
روبرو شدن با حقیقت به همان شکلی هست، بدون خودفریبی، بدون فرار کردن، بدون پنهان شدن، شاید اساسیترین آموزهی بودیسم هست. خیلی از اوقات، برای عدم مواجه شدن با حقیقت، با کاری که باید بکنیم، خودمون رو در کتابهای روانشناسی زرد و ویدیوهای انگیزشی غرق میکنیم. به خود این حس رو میدیم که درحال حرکت به سوی رشد و پیشرفت هستیم، درحالی که دقیقا نقطهای که بودیم ایستادهایم و تنها درحال صحبت کردن، درحال خواندن دربارهی حرکت هستیم.
کتاب «When Things Fall Apart» نوشتهی پما چُدْرُن Pema Chödrön شاید دورترین چیز از یک کتاب روانشناسی زرد بود که این اواخر خواندم. پما چدرن، مشابه معلم مشهور خود، ترونگپا رینپوشه Chögyam Trungpa، رابطهی خوبی با فرار کردن از حقیقت نداره. مشهورترین مفهومی که ترونگپا رینپوشه همواره درحال صحبت کردن دربارهاش بود، مادیگرایی معنوی Spiritual materialism، به معنی استفاده از تکنیکهای رشد روحانی برای اهداف مادی، برای پنهان شدن از حقیقت، برای غرق شدن بیشتر در سامسارا بود. کتاب «When Things Fall Apart» پما چدرن هم دقیقا بر اساس همین آموزههای آموزگار خود نوشته شده. یادآوری برای بیدار شدن، برای روبرو شدن با حقیقت به همان شکلی که هست، برای بازگشت به زمان حال، برای رها کردن تمامی امیدها و صرفا بودن در این لحظه هست.
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ منتشر شده و راهنمایی برای افراد در روزهای سخت، ناامیدی، سختی، استرس و نگرانی هست. پما چدرن در این کتاب، تکنیکها و مفاهیم باستانی بودیسم، مخصوصا بودیسم تبتی (لامایی) رو به عنوان ابزاری برای رهایی معرفی و آموزش میده. اما این آموزش نه به شکل کتابی فلسفی یا دینی سخت و خشک بلکه به زبانی ساده و مدرن، دقیقا مشابه سادگی و جذابیت نوشتهها و سخنرانیهای ترونگپا رینپوشه هست. این کتاب از سخنرانیهای مختلف پما چدرن در طول سالها به عنوان آموزگار و راهب بودایی ریشه گرفته.
نویسندهی کتاب در سالهای ۱۹۶۰ میلادی در بریتانیا برای اولین بار از طریق آموزشهای لاما چیمه رینپوشه Chime Rinpoche به صورت عمیق با آموزههای بودیسم تبتی آشنا شد. سپس آموزش خود را در امریکا، سانفرانسیسکو تحت آموزگار مشهور بودیست تبتی، ترونگپا رینپوشه ادامه داد. پما چدرن سرانجام در سال ۱۹۸۱ اولین امریکایی بود که توانست به صورت کامل به مقام راهب بودن در بودیسم وجرهیانه برسد. او سپس مسئول و مدیر اولین معبد بودایی تبتی در امریکای شمالی شد.
یکی از مفاهیم بسیار مهم در آموزههای ترونگپا رینپوشه و پما چدرن، اهمیت ناامیدی هست. اگر شجاعت رها کردن امید از بین بردن ناامنی و درد رو داشته باشیم، به آزادی خواهیم رسید. یکی از بزرگترین اشتباههایی که بسیاری افراد در مسیر رشد خود انجام میدن، دنبال کردن آسودگی، رها شدن از درد و ناامنی هست. کتابهای روانشناسی زرد بیشماری وجود داره که آموزش میدن چطور میتونید از درد رها بشید، زندگی آسوده داشته باشید، دور از نگرانی و استرس روزهای خود را بگذرانید. اما نتیجهی تمامی این کتابها، یک مثبتاندیشی سمی، زندگی کردن در یک دروغ هست که با اولین فاجعهای که دنیا بلاخره در زندگی ما قرار میده، نابود شده و با فروپاشی این دروغ، ما هم به عمق جهنم سقوط خواهیم کرد.
حقیقت آن است که زندگی درد و رنج بیانتها بوده و هیچ چیز دائمی نیست. تا زمانی که با این حقیقت روبرو نشیم، نپذیریم و امید تغییر آن را رها نکنیم به آزادی نخواهیم رسید و این کتاب دقیقا درحال آموزش این مفهوم هست. پما چدرن در این کتاب دربارهی یک مهفوم تبتی، یه تانگ چه Ye Tang Che صحبت میکنه. معنی لغوی این کلمه، خستگی و فروپاشی کامل هست. یه تانگ چه تجربهی ناامیدی کامل، رها کردن دست و پا زدن هست. این لحظه، یکی از پراهمیتترین لحظات زندگی فرد هست. در این لحظه حرکت ما در مسیر رشد آغاز خواهد شد. در این لحظه بلاخره در زمان حال آرام خواهیم گرفت و به آیندهای بدون درد و رنج که هیچ گاه فرا نمیرسد، فرار نخواهیم کرد.
پما چدرن در ادامه دربارهی مفهوم ذهنآگاهی صحبت میکنه. چگونه ذهنآگاهی به ما این امکان رو میده که بتوانیم با تجربهی خودمون در زمان حال وجود داشته باشیم و آگاه به آن باشیم. صرف نظر از این که تجربه بد، درد آور یا خوشحال کننده باشه، بدون قضاوت، در لحظه صرفا باشیم.
تلاشهای روزانهی ما، اغلب با در نظر داشتن یک هدف نهایی هست. دانهای میکاریم که در آینده گیاهی رشد کند. روابط خود رو بر این اساس پیش میبریم که به اهداف مشخص از پیش تعیین شدهی خود برسیم. به کسی مهربانی میکنیم با این امید که در آینده آن شخص یا دنیا به ما مهربانی کند. به کسی کمک میکنیم با این هدف که در آینده به ما نیز کمک شود. اما پما چدرن، به درستی چنین فرض و رویکردی رو به چالش میکشد.
هر عملی به را گونهای انجام بده که تنها موضوع مهم در دنیا، تنها فقط آن عمل است. اما در عین حال آگاه باش که آن عمل اصلا هیچ اهمیتی ندارد. -توصیهی دون خوان به کارلوس کاستاندا
معمولا چالشها و مشکلات زندگی رو به عنوان مسائلی برای «حل کردن» میبینیم. همواره به دنبال پایانی برای یک مشکل هستیم. گویی خوشبختی تنها بعد از این گردنهی خطرناک زندگی بوده و صرفا گذر این از قسمت مسیر، ما رو به زندگی ایدهآل میرسونه. پما چدرن در این کتاب، به ما آموزش میده که چطور با رها کردن امید به نتیجه، امید به حل مشکلات، به زمان حال بازگردیم و فضایی برای غم، خوشحالی، زجر و خوشبختی در لحظهی کنونی زندگی خود ایجاد کنیم.
از کودکی به ما آموزش دادند که همواره چشم به یک لحظهی خوشحال کننده در آینده بدوزیم. پایان امتحانات و تابستان، رسیدن به آخر هفته، رسیدن به تعطیلات نوروز، رسیدن به حقوق سر ماه، رسیدن به خرید لباس بعدی، رسیدن به خرید ماشین با آپشنهای بیشتر، تمام زندگی ما در انتظار لحظهای در آینده میگذرد و هیچ وقت متوجه گذر زمان، متوجهی زمان حال نشدیم. به صورت همزمان، تمام زندگی خود را صرف فرار کردن از کوچکترین حس بد کردیم. اگر لحظهای احساس کردیم حوصلهیمان سر رفته، به اینستاگرام پناه میبریم، لحظهای احساس استرس کردیم، به سیگار، سریال دیدن، فیلم دیدن، فرار کردن از لحظهی خود فکر میکنیم. هیچ وقت با لحظهای که وجود داره، به هر شکلی هست نمیمانیم و به صورت کامل آن را تجربه نمیکنیم. این عادت سرانجام باعث میشه که تمام زندگی خود را در آیندهای مبهم سر کنیم و هیچ خوشحالی، رابطهی حقیقی، مکالمهی حقیقی و به صورت کلی تجربهی حقیقی در زمان حال نداشته باشیم. پما چدرن در این کتاب به صورت جزئی دربارهی این مسئله صحبت کرده و راهحلهای باستانی بودایی را برای آن ارائه میده.
اگر به دنبال یک کتاب روانشناسی زرد هستید که حس بهتری به شما بده، این کتاب انتخاب خوبی برای شما نیست. کتاب «When Things Fall Apart» پما چدرن دعوتی برای روبروشدن با حقیقت پر از درد و رنج زندگی هست. کتابی هست که به ما رو به رها کردن امید به نتیجه رسیدن، به هدف رسیدن، به حل کردن مشکلات دعوت میکنه. اشتباه نکنید، کتاب از انفعال و عدم تلاش صحبت نمیکنه بلکه به اهمیت وجود داشتن در زمان حال اشاره میکنه. دقیقا مشابه آموزههای دون خوان، موضوع این نیست که دست از تلاش برداریم، بلکه باید بتوانیم در عین حال که تمام وجود خود را در زمان حال برای تلاش صرف میکنیم، خود را از هر امید و نتیجهی تلاش خود در آینده رها کنیم. صرفا در این لحظه باشیم.