هر گل آپارتمانی خصوصیتی دارد که سخت انسانی است. پیشتر عاشق زاموفیلیا بودم. گیاه سرسختی که با نور کم و آب کم همیشه باشکوه و سرزنده بود. سالی یکبار هم از ریشهاش غلاف بچه زاموفیلیایی بیرون میزد و غافلگیرت میکرد. صبور و زیبا و آرام.
حالا بیشتر یوکا را دوست دارم. گیاهی منعطف که به هر شیوه که بگویی تکثیر میشود. با گرم و سرد و روشن و تاریک و خشک و نمناک میسازد. هر روز ممکن است تو را با برگی تازه در میانش شگفزده کند و از همه مهمتر از خشکچوبش هم گیاه تازه میشکفد. از ساقهای پیرسال برگی نوزاد. حالا این تازگی و انعطاف و پربری را بیشتر دوست دارم تا آن صبوری و کمزایی.
قبلتر از اینها پتوس را دوست داشتم. گیاهی که ظاهرش بسیار لوس است اما بسیار مقاوم است و هنر میخواهد خشکاندنش.
شما از گیاهانی که در خانه دارید چه استعارهها در ذهنتان ساختهاید؟