتر ...
با حلیا آرومم و با نصف دیگش آرومتر ...
با حلیا عاشقم و با نصف دیگش عاشقتر ...
خدا خوشی با تو بودن رو از من نگیره و روزی رو نشونم بده که دل ❤️تو❤️ مثل پرندهای آزاد، بیتابِ قفس من باشه....»