خدا در اتاقش را بسته و یک گربه زخم و زیلی را بغل کرده و نوازش می کند
صدا میزند:کسی پشت در است
جبرئیل پاسخ میدهد:جانم درخدمتم
خدا:به اسرافیل بگو یه شجریان بذاره
جبرئیل: آیا آهنگ خاصی مدنظرتونه؟
خدا:ماه رمضون نزدیکه بگو ربنا بذاره هم فضا معنوی شه هم یه حالی کنیم
جبرئیل: چشم الساعه
خدا:راستی جبرئیل بگو اسرافیل یه باندم بذاره جهنم
این ربنای شجریان هر دلی رو میلرزونه
جبرئیل:اونم به چشم
بانگ ربنا عرش را پر می کند و خدا آرام زمزمه می کند:
عجب آدمی خلق کردم باریکلا چه صدایی
منو صدا میکنه تو پوست خودم نمیگنجم
وقتشه بیارمش پیش خودم لایو بخونه
یکدفعه چشمش به گربه می افتد و او را محکم بغل میکند و های های گریه میکند
جبرئیل با یک دستمال کاغذی و در حال هم زدن آبقند نفس نفس زنان وارد می شود و می گوید:پرودگارا یه گربه زخم و زیلی گریه نداره بدین به مسیح یه فوت کنه گربه خوب خوب شه
خدا:این گربه رو جای هشتاد و پنج میلیون آدم بغل کردم زخم هاشون اینقدر زیاده که مسیح صبح تا شبم فوت کنه هیچ جاشون خوب نمیشه
عزراییل از راه رسیده و می گوید:کدوم هشتاد و پنج میلیون؟ چون باعث گریه شما شدند اسم بدید جنازه تحویل بگیرید
خدا:بی خیال اینا خودشون تو سری خور عالمند
از چپ و راست واسشون میباره خود تو هم کلا دوروبر اونا میپلکی
عزراییل به فکر فرو می رود و خدا شروع به شمردن می کند: ۱_تورم (چشمهای خدا پر میشود آسمان ایران ابری....)
۲_بیکاری(قطره اشکی از چشم خدا سرازیر شده آسمان ایران نم نم می بارد)
۳_کرونا(خدا جبرئیل ، عزراییل و گربه را با هم بغل کرده
و هق هق می زند در آسمان ایران باران شدید می شود)
یکدفعه خدا دستمال را از جبرئیل گرفته و فین می کند در آسمان ایران تگرگ میبارد
خدا آرام شده آسمان ایران آرام است
خدا میگوید:دیگه نباید محمدرضا رو هم از این گربه بگیرم وگرنه میمیره
نوزدهم فروردین هزار و سیصد و نود و نه
آسمان ایران آفتابی و رنگین کمان ظاهر میشود.
۱۳۹۹/۰۱/۱۹
و امروز هجده مهر خدا دوری شجریان را تاب نیاورد و آسمان ایران ابری شد.
#علیرضا_سیف
#شجریان