این نوشتار در 2 اسفند 96 در روزنامه اصفهان زیبا پس از فوت آیت الله علی عبودیت منتشر شده است.
آیت الله عبودیت به رغم داشتن مراتب علمی، در این سال ها و در حوزه علمیه اصفهان، برای پایه های اول، دروس ابتدایی را تدریس می کردند و این گونه نبود که به سراغ تدریس دروس سطح عالی حوزه بروند. این در حالی است که وی شاگرد درس امام خمینی بوده است و در سابقه تدریس وی، حتی تدریس کتاب نهایه الحکمه علامه طباطبایی نیز دیده می شد. پس حال سوال مطرح میشود که چرا وی چنین طریقی را در پی گرفت؟
در پاسخ می توان به کلام خود ایشان استناد کرد که گفت سن و سال، توان آمادگی برای درس بالاتر را از من گرفته است.هدفمان در این نوشتار پرداختن به این چرایی نیست. هدف اصلی در این فرصت باید این باشد که بپرسیم بعد از آنکه آیت الله عبودیت چنین طریقی را در پی گرفت، چگونه اتفاقی رخ داد؟یعنی به جای پرسش از علت عمل آقای عبودیت، از نتایج این عمل سخن بگوییم.
در اینجا بد نیست که اشاره ای داشته باشیم به زمانی که خبر فوت ایشان اعلام شد. به جرئت می توانم بگویم خبر فوت ایشان بسیار در میان جوانان حوزوی تاثیر داشت و شاهد واکنش هایی بودیم. این در حالی است که آیت الله عبودیت جزو نفرات اول فرهنگی و مذهبی اصلی اصفهان نبودند، اما واکنشها و انعکاس ها نسبت به خبر فوت ایشان بسیار فراتر از حد انتظار بود و این خود نشانه ای از این واقعیت بود که ایشان در این سال های تدریس در پایه های پایین حوزه، توانسته اند در دل بسیاری از جوانان حوزوی نفوذ داشته باشند و این نفوذ را با پایه های اخلاقی مستحکم سازند.
اما باز پرسش اساسی آن است که چه فرقی است میان عالمی که دروس سطح بالا را تدریس می کند با کسی که به میان طلاب جوان می رود. هنگامی که مشکلات امروز خود را مرور می کنیم متوجه می شویم که عمده مشکل ما به خاطر رابطه ما با خودمان است. برای مثال ما در اصفهان به شدت گرفتار «اضطراب» هستیم و این اضطراب ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی هم هست. بسیاری به دنبال درمان اجتماع از راه فعالیت های فرهنگی و حتی تاثیر در عالم سیاست هستند. اما حقیقت ماجرا آن است که تنها راه درمان آن است که یک انسان رابطه میان خود با خود را تنظیم کند واین مهم میسر نمی شود جز با اصلاح رابطه با خداوند.هنگامی که شخص بر نابسامانی ها و ناملایمات اخلاقی و روحی خود غالب شد و توانست اندکی آنها را بهبود دهد می تواند به سراغ محیط خانواده رود و در جهت بهبود و اصلاح آن بکوشد و پس از آن ماموریت یک مومن اطرافیان او هستند و در نهایت مبحث تاثیرگذاری جامعه و پس از در عالی ترین سطح آن سیاست مطرح می شود.
این سیری منطقی است حال آن که در سالیان اخیر و با غلبه ایدئولوژی گویی این مسیر وارونه شده است و چه بسیار کسانی که در درونشان پر از آشفتگی هاست قصد اصلاح دیگران را داشته اند و چه بسا پا به عرصه خطیر سیاست هم گذاشته اند.کسی که به سراغ طلاب رده پایین حوزه می رود، می خواهد ماجرای انسان را ترمیم کند. بر خودشناسی و اخلاق تاکید کند و از پایه، بنیان طلبه را محکم گذاشته رابطه اش با خود و خلقیاتش را به درستی بنیان گذارد. این است جایگاه آیت الله میرزا علی عبودیت. اینکه چرا او به تدریس دروس عالی نپرداخت، محل بحث نیست مهم آن است که او بر روی جای درستی دست گذاشت خصوصا در چنین زمینی و در چنین زمانه ای.