مدتیه یه سخنرانی گوش میدم به اسم کدام حسین؟کدام کربلا؟
از استادحامدکاشانی.محوراصلی سخنرانی این هستش که حادثه ی عاشورا رو اگه بدون توجه به تاریخ قبل ترش تحلیل کنیم به نتیجه خاصی نمیرسیم و گیج میشیم...برای این که واقعه ی عاشورا رو بفهمیم باید به مدت ها قبل برگردیم...حتی قبل تر از ماجرای غدیر...برگردیم به دوره ی پیامبر.
ایشون میگه که اختلاف اصلی بین مسلمون هاازهمون دوره ی پیامبرآغاز شده...مسلمون ها در زمان پیامبر دو گروه کلی بودن...یک گروه که حضرت علی و عده کمی بودن به پیامبر خیلییی اعتقاد داشتن اون رو مثل جونشون میدونستن وحرف هاشو روی چشماشون میذاشتن و در برابرش کاملاااا تسلیم بودن...اما یک گروه بااین که ایشون رو به پیامبری قبول داشتن ولی به معصومیت ایشون عمیقا اعتقاد نداشتن.یعنی پیامبر رو همیشه عاری از خطا و اشتباه نمیدونستن وبعضی وقت ها نظر و تحلیل خودشون رو از دیدگاه های پیامبر بهتر میدونستن.خب بریم سراغ مثال...
پیامبر یک روز به ابوبکر فرمان داد که بره و یه مرد فتنه انگیزی رو بکشه...ابوبکر قبول کرد و به طرف محل استقرار اون فرد به راه افتاد...وقتی وارد محل اون فرد شد با تعجب دید که داره نماز میخونه...به خاطر نمازخوندنش نتونست اون رو بکشه...باخودش گفت باید برگردم و دوباره از پیامبر سوال بپرسم...خلاصه برگشت و ماجرا رو برای پیامبر تعریف کرد...بهش گفت تو مطمعنی باید این مرد رو بکشم؟آخه اهل نماز و دعا بود...پیامبر گفت آره مطمعنم ولی دیگه لازم نیست تو بری...پیامبر همین دستور رو به عمر داد...عمر هم قبول کرد...وقتی به نزدیکی اون مرد رسید دید که در سجده طولانی هستش...عمر هم در دلش شک زیادی ایجاد شد و باخودش گفت چرا من باید چنین فرد عارفی رو بکشم...برگشت و مثل ابوبکر ماجرارو تعریف کرد و از ایشون پرسید تو مطمئنی که باید این مرد رو بکشم و تصمیمت درست بوده؟پیامبر گفت آره مطمعنم ولی دیگه لازم نیست تو بری...پیامبر رو کرد به حضرت علی و گفت تو باید این کارو انجام بدی...حضرت علی هم قبول کرد و به سرعت خودش رو به محل اون مرد رسوند..ولی وقتی به اونجا رسید دید که اون مرد رفته...آشفته و ناراحت پیش پیامبر رسید و گفت من میخواستم اونو بکشم ولی متاسفانه پیداش نکردم...
می بینی؟مسلمون ها در خود زمان پیامبر هم دو دسته بودن...یه دسته خودشون رو حتی از پیامبر هم دارای قدرت تشخیص بهتری میدونستن!
مثال بیشتری میخوای؟پس بزن بریم...وقتی پیامبر در بستر مرگ بود از همراهانش خواست براش کاغذ و قلم فراهم کنن تا وصیت نامه بنویسه و جانشینش رو مشخص کنه...اما اونایی که در اطرافش بودن به حرفش گوش ندادن و یکی گفت وصیت نامه میخوایم چکار!این مرد چون بیماره داره هذیون میگه...کتاب خدا برای ما کافیه...
ببین!وقتی تاریخ دوره ی پیامبر رو عمیق تر مطالعه میکنی دیگه از فاجعه های بعدی تعجب نمیکنی...دیگه از این که دشمنان اهل بیت با وجود مسلمان بودن فدک رو غصب کردن تعجب نمیکنی...دیگه از آتیش زدن خونه حضرت علی تعجب نمیکنی...وقتی می بینی یه گروهی اسلامشون ظاهری بوده دیگه از قتل نوه ی پیامبر مثل قبل شگفت زده نمیشی و نمیگی اینا چطور تونستن نوه ی پیامبرشون رو بکشن؟!!
این گروه اصلا جدای از پیامبر برای خودشون اختیار فتوا و تغییر در دین قائل بودن...
میخوام بحث رو کمی جلوتر بیارم و با زمان حال تطبیقش بدم...ولی بهتره که اول دو اقدام تاریخی عمر رو بررسی کنیم...در زمان عمر جنگ و جهاد در اوج بود...مسلمون ها دائما در حال فتح و گسترش قلمروهاشون بودن...به همین بهانه خلیفه ی دوم دستور داد که ازین به بعد عبارت حی علی خیرالعمل باید از اذان حذف بشه!دلیلش هم این بود که الآن مصلحت نیست که نماز بالاتر از جهاد باشه...الآن چیزی که از همه مهم تر هست جهاده...پس این عبارت الآن لازم نیست...جالبه که بدونین چون در زمان خلیفه ی دوم بعضیا نماز صبح خواب می موندن،عمر دستور داد که ازین به بعد باید عبارت الصلاه خیر من النوم به اذان صبح اضافه بشه...یعنی نماز صبح از خواب بهتره...واقعا چه عبارت معنوی وبرگ ریزونی!!!....خب حالا بیایم جلو تر و زمان حال رو بررسی کنیم...به نظرتون اون گروهی که مصلحت سنجی و تشخیص خودشون رو بالاتر از فرمان پیامبر و خدا میدونستن الآن از بین رفتن؟به نظرتون اون گروهی که اسلام رو گزینشی قبول داشتن فقط در دسته ی سنی ها هستن؟
معلومه که نه...
خود ما ها هم خیلی وقتا مثل این گروه رفتار میکنیم...
اسلام میگه نذارید گناه عادی بشه و نهی از منکر کنین...ولی ما میگیم فعلااامصلحت نیستتت...الآن نزدیک انتخاباته مصلحت نیست...الان محرمه مصلحت نیستتت...نهی از منکر جامعه رو دو قطبی میکنه و فلان...
قرآن میگه بانامحرم ارتباط پنهانی نداشته باشین ولی ما میگیم فعلا قطع ارتباط به مصلحت نیستتت...اگه الآن باهاش کات کنم دلش میشکنه!
اسلام میگه میخوای مراسم عروسی بگیری؟خب اوکی ولی این شرایط رو باید رعایت کنی...
ولی ما میگیم حالا یه امشبی مصلحتتت نیست که اسلام رو پیاده کنیم...
سیره ی حکومتی امام علی میگه چوب بکنین تو آستین متجاوز به بیت المال...
ولی ما میگیم الآن مصلحتتت نیست که با دونه درشت ها برخورد کنیم و کشور به هم میریزه...
می بینی؟امیدوارم قانع شده باشی که اون گروهی که در اسلام تحریف ایجاد کرده بودن هنوز هم هستن...حتی در بین ما شیعیان!
نکنه یه روز به خودمون بیایم و ببینیم شبیه افرادی شدیم که مرتب بهشون لعنت میفرستادیم؟
پ.ن:روز هفتم پاکی هستم!