ویرگول
ورودثبت نام
هدا ترخان
هدا ترخان
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

معجزهٔ یادداشت‌برداری

معجزه یادداشت‌برداری
معجزه یادداشت‌برداری


همه‌ی ما در کمد خانه‌هایمان آلبوم داریم. از بعضی لحظات ویژه‌ی زندگیمان عکس داریم. این طبیعی است! ما نمی‌توانیم قبول کنیم که نقطه‌های برجسته‌ی عمرمان را بدون یک یادگاری از دست بدهیم.

عکس می‌گیریم که یادمان بماند در چنان روزی، چنان اتفاقی ما را خشنود کرده است. این خشنودی حتی سال‌ها بعد که دوباره آلبوم را ورق می‌زنیم لبخند به لب‌هایمان می‌آورد.

یادداشت برداری همین است! چطور می‌توانید یک کتاب ارزشمند را کنار بگذارید بدون آنکه از گلستانش خوشه‌ای چیده باشید؟حیفتان نمی‌آید سال‌ها بعد وقتی به کتاب مورد نظر نگاه می‌کنید یادتان بیاید که وقت خواندنش خیلی کیف کرده‌اید اما اینکه از چه چیزش کیف کرده‌اید یادتان نیاید!

یادداشت‌برداری می‌کنیم که یادمان بماند در چنان کتابی، چنان جمله‌ای ما را به وجد آورده. این وجد حتی سال‌ها بعد که یادداشت‌هایمان را ورق می‌زنیم ما را سرشار از کیف خواهد کرد.

یا حتی نه، اگر حوصله‌ی نوشتن جملات زیبای کتاب را ندارید، همت کنید و بعد از پایان آن در چند خط حستان را به کتاب و دلیل این حس را بنویسید. این یادداشت کوچک سال‌ها بعد چنان برایتان ارزشمند است که شما را به دوباره‌خوانی دعوت می‌‌کند. یا نشانتان می‌دهد که از چندین سال قبل در رابطه با خوانش کتاب‌ها چه رشدی کرده‌اید.

من هر بار که می‌خواهم اسباب‌کشی کنم یک کارتون سررسید و دفتر را با دقت و وسواس خاصی بسته‌بندی می‌کنم. این دفتر و سررسیدها یادداشت‌های من است. یک دفتر مخصوص توصیفات زیبایی که در کتاب‌ها خوانده‌ام. یکی مخصوص واژه‌های جالبی که در متن‌ها پیدا کرده‌ام. یکی نقد و بررسی تکنیکی کتابی که خوانده‌ام. دیگری جملات ماندگار رمان‌ها. دیالوگ‌های ناب. و حتی کاربرد ضرب‌المثل‌ها.

این یادداشت‌ها برای من از جان عزیزتر است. مثل یک چکیده‌ی طلایی که از سالهای زیاد مطالعاتم برایم باقی مانده. امروز شاید نتوانم برایتان از سیر تا پیاز مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» را تعریف کنم. اما تشبیهاتی که در فلان صفحه‌اش آمده و یا توصیفی که از زن میان باد و باران آورده را به خوبی در خاطر دارم. من آن قسمت‌های طلایی را در دفترهایم یادداشت کرده‌ام و بعد از سه بار ورق زدن‌های گاه و بی‌گاه و از سر لذتِ یادداشت‌هایم به حافظه‌ی بلندمدت راهی‌شان کرده‌ام.

شگفتی یادداشت‌برداری در همین است. شما می‌توانید کتابی را تنها یک‌بار بخوانید اما بارها بارها جملاتش را نقل کنید، نظرتان را بگویید و به راحتی به دیگران توصیه‌اش کنید.

داشتن یک دفتر پر از یادداشت‌های طلایی، موتور ذهن شما را روشن خواهد کرد. شما می‌توانید بارها در هنگام نوشتن به ایده‌های خلاقانه‌ی نویسنده‌های بزرگ نگاه بیندازید و ذهنتان ایده‌ پمپاژ کند.

این‌ها کمترین نتایج یادداشت برداری است.

کسی که به یادداشت‌برداری عادت کرده است به راحتی از کنار اتفاقات نمی‌گذرد. مکالمات عادی روزانه‌ی مردم برایش یک یادداشت محسوب می‌شود. دیدن یک خبر کوتاه در روزنامه. شنیدن سرگذشت یکی از اقوام دور که مادربزرگ تعریفش می‌کند. تجربه ی چشیدن یک طعم جدید. تاثیر عطر یک گیاه بر روح و...

تمام این‌ها گنجینه‌های زندگی زیسته‌ی یک نویسنده است. چیزهایی که ایده‌ها را در ذهن شکل می‌دهند و واژه‌ها را به قلمتان سرازیر می‌کنند.

چراغ‌های کوچکی که وقتی در ذهنتان روشن می‌شوند، شهر قصه‌هایتان را پررونق و نورانی می‌کنند!

هدا ترخان

یادداشت‌بردارینویسندگیهدا ترخانآموزش نویسندگی
یک نویسنده که آموزش دادن را دوست دارد و عاشق بوی گلپرِ توی اسپند است!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید