قبل از این که به این سوال پاسخ دهیم به مثال زیر توجه فرمایید:
یکی از خویشاوندان بنده خواننده است و چندین سی دی صوتی و تصویری منتشر کرده است.استودیوی صدابرداری و تمام آثارش را در یکی از اتاق های خانه خودش جمع کرده است اما من از شغلش اصلا راضی نیستم،یعنی متنفرم...!ویک روز باچندنفر از دوستانم ناگهانی وارد خانه ی او می شویم وتاحدمرگ اوراکتک می زنیم!می گوییم یاباید خوانندگی راکناربگذاری یاتورا می کشیم!پدرش برای دفاع می آید اما بلافاصله او را میکشم.به خاطر انزجار ازعملی که انجام می دهدبا توحش تمام،اورا تحقیرمی کنیم وخلاصه در اوج خشونت و اهانت با اوبرخورد می کنیم.
یک سوال:به نظر شما بنده چه بلایی بر سر استودیوی ضبط صدا و سی دی هایش خواهم آورد؟جواب این سوال بدیهی است واصلا هیچ گونه نیازی به فکر کردن ندارد.منی که تا این اندازه با خشونت و توحش سراغ او بروم و در یک کلام خون به پا کنم وسایل دیگر برای من چه اهمیتی دارد!
در واقع این بلاهارا به خاطر کاربا آن وسایل سر او آورده ایم،پس ابزار انجام این عمل را قطعا با انگیزه بیشتری نابود خواهم کرد.حال یک سوال از همه ی افراد منصف و اهل تفکر:وقتی سپاه اسلام به ایران آمد با دین مردم(که زرتشتی بود)مشکل داشت،چرا هیچ آتشکده ای را نابود نکرد؟
مگر شما نمی گویید کشتندوبریدند و به زور شمشیر به تغییر دین وادارشان کردند پس چرا آتشکده ها سالم است؟
مگر مرکز تجمع وجای عبادت و مراسم دینی زردشتیان همین آتشکده ها نبودند؟پس واقعا عقل،این ادعا که ما به زور مسلمان شده ایم را رد می کند.
در دومین استدلال می گوییم در سیستم حکومت داری اسلامی قائده ای وجود دارد به نام جزیه!می دانید جزیه چیست؟قضیه از این قرار بود که مسلمانان سالانه باید مبلغی را به عنوان زکات پرداخت می کردند(برای رسیدگی به فقرا و درماندگان و...)طبعاً افراد غیرمسلمان هم به عنوان یک شهروند باید به مصالح عمومی جامعه احترام می گذاشتند اما آن ها مسلمان نبودند تا زکات بر آن ها واجب شود! لذا از آن ها سالانه مبلغی گرفته می شد(مشابه زکات)به عنوان جزیه.همچنین جهاد و پاسداری از مرزهای اسلامی بر مسلمانان یک فرض بود ولی چنین قانونی برای غیرمسلمانان وجود نداشت ودر ازای امنیتی که برای زندگی آن ها فراهم شده بود می بایست هزینه ای بپردازند.پس جزیه هم معادل زکات مسلمانان بود و هم مبلغی به عنوان معافیت از جنگ و جهادرفتن و طبق شریعت اسلام تا زمانی که غیرمسلمانان حق شهروندی خود را اداکنند،کسی با آن ها کاری ندارد و می توانند آزادنه دین خود را داشته باشند.حال یک سوال از همه‌ی افراد منصف و اهل تفکر:
آیا وجود قانونی به نام«جزیه»حرف های اسلام ستیزان را نقض نمی کند؟
تمام ایرانیان می توانستند جزیه بپردازند و زرتشتی باقی بمانند چرا این کار را نکردند؟بعضی وقت ها پیش می آید که اسلام ستیزان می گویند چرا باید مردم بی خودی پول بدهند...؟
پاسخ:آیاحق شهروندی بیخودی است؟پس چرا مسلمانان مجبور بودند زکات بدهند؟آیا زکات بیخودی است؟جالب است بدانید جزیه در مقابل مالیات های سنگین موبدان زرتشتی بسیار ناچیزبود،از افراد ناتوان و بیمار و کسانی که وضع مالی خوبی نداشتند جزیه گرفته نمی شد،دقیقا مانندزکات.ولی همین جزیه هم خرج جامعه می شد.فراموش‌نکنیدکه مردان شماره ی یک دین اسلام،همه در فقر بودند و پول های اخذشده را برای جامعه صرف می کردند.
در بالا دو دلیل عقلی را مورد بررسی قرار دادیم و إن شاء الله به دلایل نقلی هم خواهیم پرداخت:
خطاب به کسانی که می گویند ما به زور مسلمان شده ایم:شما از کجا می دانید که ایرانیان به زور مسلمان شده اند؟خود که آن جا نبوده اید!لاجرم باید به کتاب های تاریخی مراجعه کنید.حال بفرمایید این هم مقدمه ی کتاب تاریخ طبری از مهم ترین کتاب های تاریخی صدر اسلام:
«کسی که در کتاب ما نظر می افکند باید بداند که من هرچه را در این جا یادکرده ام و شرط نموده ام تا نگارنده آن باشم،تنها بر پایه اعتماد به اخبار و آثاری است که رسیده و من بازگوکننده ی آن ها هستم و همه را به راویانش نسبت به می دهم،نه بر اساس چیزهایی که با دلیل عقلی و استنباط فکری فهمیده شده اند_مگراندکی از آن ها_...پس هر خبری که در این کتاب از گذشتگان نقل کرده این اگر به نظر خواننده،امری ناشدنی می آمد و یا در نظر شنونده ناپسند جلوه کرد باید بداند که درباره آن،از جانب ما خبری داده نشده بلکه خبر مزبور رابرخی از ناقلانش به ما رسانده اند و ما نیز،همان گونه که خبر را دریافت کرده ایم بازگو نموده ایم.»
آیا شما با استناد به این کتاب می گویید مسلمانان با خشونت و...اسلام را گسترش داده اند؟
آیا می توان به نوشته های آن اعتماد کرد؟آیا منطقی است به خاطر مطالب تاریخ طبری مفاهیم قرآن و سنت پیامبر را نادیده بگیریم؟
بارها مشاهده شده که اسلام ستیزان به تاریخ طبری استناد کرده اند بدون آن که کوچکترین تحقیقی در مورد صحت مطالب آن داشته باشند یا به مقدمه ی آن نگاهی انداخته باشند.
منبع:کتاب الحادنوین باتلاق رنگین
