کاروان خورشید،در دل صحرا ناگزیر به نشستن وچادر زدن شدند،سپاهیان جور،محاصره کردند،به خیال خامشان که میتوانند از حسین بیعت بگیرند برای بوزینه بازی که خود را امیر مینامید،??
انسان نما ها به خود چه می اندیشیدند و خورشید به چه فکر میکرد،??
آن گرگان دندان تیز کرده در فکر زمین گیر کردن وچپاول و جایزه بودند و کشتی نجات هردم با خود میاندیشید که چگونه اگر شده یک نفر را که مسحور ? شیطان شده بود از ظلمت بیرون بکشد و به سمت نور بکشاند...
وقتی به کاروان فرزند رسول خدا نگاه میکنی میبینی که تا ابد حجت بر همه تمام شده،میبینی که نشانهها بسیار است برای ادامه مسیر تا رسیدن پرچم به دست ✋ منتقم..
در این کاروان،کودک میبینی،که برای جنگیدن با ظلم سر از پا نمیشناسد،عبدالله پسر امام حسن مجتبی،نوجپان میبینی،قاسم پسر امام حسن مجتبی،جوان میبینی،علی اکبر امام حسین،رشید وزیبا میبینی،چون ماه تمام ،حضرت عباس علی،سیاه میبینی غلامی که امام اورا آزاد کرد تا برود و او گریه کرد که چون سیاه بود بگویم مرا طرد میکنی،ماند وشهید شد و سفید خوشبو گشت در آغوش امامش،توبه کننده میبینی چون حربن زیاد ریاحی،نوزاد میبینی که گلویش بریده میشود خونش به آسمان پرتاب میشود، نماز مبینی که دل دل جنگ،بین تیرها اقامه میشود،کوه میبینی که گلوی بریده میبیند وتکه پاره شدن اهل بیت پیامبر،میبیند وزینب است وزینت پدر،وعرضه میدارد که جز زیبایی هیچ ندیدم.....
تشنگی میبینی وبا لب تشنه به قربانگاه رفتن،..
آب میبینی که شرمنده میشود والتماسش برای نوشیده شدن به دست ماه بنی هاشم،ودست رد بر سینه دریا زدن،چرا که لبهای خورشید ومقتدا خشکیده است،???
پس وفا میبینی،عشق میبینی،وفریادی که تا ابد هل من ناصر ینصرنی میطلبد،
پس ما هم میگوییم تا ابد لبیک یاحسین لبیک یا حسین لولیک یا مهدی....❤️❤️❤️❤️