بعدازظهر دوم تیرماه در محور ارومیه_نقده اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیستی واژگون میشود. بسیاری از آنان مجروح میشوند و دو تن به نامهای مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی جان خود را از دست میدهند. مهشاد کریمی خبرنگار جوان در حوزه محیط زیست ایسنا که سه روز دیگر عروسیاش بود و ریحانه یاسینی ۲۸ ساله سردبیر تحریریه ایرنا۲۴ بود.
در اطلاعیه سازمان محیط زیست آمده ستاد احیای دریاچه ارومیه، ۲۳ خبرنگار از رسانههای کشور را دعوت میکند تا از پروژههای این سازمان دیدن کنند. خبرنگاران ساعت۶:۳۰ صبح مهرآباد تهران را به مقصد ارومیه ترک میکنند و پس از رسیدن از تونل زاب شهرستان پیرانشهر بازدید میکنند. پس از بازدید برای صرف ناهار و استراحت در حال مراجعت به محل سد کانی سیب بودند که اتوبوس واژگون میشود.
طبق گفته مصدومان حادثه، این اتوبوس قراضه و فاقد کیفیت و کمبرند ایمنی بوده و از ابتدای حرکت مشکل داشته و راننده هنگام حادثه ترمز خالی کرده است. و بعد مشخص میشود اتوبوس حامل خبرنگاران، یکی از بدترین اتوبوسها بوده و راننده آن شش ماه پیش درخواست اسقاط آن را داده بود. اتوبوس که متعلق به یک کارخانه و جابجایی کارگران بوده و خدا میداند با این اتوبوس با جان چند کارگر بازی شده؟!! و از این جهت برای حمل خبرنگاران انتخاب شده که استفاده از آن رایگان بود!
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
بلافاصله پس از حادثه خبرنگاران نجاتیافته در گرانترین هتل ارومیه اسکان داده میشوند!! و سوم تیرماه عیسی کلانتری رییس سازمان حفاظت از محیط زیست و مقصر اصلی ماجرا به دیدار آنها میرود. و به جای اینکه بایستد و شرمنده باشد غیرمودبانه مینشیند. مثل اربابی برابر رعیتش با حالت طلبکارانه.
هرکس عکس و فیلم کلانتری را ببیند میپرسد: او برای دلجویی رفته یا ارعاب و دهنکجی با آن طرز نشستنش؟! و همراهانی که مثل رییس مافیا دورش را گرفتهاند.
در این لحظه یکی از خبرنگاران مصدوم از عروسی مهشاد و داغ شوهر جوانش میگوید از اتوبوس گله میکند و همکار دیگرش فیلم میگیرد ولی جواب آنها را
در این لحظه یکی از خبرنگاران مصدوم از عروسی مهشاد و داغ شوهر جوانش میگوید از اتوبوس گله میکند و همکار دیگرش فیلم میگیرد ولی جواب آنها را بادیگاردهای کلانتری میدهند که میگویند فیلم نگیر!!
( فیلم را در کانال تلگرامی آقای دقدقه ببینید Aghayedaghdaghe@ )
وقتی عکس نشستن کلانتری رسانهای میشود. بسیاری از کاربران فضای مجازی و رسانهها طرز نشستن او را دهن کجی قلمداد کرده و او را در مورد کیفیت اتوبوس مؤاخذه میکنند
اما واکنش کلانتری چیست؟
کلانتری در مصاحبه با امتداد در کمال وقاحت در مقام توجیه برآمده و حتی گاهی جواب سربالا هم میدهد.
او انتقادات در مورد بدشکل نشستنش را حرفهای مزخرف خبرنگاران خوانده و در مورد عذرخواهی نکردنش میگوید: عذرخواهی برای چه؟ مگر چه اتفاقی افتاده که عذرخواهی کنیم؟! و میگوید اتوبوس ویآیپی بوده حتی اگر رئیس جمهور هم میآمد سوار همان اتوبوس میشد.
و باز هم داغ و باز هم مسئول بیعرضه و وقیح و اتوبوس قراضه. این قصه تکرای سالهاست داغ میآفریند ما تا بیاییم به این داغ خو بگیریم داغ بعدی از راه میرسد و این آخرین داغ نبود کمتر از یک روز بعد
اتوبوس حامل سربازمعلمها در دهشیر یزد دچار حادثه شده و پنج تن از آنان در اوج مظلومیت از دنیا میروند و با وجود چنین مسئولانی باید باز هم منتظرِ...
و اما سوالات دقیق و برحق عاطفه کربلایی خبرنگار ایسنا:
واقعا چه ضرورتی داشت که برنامهای چنین فشرده پیشبینی شود و ساعت نهار و عصرانه یکی شود؟!
چرا راننده بدون صورت وضعیت مسافر جابجا میکرده است؟
چرا ستاد احیای دریاچه ارومیه اتوبوسی فرسوده را برای تردد خبرنگاران در جادهای کوهستانی انتخاب کرد؟
چرا ایمنی اتوبوس بهطور کامل بررسی نشد
اگر این ستاد مسوول اتفاق رخ داده نیست پس چه مجموعهای مسوول جان باختن دو خبرنگار و به عزا نشستن خانوادهها، جامعه رسانهای و ... و وارد شدن آسیب جسمی و روحی به ۲۱ خبرنگار است؟
چرا خبرنگاران برای بازدید از پروژهای که ستاد احیای دریاچه ارومیه به آن انتقاد دارد و به گفته خبرنگاران حاضر در تور نه تهویه و نه ایمنی مناسب داشت، دعوت شدند؟
چرا در چنین برنامه فشرده و پر مخاطرهای هیچیک از مسوولان محیط زیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه همراه خبرنگاران نبودند؟
مژگان جمشیدی خبرنگار ارشد و باسابقه حوزه محیطزیست در گفتگو با شرق جواب بخش اصلی را میدهد و مقصر را دقیقا مشخص میکند:
«این بچهها از طرف ستاد احیای دریاچه ارومیه دعوت شده بودند، این ستاد بیش از چهارهزارو 600 میلیارد تومان از سال 93 مثلا برای احیای دریاچه هزینه کرده که اتفاقا همهاش به جیب سدسازانی رفته که خودشان باعث خشکیدگی دریاچه ارومیه شدند و حالا با پروژههای انتقال آب که همین هم از نظر کارشناسی محل اشکال است، این مبالغ را هزینه کردهاند! این حقش نبود که امروز پس از هشت سال وقتی برای نمایش خودشان هم که خبرنگار دعوت میکنند پنج میلیون تومان ناقابل پول یک اتوبوس ندهند و بعد ما در خبرها بخوانیم که اتوبوس را از کارخانه سیمان گرفتند تا رایگان باشد.»
و اما توصیف خبرنگاران جوان
همکاران مهشاد کریمی او را خبرنگاری پرانرژی و پرشور میخواندند که هرجا میشنید اتفاق خوبی برای محیط زیست رخ داده سریع اعزام میشد تا گزارش و خبر تهیه کند.
ریحانه یاسینی هم خبرنگار جوانی بود که روی قلم، ادبیات و دیدگاهش وسواس داشت و هر روز برای ارتقاء آنها میکوشید و در گزارشهایش بر دو رکن آگاهی و امیدبخشی تاکید داشت.
او با گزارشهایی چون مافیای گوشت و تنفروشی در ده سالگی برای پنج هزار تومان و... در یادها خواهد ماند. رویای بزرگی هم داشت رویایی برخاسته از روحی بزرگ: رویای تاسیس یک تحریریه جوان و پویا و مستقل که در راه حقیقت و رسالت خبری بکوشد.
این یادداشت را چند روز پس از حادثه نوشتم تا داغ تازه شود. این داغ باید تازه بماند تا شاید کمتر پدر و مادری داغدار شود و همسری خون به جگر.
تا شاید مطالبات بیشتر شوند و وقاحتها پاسخهای کوبندهتری دریافت کنند.
این داغ داغ دو خانواده نیست داغِ یک ملت است. چند سال دیگر باید بگذرد تا چنین جوانانی تربیت شوند؟! جوانانی که نسبت به محیط زیست یک کشور متعهدند. خبرنگاری را با تمام کمبودها و مخاطراتی که به آن آگاهند دوست دارند و پیشینه کاری آنان اثبات میکند به حقیقت، آگاهی و رسالت خبری پایبندند و با دردهای جامعه رنج میکشند.
ما چرا برای جانِ جوانانِ قابل و سرمایههای انسانیمان
ارزش قائل نیستیم و مفت آنها را میبازیم؟
فراموشی این داغ تنبیه بزرگتری در پی خواهد داشت و آن تنبیه، داغها و باختهای بزرگتر است
و از کجا معلوم نفر بعدی خودمان نباشیم مگر این مملکت کم اتوبوس و راهِ خراب دارد؟
آقای دقدقه ( علیرضا سیف )
کانال تلگرامی Aghayedaghdaghe@