سفیرپاکی
سفیرپاکی
خواندن ۴ دقیقه·۱۱ روز پیش

دانش آموزی که از من متنفر بود!

با این که چند سالی هست که داخل ویرگول هستم ولی بیشتر از چهار پنج پست درباره مدرسه ننوشتم.دلیلش این بود که فکر میکردم خاطراتم از دانش آموز ها نمیتونه برای کسی جالب باشه چون معمولا اکثر ماها نسبت به مدرسه حس منفی داریم.

اما درکمال تعجب دیدم پست هایی که درباره مدرسه می‌نویسم بازخورد های خیلی خوبی می گیره.برای همین تصمیم گرفتم یه ماجرای دیگه از خودم و یکی از دانش آموزها تعریف کنم.ماجرای سفیر پاکی و دانش آموز ناراضی!



قبلش باید از سبک تدریس خاص خودم بهتون بگم.من مطالعات درس میدم و با این که هر درس سوالات زیادی داره ولی شاید فقط هفتاد درصد سوالات رو به بچه ها بگم.دلیلم اینه که اگه اونا ده تا سوال رو خوب یاد بگیرن خیلی بهتر از اینه که من بیست تا سوال بهشون بدم و اونارو گیج کنم.جدای ازین سعی میکنم هرچندجلسه یک بار سرکلاس با دانش آموزها بازی کنم.از شیرمرغ گرفته تا نام شهرت و بازی کارتایم و...(پارسال این کارو زیاد انجام میدادم و امسال خیلی کمتر شده به دلایلی که بعضیاتون میدونین)

چون امتحانات مطالعات متوسطه اول نهایی هست و توسط اداره طرح میشه به دانش آموزها هم اطمینان میدم که اگه سوالیو اومد که من نگفتم نمرشو بهشون میدم تا اضطراب نداشته باشن.

پارسال وقتی سال هفتم درس می دادم یه دانش آموزی داشتم که واقعا خیلی باهوش بود.یعنی درسو از من هم بهتر بلد بود.ازونا که عشق کنفرانس دادن و پیشخوانی دروس بود.در امتحان نوبت اول سه نمره از سوالات رو بهشون نگفته بودم ولی تصمیم گرفتم که فقط دو نمره رو بهشون اضافه کنم چون سوال سوم به نظرم مفهومی بود و باید خودشون جواب میدادن.

اون دانش آموز زرنگ هم هفده گرفته بود و با دو نمره ای که بهش اضافه کردم نوزده شد.وقتی کارنامشو گرفت خیلی ناراحت شد.

دیگه دو سه جلسه ابتدای ترم دوم دهن منو سرویس میکرد واقعا.

همیشه اول جلسه ازم میپرسید که استاد من چطور نوزده شدم و فلان.

واقعا دیگه خستم کرده بود.

منم تصمیم گرفتم که بهش احترام بذارم و برگشو نشونش بدم تا بهش بگم درست صحیح کردم و سوال مفهومی ساده رو خودت ننوشتی.

خلاصه زنگ تفریح صداش کردم و برگه رو بهش نشون دادم.

نه تنها در کم شدن اعتراضش اثر نداشت بلکه بیشتر رفت روی مخم.

با خودم گفتم ای بابا عجب غلطی کردم.آخه این دانش آموزهای بی جنبه لیاقت احترام دارن که من بخوام باهاشون این کارو انجام بدم؟آخه کدوم معلم میاد داوطلبانه برگه دانش آموز رو نشونش میده؟

خلاصه که اون دانش آموز حسابی از من ناراضی بود.حتی یه جلسه بهم گفت از عملکرد شما ناراضی هستم.

بعضی جلسات هم بهم تیکه مینداخت ومیگفت استاد درسمون عقبه و وقت بازی و داستان گفتن نیست.

بعضی وقتا هم عمدی از جلوم رد میشد و بهم سلام نمی داد تا انتقام بگیره خخخخ

یعنی منو کشت برای اون یه نمره.

گذشت و گذشت تا امسال.

یعنی سالی که من معلم کلاسشون نبودم.باور نمی‌کنین اگه بگم اون دانش آموز الآن کلی بهم احترام می‌ذاره انگار من استاد امیر کبیر بودم خخخخ یعنی سلام و خداحافظ استاد از دهنش نمیفته.خیلی منو تحویل می گیره.دلیلش هم اینه که معلم جدیدی که براشون اومده مثل من درس هارو براشون توضیح نمیده و چون نمیتونه مثل من با دانش آموزها رفتار کنه بیش از حد بهشون سخت میگیره.من رفاقتی باهاشون میرفتم جلو و به حرفم گوش می دادن.اون دانش آموز بهم گفت که معلممون خیلی کسل هست.(یعنی مثل من پر انرژی و اهل توضیح دادن و فعالیت غیر درسی نیست)

یعنی الان در بین اون دانش آموزایی که امسال باهاشون کلاس ندارم در حد رونالدو محبوبم خخخخ

برام شکلات میارن و عزت و احترام قائل میشن.

بگذریم.

حالا بحث من و مدرسه به کنار.

کلا ما عادت داریم که قدر کسایی که بهمون خوبی میکنن رو نمی بینیم.مثلا یه دوست داریم که همیشه به درد و دل هامون گوش میده و مارو راهنمایی می‌کنه.کافیه اون شخص دیگه این کارو انجام نده یا سرش شلوغ بشه و دیگه نتونه باهامون حرف بزنه.تازه اون وقته که میگیم ای دل غافل!عجب گنجیو از دست دادم.

یا طرف سالی یه بارم به پدر مادرش سر نمیزنه.بعدش که یکیشون فوت می‌کنه ازشون قدیس می سازه!

نمی‌دونم چرا ما انسان ها عادت داریم که تا چیزی ازمون دور نشه قدرشو‌ ندونیم.

جدای از این ماجرای من یه پیام دیگه هم داشت.اگه تو جایی که هستی خیلی خوب کار کنی حتی اگه در حقت نامردی کنن و قدرت رو ندونن‌ بعد از مدتی به ارزشت پی می برن.

واقعا زمان خیلی چیزهارو ثابت می‌کنه.

چه انسان های بزرگی در طول تاریخ بودن که در زمان خودشون مردم بهشون ظلم میکردن و تحویلشون نمی گرفتن.ولی وقتی چند سال از مرگشون گذشت مردم گفتن عجب کسیو از دست دادیم و چقدر به فکرمون بود و ندونستیم!

خلاصه که قدر سفیر پاکیو‌ بدونین.

من با این حجم از جذابیتم میدونستم خیلی جاها بنویسم و فعالیت کنم ولی ویرگول رو انتخاب کردم تا به شما امید بدم و افسرده نشین.

چون مخلص هم هستم ازتون انتشار تشکر ندارم.همین که پست هام لبخند به لبتون بیاره برام کافیه.

اگرم نیاورد مهم نیست خخخ

دانش آموزمدرسهمعلمخاطرهدل نوشته
شکر که خدا هست?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید