ویرگول
ورودثبت نام
صبا حسین پور
صبا حسین پور
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

داستان کشاورز زاده ای عصبانی!(قسمت اول)

به نظر منی که توی خانواده ای به دنیا اومده که نسل به نسل کشاورز سنتی بودن( برنج کار و باغدار) واقعا وجود یک سری چیزها برای کشاورز جماعت ضروریه!( که البته خاندان ما هیچوقت نداشتن )

خاندان و اجداد من همیشه امید داشتن که یه روزی یه جایی خدا خودش همه زمینا رو آب میده( چون خاک شمال خیس و مرطوبه)، محصولیم که عمرش به دنیا نباشه بالاخره از بین میره میخواد بخاطر سرما زدگی باشه میخواد بخاطر آفت!پس سمپاشی هم نیاز نیست. کود و رسیدگی و غذادهی به زمینا و درختا که اصلااااا چون دست تو کار خدا بردنه و اصلا این کودا معلوم نیست توش چی چی هَ!

ولی به عنوان کسی که شاهد از بین رفتن دونه به دونه درختا و ثمردهی یکی درمیون و بی جونشون با چشماش بوده بهتون میگم که همه چیز تو دنیا مراقب میخواد چه برسه به گل و درخت و گیاه!

همونطور که شما حداقل ماهی یه بار میرید سلمونی و صفایی به سر و صورت و کله ی مبارک میدید اون درختا و بوته های طفل معصومم نیاز به رسیدگی و پیرایش دارن حالا میخواد با اره بنزینی باشه یا اره دستی شایدم حتی قیچی شاخه زن. توروخدا دست کم نگیرید این چیزارو این بیچاره ها جون دارن مثل بچه ها تربیت میشن نباید به امید خدا رهاشون کنید! درسته خدا مواظب همه هست ولی مام در مورد چیزایی که پرورش میدیم مسئولیم خدا شاهده!

خیلی حرف زدم بقیش باشه واسه بعد....

یک مدل قیچی شاخه زن لامروت
یک مدل قیچی شاخه زن لامروت


کشاورز زاده ای عصبانیاره بنزینیاره دستیقیچی شاخه زنخزعبل نوشت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید