ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه علی نژاد
فاطمه علی نژاد
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

گردان دِژ

گردان ۱۵۱ دژ، گردان پیاده ی زیرمجموعه لشکر ۹۲ زرهی اهواز از نیروی زمینی ارتش ایران بود، که در خلال جنگ ایران و عراق وظیفه حفاظت از جاده شلمچه به خرمشهر را برعهده داشت. گردان ۱۵۱ دژ در سال ۱۳۴۹ توسط نیروی زمینی شاهنشاهی ایران تأسیس شد. در روزهای نخست جنگ، این گردان یکی از معدود یگان‌های نظامی بود، که در برابر هجوم نیروی زمینی عراق قرار داشت و در نبرد خرمشهر، به مدت ۳۰ روز در برابر حملات لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق ایستادگی کرد و از خرمشهر دفاع نمود.

ثبت ملی پادگان دژ خرمشهر؛ دریچه ای به جاودانه سازی یاد شهدا
ثبت ملی پادگان دژ خرمشهر؛ دریچه ای به جاودانه سازی یاد شهدا

تاریخچه:

گردان ۱۵۱ دژ خرمشهر در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد. این گردان شامل ۵ گروهان؛ ۴ گروهان تفنگدار و یک گروهان ارکان بود، که بخشی از پوشش نیروی زمینی ارتش از خط مرزی شلمچه تا طلائیه را برعهده داشت و برای انجام این مأموریت به ۳۲ پاسگاه تقسیم شده بود. مأموریت این گردان در زمان درگیری، انجام عملیات تأخیری و حفظ خطوط مرزی به مدت ۴۸ ساعت بود. برای کنترل مأموریت این گردان، دو پاسگاه یا دو دژ مرکزی در نظر گرفته شده بود، که یکی از آنها در شلمچه و دیگری در کوشک مستقر بود. فاصله دژهای ۳۲ گانه از یکدیگر، سه کیلومتر و استعداد هر دژ ۱۴ نفر نیروی انسانی شامل دو نفر افسر یا درجه‌دار و ۱۲ نفر سرباز، که همگی خدمه تفنگ ۱۰۶ میلی‌متری و سلاح‌های موجود بودند. سلاح سازمانی هر دو دژ یک قبضه تفنگ ۱۰۶ و یک دستگاه تانک، همچنین سلاح سازمانی دژهای مرکزی علاوه بر حداقل دو قبضه تفنگ ۱۰۶، یک دستگاه تانک، یک قبضه خمپاره ۸۱ میلی‌متری و یک قبضه خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری بود و برای هر دژ نیز یک قبضه تیربار کالیبر ۵۰ میلی‌متری اختصاص داده شده بود.

جنگ ایران و عراق:

گردان ۱۵۱ دژ که بخشی از لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود، در هنگام شروع جنگ ایران و عراق، وظیفه حفاظت از مرزهای ایران در استان خوزستان، حد فاصل شلمچه تا کوشک را برعهده داشت. در واقع راه زمینی اصلی که یگان‌های نیروی زمینی عراق قصد داشتند از طریق آن از نقطه مرزی شلمچه به سوی خرمشهر پیشروی و آن شهر را تصرف کنند، در محدوده استحفاظی و مأموریت این گردان قرار داشت.
مرز ایران و عراق از زمان حکومت محمدرضا شاه و بعد از عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بین دو کشور، دارای یک دژ (نوعی خاکریز و استحکامات مرزی) بود، که در حد فاصل نیروهای ایران و عراق کشیده شده بود. این دژ به یک دژ مرکزی و دژهای فرعی تقسیم شده بود و مسئولیت دفاع از این دژها، برعهده گردان ۱۵۱ بود، که نیروهای آن در پادگانی به نام پادگان دژ مستقر شده بودند.
ارتش عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله خود را برای اشغال خرمشهر آغاز کرد، با دفاع شدید نیروهای گردان ۱۵۱ روبه‌رو شد. این دفاع یک ماه تمام و تا ۳۰ مهرماه ۱۳۵۸ ادامه یافت. گردان دژ که با حمله لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق روبه‌رو شده بود و همزمان با توپخانه و نیروی هوایی عراق، گلوله‌باران و بمباران می‌شد، ۳۰ شبانه روز در برابر نیروهای عراقی جنگید و از محدوده گسترده نوار مرزی و از جمله جاده ۱۷ کیلومتری شلمچه به خرمشهر دفاع کرد، تا مانع ورود نیروهای عراقی به خرمشهر شود.
شدت درگیری گردان دژ با نیروهای عراقی در این ۳۰ روز چنان بود، که فقط در هفته اول جنگ، پنج بار فرماندهی این گردان به دلیل کشته یا مجروح شدن فرماندهان، تغییر کرد. نام آن پنج فرمانده که یکی پس از دیگری کشته یا مجروح شدند؛ سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شاهان، سروان کبریایی و ستوان گیوتاج بود، که این آخرین فرمانده در واقع پزشک گردان و افسر وظیفه بود، که در نبود فرماندهان بالاترش مجبور شد فرماندهی گردان را برعهده بگیرد. در این دفاع ۳۰ روزه از ۱۹ افسر گردان ۱۵۱ دژ، فقط یک افسر زنده ماند.

نقش گردان دژ در دفاع از خرمشهر برگرفته از خاطرات سرهنگ علی قمری

نیروهای دشمن در منطقه عرایض رخنه ایجاد کرده و به سمت غرب شهر پیشروی کردند که با هجوم بدون برنامه افراد و مدیریت و هدایت عملیات تدافعی همراه بود، زیرا همه نیروهای موجود در منطقه بهصورت خودجوش و یا باید گفت خودسر بهسوی منطقه نفوذ حرکت کردند لذا در همین لحظه عراقیها از این غفلت نیروهای مدافع خرمشهر استفاده کرده و تا مناطق صابونسازی و عشایر پیشروی کردند که در مقابل آنها نیرویی وجود نداشت.

اگرچه نیروها برحسب تعصب و شرف خود به مصاف با دشمن می‌شتابند بنابراین ازاین‌جهت ایرادی بر آنها وارد نیست، بلکه ایراد متوجه مسئولین است که کلیه تلاش نیروها را هماهنگ نساخته‌اند. این حرکت‌های خودجوش رزمندگان شرف و غیرت ایرانی‌ها را اثبات می‌نماید. اما در این شرایط  شجاعت و غیرت نیروهای گردان دژ با تمام وجود به اثبات رسیده و همچنان ایستاده‌اند و الحق و الانصاف همه نیروهای پادگان دژ مردانه و شجاعانه می‌جنگند.

امروز ۵۹/۷/۱۱ عراقی‌ها توانستند از دو جبهه (شمال و جنوب) به داخل شهر رخنه نمایند البته این توانایی عراقی‌ها را باید مدیون ضدانقلاب و خودفروخته‌های مزدور خودی دانست که در کسوت رزمنده در خرمشهر راه‌ها را به آنها نشان می‌دادند و حتی اصابت گلوله‌های توپ آنها را تصحیح می‌کردند و محل تجمع نیروهای خودی را هم گزارش می‌دادند. علیرغم همه این امکانات و گلوله‌باران بی‌وقفه شهر، تکاوران دریایی و ژاندارمری، نیروهای شهربانی، دانشجویان دانشکده افسری، تیزپروازان هوانیروز و نیروهای مردمی به همراه نیروهای گردان دژ به عراقی‌ها یورش بردند و آنها را به عقب راندند اما کار با این حمله‌ها تمام نمی‌شود.

روز ۵۹/۷/۱۲ یک نفر روحانی بنام حاج‌آقا شریف خود را به نیروهای دژ معرفی کرد و خواستار همکاری با گروه‌ها گردید و فرمانده یگان او را به گروه ضربت ستوان نصیری مأمور کرد. عراقی‌ها بازهم به کمک ضدانقلاب تا نزدیک استادیوم ورزشی پیشروی کردند که به ما اطلاع رسید و چند گروه ضربت ازجمله گروه ستوان نصیری را جهت سد پیشروی آنها اعزام کردیم، اما ضدانقلاب از پشت‌بام ساختمان‌های بلند محل تجمع گروه‌ها را به توپخانه عراق اطلاع می‌دادند و تلفات و ضایعاتی به نیروهای خودی وارد آمد. گروه‌های رزمنده دژ از طرف منطقه حشمت نو وارد عمل شدند و پیشروی دشمن را سد کردند.  

روز ۵۹/۷/۱۳ خبر رسید که عراق با تعداد زیادی تانک و نفربر از طرف کمربندی به‌سوی شهر درحرکت است، این خبر به سرگرد شریف النسب که در مسجد جامع خرمشهر بود اطلاع داده شد، ایشان چند گروه را برای مقابله با دشمن فرستادند و پس‌ازاینکه گروه‌های ضربت گردان دژ هم از مأموریت سایر محل‌ها مراجعت کردند به دستور گردان، یک گروه به فرماندهی سروان ایازی و یک گروه به فرماندهی سروان مقید و گروهی دیگر توسط ستوان زارعیان و گروهی به فرماندهی ستوان جواد رختدار و آخرین گروه به فرماندهی ستوان افضلی به محل درگیری که به‌صورت جنگ تن‌به‌تن بود اعزام گردیدند و به نیروهای اعزامی توسط سرگرد شریف النسب به‌منظور بیرون راندن دشمن کمک کردند.

در همین زمان دو گروه دیگر به فرماندهی سروان قمری و ستوان مرتضوی به منطقه گمرک جهت کمک به نیروهای تکاور دریایی اعزام شدند و درگیری روز ۵۹/۷/۱۳ به‌صورت مداوم ۲۴ ساعت طول کشید و برای اولین بار بود که نیروی کمکی از مسجد برای منطقه گمرک آمد و تیم‌ها را تعویض کردند و گروه‌های ستوان صالحی، استوار کریمی، ستوان گلبو، ستوان ایازی و گروهبان دشتی حمله گسترده‌ای را علیه عراقی‌ها انجام دادند و به گونه‌ای که خیابان‌های خرمشهر پر از جنازه افراد عراقی گردید.

ضمناً گروه ستوان زارعیان با تیم  شکار تانک خود در قسمت حزب جمهوری اسلامی بازهم حماسه آفرید و یک گروه ۴۰ نفری از افراد هوانیروز هم مانند دژی پولادین در برابر بعثی‌ها مقاومت کردند. منطقه گمرک در اختیار تکاوران بسیار ورزیده و جنگ دیده دریایی بود و نزدیک‌ترین افراد به عراقی‌ها در شهر بودند لذا در رشادت و شهامت از خود حماسه آفریدند و به‌حق این افراد شایسته کلمه تکاور می‌باشند و به‌حق این کلمه از این افراد عزت و شجاعت کسب کرده است. تعدادی از افراد گردان دژ داخل گمرک به محاصره نیروهای عراقی درآمدند و همین‌که خبر رسید، چند تیم پنج نفره به فرماندهی ستوان زارعیان، گروهبان حسینی، گروهبان دشتی، گروهبان پورنصیر و گروهبان قاسمی با پنج نفره از نیروهای جهان‌آرا و به همین تعداد نیروی داوطلب به مصاف عراقی‌ها در گمرک شتافتند و تا ساعت ۲۳ بعد از نیمه‌شب با دادن یک نفر شهید و چهار مجروح تیم‌ها را از اسارت آزاد ساختند.

روز ۵۹/۷/۱۶ آقای خلخالی ۶۰ نفر را در اختیار ما گذاشت که فردای آن روز چند نفرشان بیشتر نبودند و بقیه فرار را برقرار ترجیح دادند و ما از آن‌ها اطلاعی نداشتیم تا اینکه نتیجه را به آقای خلخالی گفتیم، ایشان دو روز بعد از ۵۹/۷/۱۸ مجدداً ۷۰ نفر را به ما مأمور کردند که به هنگام ناهار چند گلوله توپ به نزدیک ما اصابت کرد و سر سربازی را از تنش جدا نمود.

آقایان با دیدن این صحنه منطقه خرمشهر را حتی بدون خداحافظی ترک کردند. افراد گردان دژ به علت کمبود جنگ‌افزار و تجهیزات سنگین به‌صورت گروه‌های ۱۲ نفری پیاده در جنگ شهری شرکت داشتند. فرماندهان این گروه‌ها عبارت از، سروان مقد، ستوان ایازی، ستوان علیلو، ستوان زارعیان، ستوان مرتضویان، ستوان افضلی، ستوان مرتضوی، ستوان انصاریان، ستوان اسماعیلی، ستوان خیلابی، ستوان کرمی، ستوان شریعتی، ستوان رختدار، ستوان کوه بر و تعدادی از درجه داران ورزیده قدیمی در رأس این گروه‌ها قرار گرفتند. نیروهای زیرمجموعه این فرماندهان، افراد گردان دژ، نیروهای داوطلب، افراد هوانیروز و دانشجویان دانشکده افسری بودند که به عملیات‌های مختلف در داخل شهر اعزام می‌شدند.

یک تیم از نیروهای دژ در اطراف ده مؤمنی با نیروهای عراقی درگیر شدند در این زمان گزارش رسید که نیروهای ایرانی در منطقه دوربند نیاز به نیروی کمکی دارند. نیروهای گردان دژ در دوربند خوب عمل کردند و چند نفر را اسیر نمودند که یکی از آنان فرمانده تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق سرهنگ عدنان بود. هنگامی که سرهنگ عدنان به مقر نیروهای عمل‌کننده دژ آورده شد بسیار تعجب کرد و گفت شما چگونه تابه‌حال در مقابل این تانکر مقاومت کرده‌اید؟

نیروهای دژ برای یک عملیات پیچیده به پاسگاه خین عراق وارد شدند، این تیم ورزیده عبارت بود از سروان قمری، ستوان زارعیان، استوار کریمی و سرگرد کاشانی، سرباز عبدی و شش نفر از نیروهای ژاندارمری، همین‌که به محل مأموریت رسیدیم. همگی اسیر دشمن شدیم. مارا از طریق را زمینی به سمت عراق بردند و شبانه با علائم چریکی که در دوره‌های آموزشی تکاوری به ما آموخته بودند، همدیگر را مطلع و در یک‌لحظه متواری شدیم و آنها نتوانستند ما را پیدا کنند و فردا صبح به یگان خود رسیدیم، آری این آزادسازی نیروها در حد یک معجزه بود. پادگان دژ به علت اینکه یک هدف شناخته‌شده برای نیروهای عراقی بود، همواره مورد بمباران هواپیماها و توپخانه و تیر مستقیم تانک‌ها قرار داشت و لذا افراد ستاد گردان و فرمانده گرو هان‌ها و با کمک سایر افسران یگان‌ها به‌صورت تیمی عملیات انجام می‌دادند و در مناطق مختلف شهر عمل می‌کردند و هیچ‌گاه به‌صورت یک گردان منسجم به عملیات نپرداختند زیرا جنگ در نقاط مختلف شهر بود و به‌صورت چریکی و جنگ شهری اداره می‌شد. اولین فرمانده گردان دژ به هنگام شروع جنگ سرهنگ جاموسی بود که در چند روز اول جنگ مجروح و تخلیه شد. سپس سرگرد چهارمحالی فرمانده شد که خیلی زود مجروح گردید. بعد از آن سرگرد شایان بهبهانی فرمانده شد که همان روز مجروح و تخلیه گردید و سپس سرگرد کبریایی فرمانده گردان شد و پس از سه روز در روز حمله عراقی‌ها به داخل پادگان با شجاعت کم‌نظیری جنگید و سپس شهید شد.

از آن به بعد گردان تا مدتی فرمانده نداشت و سرپرست پادگان افرادی مانند ستوان گیوتاج و حتی استوار اصفهانی هم بودند. نیروهای دژها در پشت خاک‌ریز سیل‌بر گردان شمال خرمشهر به‌حق حماسه آفریدند و جلو پیشروی ۲۰۰ تانک دشمن را گرفتند، در حالی که به‌شدت با تانک‌های عراق درگیر بودند، خبر رسید که عراقی‌ها از طریق پلیس‌راه به نزدیک شهر رسیدند و در مقابل آنها تکاوران دریایی و نیروهای مردمی و چند گروه از نیروهای دژ به‌شدت درگیر هستند و بازهم استوار کابلی و استوار قاسمی به‌وسیله تفنگ ۱۰۶ در شکار تانک‌های دشمن حماسه آفریدند. انبارهای پادگان دژ روزانه چند نوبت بمباران می‌شدند زیرا عراقی‌ها به برکت وجود افراد ضدانقلاب می‌دانستند که سلاح‌های متعددی در انبارها وجود دارد و لذا همه آنها را بمباران کردند.

امروز در منطقه پل نو نیروی هوایی افتخار آفرید و اجتماع تانک‌های عراقی را به‌شدت بمباران کرد که خسارات زیادی به آنها وارد آمد در اثر این بمباران و به هم خوردن آرایش دشمن و هجوم نیروهای خودی عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند و نیروهای دژ و تکاورها آن‌ها را تعقیب و تا چند کیلومتر به عقب بردند.  در این حمله، ۱۷ دستگاه تانک عراقی منهدم گردید و روحیه عراقی‌ها به‌کلی درهم شکست، لذا ارتش عراق به‌سرعت گردان‌های شکست‌خورده را تعویض و گردان حسن و حسین لشکر ۵ مکانیزه را جایگزین آن‌ها نمود و لذا مجدداً گروه ۲۰نفری ستوان زارعیان به تانک‌های گردان الحسین با آرپی‌جی و تفنگ ۱۰۶ حمله و ضربات مهلکی به این گردان وارد آوردند که درنتیجه آن چهار نفر از نیروهای خودی شهید و هفت نفر هم مفقود گردیدند. گروه ستوان علیلو به‌شدت در دیزل آباد و کشتارگاه با عراقی‌ها جنگید و تا آخرین فشنگ مقاومت کردند و پس از اتمام مهمات به داخل شهر عقب‌نشینی کرده و به مسجد جامع رفتند و این برای دومین باری بود که نیروهای دژ به‌طرف مسجد جامع می‌رفتند.

پس‌ازاین درگیری دانشجویان دانشکده افسری و تکاوران دریایی و ژاندارمری و شهربانی به کمک نیروهای دژ آمدند اما همه تلاش‌ها در برابر هجوم بی‌وقفه دشمن بی‌اثر ماند و اجباراً نیروها به‌طرف مسجد جامع برگشتند و به‌صورت ناخواسته به جمع نیروهای موجود در مسجد پیوستند. افراد عراقی بالباس نیروهای ایرانی به نیروها مراجعه و می‌گفتند که دستور داده‌اند مقاومت بی‌فایده است عقب‌نشینی کنید حتی بعضی از اوقات نام فرماندهان را ذکر می‌کردند، رزمندگان دژ چون غیرت و شجاعت افسران خود را می‌شناختند به آن‌ها شک کرده سپس دستور داده‌ شد که در هرکجا چنین حرفی کسی به شما گفت او را دستگیر و به یگان بیاورید و در همان روز چندین نفر دستگیر شدند که لباس نظامی ایرانی به تن داشتند اما نظامی عراقی بودند.
برای اولین باری که در مسجد جامع به ما صبحانه دادند سربازی را بغل‌دست خود دیدم که در شلمچه شهید شده بود اما حالا اتیکت او بر سینه سرباز دیگری بود با دقت حرکات و رفتارش را زیر نظر گرفتم و سپس با یک حرکت او را دستگیر کردم گفت سرباز عراقی است و ما از اتیکت شهدا و لباس آن‌ها به این طریق استفاده می‌کنیم و همه‌جا هستند و اطلاعات حضور شمارا به نیروهای عراقی می‌دهند. سروان خلیلیان تکاور نیروی دریایی و فرمانده دژبان خرمشهر نیز گفت: آن‌قدر جاسوس گرفته‌ایم که آمارشان از دستمان خارج‌شده است.
روز ۵۹/۷/۲۴ خونین‌ترین روز خرمشهر بود و نیروها در برابر حفظ پادگان گردان حماسه‌ها آفریدند در حدی که تعداد تانک‌های دشمن از تعداد نفرات ما بیشتر بود و به هر حال تلفات افراد دژ در این روز بسیار زیاد در حد یک‌صد شهید بود.

بدین ترتیب آخرین سنگر مقاومت گردان دژ در پادگان سقوط کرد. افسر اطلاعات گردان ستوان بهنام محمدی که تمام مدت شبانه‌روز تلاش می‌کرد با عواملش اطلاعات دشمن را در اختیار ما قرار دهد به شهادت رسید. با سقوط پادگان دژ در تاریخ ۵۹/۷/۲۴ افراد باقیمانده گردان دچار تفرقه و نابسامانی شدند و در روحیه آن‌ها تأثیر منفی گذاشت. نیروهای باقیمانده گردان دژ تا تاریخ ۵۹/۷/۲۹ در اطراف ساختمان فرمانداری خرمشهر مستقر بودند. آن روز، آخرین نفرات در گردان دژ که ۱۹ نفر به فرماندهی ستوان امیری بودند، هم‌قسم شدند که پادگان را رها نکنند و همه درراه آرمان کشور و خرمشهر و خانه خود( پادگان دژ)، این دژ همیشه استوار پابرجا شهید شدند و نام خود را در کنار گردان دژ و پادگان دژ برای عبرت دیگران به ثبت رسانیدند. در پایان روز ۲ و ۵۹/۸/۳ به‌تدریج نفرات باقیمانده گردان از پل و رودخانه کارون گذشتند و به خرمشهر شرقی وارد شدند. و بدین ترتیب حماسه دژ و خرمشهر موقتاً پایان یافت و باقیمانده نیروهای گردان دژ آخرین کسانی بودند که در کوت شیخ مستقر شدند تا در برابر دستور بعدی عمل نمایند.
اگرچه گردان دژ تقریباً جدیدالتأسیس بود اما حماسه به یاد مانده از دلاور مردی‌های این گردان برگ زرینی بر تاریخ نظامی کشور افزود و مقاومت و پایداری همه رزمندگان در خرمشهر درسی فراموش‌نشدنی به عراق و دنیا داد و به همه جهان فهماند که می‌شود در برابر زورگویان و جهان خواران زمان ایستادگی کرد و اجازه نداد که به اهداف خود برسند، جنگ در خرمشهر جنگ دو نیرو نبود بلکه جنگ دو عقیده دو آرمان و جنگ بودن و نبود بود. خرمشهر دروازه خلیج‌فارس برای عراق بود و این دروازه را دژی ها با کمک سایر رزمندگان بسته نگاه داشتند و ۳۴ روز دشمن را پشت غیرت و تهور خود زمین‌گیر نمودند تا سایر یگان‌ها از راه برسند بر دشمن یورش بردند. خرمشهر گورستان نیروها و اراده مقامات عراقی شد و برابر اعلام ارتش عراق فقط ۸۰۰۰ نفر در خرمشهر کشته شدند و ۲۵۰۰۰ نفر مجروح بر جای گذاشت و صدها تانک و نفربر عراقی منهدم گردید و تصمیم و خواسته مقامات عراقی مضمحل شد و درسی جدید در رابطه با چگونگی مبارزه خلق‌ها با نیروهای استکباری ایجاد گردید. شاید کسانی که در اواخر سال ۱۳۴۷ به ‌فکر تشکیل این گردان برآمدند، هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند اینچنین اقتدار و نقشی از خود نشان دهد و تا این حد مثمر ثمر و کارآمد باشد.



گردان دژعلی اکبر حسنونداستاد آقای علی اکبر حسنونداستاد حسنونددفاع مقدس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید