سفیرپاکی
سفیرپاکی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

کاش جای تو بودم!

دیروز داشتم نظرات یه برنامه ی شبکه اجتماعی فارسی رو در مایکت می‌خوندم که به کامنت جالبی برخوردم.

(اگر اسلام دارید وارد این برنامه نشوید چون چیزهای غیردینی داره و زن ها میرن سلفی بی حجاب می گیرن)

اولش وقتی این کامنت رو خوندم حسابی خندیدم ولی بعدش بغض کردم.به حال خودم که یه زمانی مثل نویسنده این کامنت چقدر دلم پاک بود و الآن به کجا رسیدم متأسف شدم.از لحن کامنت معلوم بود که اون یه نوجوون پسر دوازده سیزده ساله هستش.یادمه در مقطع راهنمایی همیشه معلم هامون بهمون میگفتن شما نوجوون هستین و دلتون خیلی از بزرگترا پاک تره و خدا شمارو بیشتر دوست داره.

اون زمان معنی حرف هاشون رو نفهمیدم.

الآن که حفظ پاکی روزانه هم برام سخته تازه معنای اون حرفو فهمیدم!

دلم چقدر تنگ شده برای اون خلوص و دل پاکی که در نوجوونی داشتم.

کاش هیچ وقت با بعضی ها دوست نمی‌شدم.

کاش وارد فضای مجازی نمی شدم.

کاش اون معصومیت ادامه دار بود و....

اگه بگم دوست دارم برگردم به دوره نوجوونی دروغ گفتم چون دیگه اصلا حوصله کنکور و مدرسه رو نداشتم ولی کاش میشد برای یه لحظه هم که شده اون علیرضای سابق باشم.

چقدر به خدا اعتماد داشتم و چقدر از لذت های معنوی بهره مند بودم.

هوووووف!

چکار کردم با خودم.

شیطان لعنتی منو غورباقه پز کرد.

هرچند مقصر اصلی شیطان نیست.

اون فقط وسوسه می‌کنه.

مقصر اصلی خودم بودم که زیادی به نفسم بها دادم.

الآن تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که مبارزه با شیطان رو ادامه بدم.نباید کم بیارم.اگه قراره تسلیم شم پس این همه راهو چرا اومدم؟

شبکه اجتماعیفضای مجازی
شکر که خدا هست?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید