به تماشا و تامل
به تماشا و تامل
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

اثر پروانه‌ای یا چگونه زنگ نزدن ساعت موبایل باعث تکه تکه شدن لایه بیرونی پوست می‌شود؟

قرارمان شد ساعت ۵ پایین جاده متتهی به روستا. ساعت گوشی را گذاشتم روی چهار و نیم. خوابیدم. با صدای تماس گوشی از خواب پریدم. علی بود. گفت کجایی؟ به ساعت نگاه کردم. پنج دقیقه به پنج بود. گفتم الان حرکت می‌کنم. تا جاده پایین روستا نزدیک به نیم ساعت راه بود. دیشب یکی از بچه‌ها بهم گفته بود بیشترین تاخیر را تو داری. فقط لباس‌ها را تند تند پوشیدم. کلاه سر جایش نبود. بی‌خیال کلاه شدم. کوله را برداشتم. بدو بدو رفتم پارکینگ. در اتوبان با سرعت صد و بیست تا راندم. پنج و ربع رسیدم سر جاده و هنوز هیچ کس نیامده بود?

ربع ساعتی طول کشید تا همه آمدند. صبح بود. آفتاب بود اما اذیت نمی‌کرد. چهار ساعت تا قله راه بود. رفتیم. زیر آفتاب صبحانه خوردیم. روی یال نزدیک قله زیر آفتاب خوابیدیم. زیر آفتاب برگشتیم. نزدیک به آخر فرود آفتاب اذیت می‌کرد. بچه‌ها گفتند صورتت سوخته است.

صورتم هنوز دارد می‌سوزد. سه روز گذشته و پوست رویینش دارد تکه تکه می‌شود. ناخوداگاه دارم قرارهای کاری ام را عقب می‌اندازم. هر کس رو به رویم می‌نشیند خجالت می‌کشم.

لعنت به ساعتی که به موقع زنگ نزند.

آخرین تصویر قبل از خواب چنین چیزی بود. صبح زده بود میس آلارم. تا به حال چنین پیغامی نداشتم. آیا ساعت زنگ خورده و از شدت خواب‌آلودگی نشنیدم؟ شاید
آخرین تصویر قبل از خواب چنین چیزی بود. صبح زده بود میس آلارم. تا به حال چنین پیغامی نداشتم. آیا ساعت زنگ خورده و از شدت خواب‌آلودگی نشنیدم؟ شاید


ساعتاثر پروانه‌ایزمانکوهقله
روزمره‌نگاری یک آدم معمولی ساکن خاور‌میانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید