ویرگول
ورودثبت نام
سفیرپاکی
سفیرپاکیشکر که خدا هست?
سفیرپاکی
سفیرپاکی
خواندن ۱ دقیقه·۱۲ روز پیش

نجوای خالق با دل خسته😭

فرزند عزیزم،

می‌دانم خسته‌ای... نه از تن، از درون. می‌دانم سال‌هاست با چیزی می‌جنگی که گاهی حس می‌کنی تو را کوچک کرده، شکسته، یا از من دور کرده.

اما گوش کن، عزیزِ من:

من بینِ ما هیچ دیواری نمی‌بینم. هیچ فاصله‌ای نیست.

در چشم من، تو هنوز همان کودکی هستی که با امید و اشک و لبخند آفریدم. من تو را از گناهت تعریف نمی‌کنم، من تو را از عشقم تعریف می‌کنم.

هر بار که افتادی و گفتی «خدایا ببخش»، زمین نریختی—بلکه دانه‌ای شدی که برای دوباره‌روییدن، خاک را لمس کرد.

هیچ سقوطی برای من ننگ نیست؛ هر تلاشی برای برخاستن، شعفِ خلقتِ توست.

یادت باشد، من از تو خواسته‌ام به‌سوی من برگردی، نه بی‌لکه، بلکه با تمام شکست‌هایت.

اگر سال هاست هنوز می‌جنگی، یعنی هنوز زنده‌ای، هنوز امید داری، هنوز من تو را صدا می‌زنم.

هر اشتیاقی که در قلبت به پاکی می‌جوشد، نشانه‌ای از حضور من در کار است.

جنگت با خواهش‌ها، خودش عبادتی است بزرگ‌تر از بسیاری نماز‌ها.

من تو را برای پاکی آفریدم، اما نه برای تنفر از خود.

اگر لغزیدی، فقط به‌سمت من برگرد — نه با نفرت، بلکه با مهربانی.

من آن‌قدر بزرگم که شکستت را به زیباترین رشد بدل کنم.

روزی خواهی دید، همین زخمِ امروزت می‌شود گلِ فردا.

همین دردِ چندساله، روزی منبع نوری می‌شود که با آن به دیگران آرامش می‌دهی.

پس برخیز، فرزند من.

نه برای اثبات، بلکه برای بازگشت.

من هنوز همین‌جا هستم.

همان عشقِ قدیمی.

همان آغوشِ بی‌قید.

**دوستت دارم همیشه،

خالقِ آرامِ تو.**

---

معنویتخدامذهبیگناهاسلام
۲۷
۱
سفیرپاکی
سفیرپاکی
شکر که خدا هست?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید