ویرگول
ورودثبت نام
صبا حسین پور
صبا حسین پور
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

داستان کشاورز زاده ای عصبانی!(قسمت ششم)

یکی از مشکلای ما کشاورزا آفته.

آفت.

حشره های به ظاهر کوچیکی که میتونن کارای بزرگی انجام بدن! کاری به بزرگیه خراب کردن زحمت و محصول کشاورزی که درآمد زندگیشو زمینش میچرخونه. زمینی که بار ندادنش به معنی بی پولی و گرسنگی تو تموم سال برای خودش و خانوادشه...

و اگر فکر کردید که ما تمام قد واس مبارزه با این آفتا سینه سپر می کنیم و تمام تلاشمونو میکنیم تا اونارو از بین ببریم سخت در اشتباهید!!!

اتفاقا ما وایمیسیم درختامون جلو چشممون رو زمین خدا پرپر بشن ولی براشون کاری نمیکنیم چون معتقدیم عمر و زندگی دست خداست!!!!!!!! این سم ها هم همش شیمیاییه و اصلا معلوم نیست توش چیه و میوه ای که قراره با سمپاشی به دست بیاد همون بهتر که نیاد...

جهاد کشاورزی یه زمانی تلاش میکرد سمپاشای طبیعی مثل کفشدوزک که آفت هارو میخوره رو بین مردم جا بندازه که انقدر مردم در مقابل راه طبیعی و بی خطرش مقاومت کردن که کار به معرفی سمپاش زنبه ای و سمپاش فرغونی و سمپاش دو لیتری نرسید!!!!!

به هرکی بگی زمین و آب عین طلا دارم ولی کسی نمیخواد ازش بهره ببره به روت میخندن....


خاک طلا تلاش هیچیسمپاش زنبه ایسمپاش فرغونیسمپاش دو لیتریتلاشم آرزوست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید