رفتن به مناطق دفاع مقدس یا همان کربلای ایران در اسفند ماه که همه دغدغه خرید و گشت و گذار را دارند و خودشان را برای عید آماده میکنند نصیب هرکسی نمیشود. تکتک زائران این مناطق پر نور با دعوت شهدا راهی اردوهای راهیان نور میشوند.
به پادگان دژ رفتم پادگانی چون حماسه، ايثار و از خودگذشتگی. پادگانی به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزشها و آرمانهایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لاله هایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابد نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند.
این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانند که جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند. پادگان دژ، یادآور اولین گلوله هایی است که به سمت ایران شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که میگفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقبنشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده میشود.
پادگان دژ بر مبناي يك گردان، به نام گردان 151 پياده دژ بنا نهاده شد كه اين گردان متشكل از 4 گروهان رزمي، يك گروهان اركان و حدود 1500 نفر پرسنل در مبناي اوليه بود، در این پادگان امیر سید باقر صادقی فرمانده قرارگاه عملیاتی لشکر 92 زرهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را دیدم وگپ دوستانهای زدم؛ که شما را به خواندن آن دعوت میکنم.
* امیر، در ابتدا برایمان از وقایعی که در این پادگان اتفاق افتاده است بگویید.
هدف از تشکیل این پادگان، ایجاد یک گردان ویژه و منحصر به فرد به نام گردان 151 دژ خرمشهر بود. این پادگان، سازمانی متشکل از هزار و 300 نفر و حدود 120 قبضه توپ 106 داشت که این تعداد توپ تجهیزات بسیار سنگینی برای یک گردان بود. هدف از سازماندهی این گردان در نزدیکی مرز، انجام درست مأموریت 48 ساعته در صورت ایجاد عملیات یا بحران در منطقه غرب تا پیوستن سایر یگانها بود. در زمان جنگ با وجودی که یک مقدار از نظر آمادگی، به دلیل شرایط خاص دوران انقلاب پایینتر بودند شاهد بودیم هر درگیری که اتفاق میافتاد ضربه اول را ارتش میگرفت و ماموریت اصلی ارتش هم همین است. آن زمان همین گردان وارد ماموریت شد و وظیفه 48 ساعته خود را 34 روز ادامه داد، لشکرهای تا بن دندان مسلح رژیم بعثی را متوقف کرد و اجازه ورود به خرمشهر را به آنها نداد.
آن زمان، نیروهای بسیجی، مردمی، عشایری، ژاندارمری و نیروهای شهربانی کمک میکردند؛ اما ماموریت و مقاومت اصلی بر عهده این گردان بود، فرمانده این گردان در یک عملیات از صبح تا ظهر سه بار تغییر کرد. فرماندهان شهید میشدند و فرمانده بعدی جایگزین میشد. جنگ تن به تن طوری بود که دو بار فرمانده گردان به شهادت رسید وحتی وقتی که به افراد باقیمانده گردان که حدود 25 نفر بودند اصرار میکنند که عقبنشینی کنید؛ یکی از افسران میگوید که ایران اسلامی مرز بزرگی دارد اما من یک قدم جایی برای عقبنشینی ندارم و باید دفاع کنم این عزیزان در همین پادگان ماندند، دفاع کردند و به شهادت رسیدند.
زمانی که ژنرالهای رژیم بعثی و حتی دیکتاتور عراق صدام حسین وارد این پادگان شد به افسران این قسمت کُلت هدیه میکرد و درجه و پاداش میداد؛ جشن میگرفتند و خوشحال بودند. همه این موارد نشان میدهد که این پادگان برای آنها بسیار مهم بود. یک قسمتی از پادگان که به نام کاخ صدام بود؛ هنوز وجود دارد. صدامی که ادعا میکرد در عرض یک هفته تمام ایران را فتح میکند با گرفتن این یک پادگان خیلی ابراز خوشحالی میکرد. به قدری این پادگان آنها را خسته کرده بود که باور نمیکردند توانستند آن را بگیرند. این پادگان به خاطر خون شهدایی که وجب به وجب آن را پر کرده دارای قداست بسیار بالایی است.
* از رزمندگان این پادگان چه تعداد زنده ماندند؟
اگر رزمندهای هم از این پادگان مانده، همگی جانباز هستند و حتی یک نفر از بچههای این پادگان هم عقبنشینی نکردند. همه بچهها دفاع جانانه کردند و جانانه به شهادت رسیدند مگر کسانی که آن زمان در بیمارستان یا در دوران مرخصی بودند و تمام بچههایی که در عملیاتها شرکت کردند شهید یا جانباز شدند. شهدای بهنام این پادگان شهید کبریایی و شهید جهانشیر هستند.
* گردان 151 دژ خرمشهر در دفاع 34 روزه چند شهید داده است؟
این گردان یک گردان پیاده مکانیزه است که بیش از 300 نفر شهید داده است، وقتی میگوییم این گردان 300 نفر شهید داده است یعنی چندین بار نفرات جایگزین شدند تا 300 نفر به شهادت رسیدند.
حسین جلیلوند
علی اکبر حسنوند
دانشگاه تهران مرکز