در قرن چهاردهم جنبشی فرهنگی به نام اومانیسم از ایتالیاآغاز شد که اصلی ترین ایده آن، «انسان در مرکز دنیایخویش» بود. شروع و شیوع مکتب و رویکردهای امانیستی با مرکزیت انسان ، محور و موضوع نقش پردازی را از مذهب به سویه های دیگری تغییر داد. جدایی و یا به عبارتی کمرنگ شدننقش دین در هنر از قرن پانزدهم میلادی در موضوعات و حتیشیوة بیان آثار هنری آغاز شد. ظهور جریانات فکری ـ فلسفی در دوران رنسانس و دخالت مستقیم اندیشه و زاویةدید هنرمند در خلق آثار هنری، نشانه هایی از جدایی دین از آثار هنری بوده است.
با ظهور هنر مدرن در اواخر قرن نوزدهم میلادی، این مسئله به اوج خود رسید و موضوعات دینی دیگر دغدغة فکری هنرمند نبود. هنرمند در دوران معاصر، در میان خیل عظیمی از بحرانها و فشارهای مختلف سیاسی و اجتماعی قرار دارد از اين روي موضوعات دینی برای او تبدیل به مضامینی میشود که به وسیله آن میتواند دغدغه های اجتماعی، فرهنگی، نژادی،جنسیتی و... خود را به جهان عرضه دارد. در نتیجه، هنرمند با نوع نگرش خاص خود دربارة مضامین مذهبی، خود را در مقام یک مفسر دینی قرار میدهد. امانیسم زمینه های تولد عصر طلایی رنسانس را فراهم کرد…
برای خواندن ادامه مطلب به وبلاگ آموزشگاه هنری ایده مراجعه کنید.
https://ideaschool.ir/