ملیکا عسگری
ملیکا عسگری
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

#یک_روز_جای_من

بی اختیاری ادرار
بی اختیاری ادرار

#یک_روز_جای_من

به نام خدای مهر آفرین

ای روزگار گهی زین به پشت گهی پشت به زین…

یه روزی از صبح که بیدار میشدم بدو بدو کارهای خونه و چهار تا بچه ی قد و نیم قد و کار بیرون و خرید و پخت وپز مهمانداری همش در تلاش و تکاپو برای ثبت و ربط اوضاع زندگی و بچه ها بودم که همیشه در له‌ِ ترین حالت میخوابیدم و صبح دوباره روز از نو و روزی از نو…گذشت ایام رو متوجه نمیشدم تا اینکه بچه هام یکی یکی بزرگ شدن و قد کشیدن هر کدوم رفتن پی زندگی خودشون و من و موندم و تنهایی ،حالا دیگه اون توان سابق نمونده کم حوصله و بی طاقت شدم پا درد ،کمر درد،آرتروز گردن و دست همه و همه از یک طرف از همه بدتر که منو گوشه گیر و تنها تر کرده بی اختیاری ادرار بود? از شما چه پنهون گاهی ناخواسته مجبور میشدم تند و تند دستشویی برم یا لباس زیرم رو تعویض کنم بچه ها اصرار داشتن چند روزی برم خونشون ولی از شما چه پنهون که خجالت می کشیدم حتی کنار عزیزترین کسانم هم برم شب اونجا بمونم ،حالا دیگه با وجود عروس ،نوه و داماد سخت ترین کار دنیا دعوت شدن به خونه اونها بود…حتی یکبار که خونه عروسم بودم مبل خونشون کثیف و نجس شد? هرچند اونا به روم نیاوردن ولی بعدا متوجه شدم که مبل رو بردن تو حیاط شستن خیلی ناراحتم و آزرده??و گاهی عصبی از این وضع ولی همیشه سعی میکنم با خودم پد بهداشتی و ایزی لایف همراه ببرم تا مشکلی برای کسی پیش نیارم .

#یک_روز_جای_من #ایزی_لایف #پیری #تنهایی #پد_بهداشتی #مراقبت #ارتباط #چالش #چالش_یک_روز_جای_من #یک_روز_جای_من

یک_روز_جای_من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید