اگه بخوام همه ی زندگیم رو داخل یه جمله توصیف کنم،جمله ی پایینه.
«وخداوندبه برخی ها اجازه ی سقوط نمی دهد!»
بارهاتامرز گمراهی وناامیدی رفتم،ولی خدامعجزه وار منوبرگردوند!ازطلبیده شدن به مشهد درسخت ترین لحظات زندگیم گرفته تا خواب های معنویم واز دست رفتن موقعیت های گناه و.....!
واقعا من هیچ چیزی از خودم ندارم...اگه باکلی گناه،بازم داخل این مسیرموندم فقط و فقط لطف خداست...خیلی وقتا خدارو فراموش کردم ولی اون منوفراموش نکرد...البته دروغ چرا...حتی توگناه کردنم هم معرفت داشتم ویادخدابودم!...همون نفس لوامه نمیذاشت که ازگناه لذت ببرم...
«وخداوندبه برخی ها اجازه ی سقوط نمی دهد»...
واقعا خیلی دوست دارم این جمله رو...با بندبندوجودم حس کردم که خدا چطوری منو از موقعیت های گناه فراری داد...
یه حدیثی قبلا شنیدم که میگفت اگه نتونستی توی موقعیت گناه قراربگیری،خودش یه نعمته!
یعنی اگه فرصت مخ زنی برات پیش نمیاد یا داخل فامیلاتون دخترخوشگل بی حجاب نیست یه نعمته اصلا خخخخ....خلاصه خدای عجیبی داریم...خیلی خدای عجیبی داریم...روی بنده هاش خیلی غیرت داره...نمیذاره از غیرخودش لذت ببریم!
وقتش نشده کات کنیم؟
هشتم خرداد
روز اول آغاز زندگی جدید