حالا شصتصفحههم شد کتاب؟( نمیدانم چرا فکر میکنم هر چقدر کتاب قطورتر باشد، ارزشمند تر است.)
اما داستان طعمِ دیگری دارد؛ روایتِ دو نامه.
نویسنده در آن دخالتی ندارد و از آن بالا به دنیای مخلوقاتش نگاه میکند.
رفیقِ آمریکایی که از قضا یهودی هست برای دوستِ آلمانیش مینویسد.
دلش تنگ است و طرفِ مقابلش هر بار به او اطمینان میدهد؛ هیچچیز نخواهد توانست رابطهی آندو را خراب کند اما آدولفهیتلر قویتر بود.
شاید حکایتی بود برایِ معرفیِ ذاتِ آدمی؛ داستانِ هابیلو قابیلی دیگر.
و یا شاید اینکه هر دو طرف حق داشتند یکی برایِ نجاتِ جانِ خودش و دیگری برای تسکینِ روحِ دردمندش.
این داستان؛ روی دیگری از یک سکه را نشان داد.
همیشه انتقام با فریاد و تفنگِ دو لول نیست گاهی یک قلم؛ منتقم میشود.
پینوشت:
چیزی که دردآور است داستانِخودِ نویسندهاست.
تصور کنید جامعهی آن عصر فکر نمیکرده که این اثر، کارِ یک زن باشد و با نامِ یک مرد منتشر شده.
پیشنهاد میکنم بخوانید فقط نیم ساعت وقتتان را میگیرد.( ولی ساعتها در کما ماندنتان برعهدهی من نیست.)
#کتاب
۱۴۰۴/۵/۶