اگر شما هم در کلاسها و دورههای مربوط به خلاقیت شرکت کرده باشید و یا حتی منابع مرتبط با این موضوع مثل کتاب و پادکست و غیره را خوانده و گوش کرده باشید متوجه خواهید شد که دائما به گذراندن وقت به بطالت توجه و توصیه میشود و در واقع این مورد را یکی از گزینههای افزایش خلاقیت به شمار میآورند. اما با توجه به فضای حال حاضر دنیای اجتماعی ما و سوشال مدیا که دائما به شما گوشزد میشود: که وقت چنان ارزشمند هست که بابت یک ساعت بیشتر خوابیدن هم شما لایق بردین سرتان با گیوتین هستید، چطور بطالت یک گزینه مثبت بر روی میز خلاقیت هست؟
برتراند آرتور ویلیام راسل (۱۸۷۲ –۱۹۷۰)، یک همهچیزدان، فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، نویسنده، فعال سیاسی، برنده جایزه ادبی نوبل و فعال صلحطلب بریتانیایی بود. راسل، که یکی از فیلسوفان برجستهی قرن بیستم هست و «جنبش فلسفی مخالفت با ایدئالیسم» را در اوایل قرن بیستم رهبری میکرد. او را یکی از بنیانگذاران فلسفه تحلیلی میدانند، او فعالیت ضد جنگ داشته و بدلیل همین عقاید صلحطلبانهاش در طول جنگ جهانی اول، از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد. او همچنین مخالف آدولف هیتلر، منتقد تمامیتخواهی استالین، معترض درگیری آمریکا در جنگ ویتنام و همچنین از حامیان خلع سلاح هستهای بود. به عبارتی آقای برتراند راسل که حتی یک ثانیه از عمرش را به بطالت نگذرانده است، مقالهایی تحت عنوان در ستایش بطالت نوشته است.
برتراند راسل مقاله اش را با این جمله شروع میکند که در طول عمرش با سر به راهی از این مثل ( شیطان همیشه برای دستهای عاطل و باطل کار ناجور جور میکند) پیروی کرده و به همین سبب بسیار سخت کوش بوده است، اما در ادامه بلافاصه بیان میکند که به عقیده او این باور که کار زیاد فضیلت است، خسرانی عظیمی به بار آورده است.
آیا برتراند راسل با این جمله خط بطلان بر تمام سخت کوشیهای خودش کشیده است؟
خیر، در واقع بر تراند راسل این مقاله را در سال 1932 و در اوج رکود بزرگ، که بطالت برای میلیونها نفر که کارشان را از دست داده بودند واقعیتی اجتنابناپذیر بود، نوشته است. در واقع برتراند راسل در اين مقاله از بيکاری و تنبلی دفاع نمیکند. بلکه به ساعتهای کاری زياد و افراط در انجام کار اعتراض میکند. از نظر او مردم دنيا زياد کار میکنند و همین امر خسران عظیمی به بار آورده است. او بیان میکند که کارکردن بسیار زیاد برخی از انسانها، بعضی دیگر را به فقر کشانده است و پیشنهاد میکند که علاوه بر اصلاح نظام اقتصادیای، تجدید نظر اساسی و تغییر نگرش در نظام اخلاقی هم الزامی است.
او اینگونه ادامه میدهد که کار کردن زیاد بدون اینکه در نتیجه آن رفاه مناسب برای فرد ایجاد شود، در واقع بر پایه قوانین و اخلاق برده داری است و دنیای مدرن نیازی به برده داری ندارد. در واقع راسل منظورش را با مثال کارخانه میخ سازی به خوبی آشکار میکند: او میگوید که اگر دنیا جای معقولی باشد، یک کارخانه مستلزم است که با پرداخت همان حقوق قبلی، ساعات کار کارگرانش را نصف کند و در نتیجه زمانی که کارگران به بهرهبردن از لذتهای فراغت اختصاص خواهند داد افزایش چشمگیری مییابد. اما چنین چیزی به ندرت اتفاق میافتد و صاحبان کارخانه ترجیح میدهند نصف کارگران را با همان ساعات کار قبلی نگه دارند و بقیه را تعدیل کنند. در واقع این نوع از کار بر پایه اخلاق بردگی است و راسل به آن اعتراض دارد.
او دنیای آرمانی خود را اینگونه توصیف میکند: در دنیایی که هیچکس مجبور نباشد بیش از چهار ساعت در روز کار کند، هر فرد شیفتهی علم میتواند این میل خود را ارضا کند، و هر نقاشی میتواند بدون گرسنگی کشیدن نقاشی کند، حال نقاشیهایش هر کیفیتی که میخواهد داشته باشد. نویسندگان جوان مجبور نخواهند بود با کارهای بازاری مهیج جلب توجه کنند تا به استقلال اقتصادیای برسند که لازمهی خلق آثار ماندگار است، و وقتی هم که سرانجام موعدش برسد، ذوق و توانایی خلق چنین آثاری را از دست داده باشند.
او در ادامه توضیح میدهد که فضیلت، کار با کیفیت است و نه کار زیاد و فواید وجود این تفکر از کار در جامعه را اینگونه توصیف میکند که کار مطلوب نه تنها فراغت را نشاط آور میکند بلکه بازدهی افراد را در هنگام کار افزایش می دهد و همچنین حتی اگر یک درصد از مردم جامعه زمانی رو که صرف کار حرفهای نمیکنند، را به پیگیری امور اجتماعی اختصاص میدهند، جامعه به چشمگیری رشد میکند.
اما با همهی این توصیفات و نظرات برای ما انسانهایی که دوره های قرنطینه کرونا را تجربه کرده ایم، میدانیم که لذت بردن از فراغت همیشه کار سادهای نیست.
که راسل برای حل این مشکل به آموزش اشاره میکند، او معتقد بود که هدف اصلی آموزش مجهزکردن جامعه به توانایی، دانش و عاداتی است که امکان لذتبردن از فراغت خلاقانه را ایجاد میکند. اما باید اعتراف کنیم که از همان سالهای ابتدایی حضور در محیط آموزشی به افراد این حس القا میشود که در وهله اول مدارک آنها ارزش اقتصادی دارد. اما جامعهی آرمانی که راسل توصیف میکند، جامعهای که بر روی بطالت سرمایهگذاری میکند، آرمان شهر است. مدینه فاضلهای است که هم ساختارهای اقتصادیاش و هم ارکان اخلاقی آن دگرگون شده است.
نشر نیلوفر این مقاله را در غالب کتابی 40 صفحهای و با ترجمه آقای محمدرضا خانی منتشرکرده است و آخرین چاپ آن (چاپ هفتم) با قیمت 15 هزار تومن وجه رایج مملکت موجود هست.