الان که دارم اين مطلب را مي نويسم در خانه مشروطه شهرمان اصفهان هستم. اين خانه متعلق به چيزي حدود صد و بیست سال پيش است. يعني دقيقا يک خانه دوران قاجاري است. چيزي که در خانه هاي دوران قاجاري با نگاه اول توجه را جلب مي کند بحث اندروني و بيروني است. يعني خانه هاي قاجاري از دو بخش اندروني و بيروني تشکيل شده اند.
بخش شاه نشين بيروني متعلق به کساني بوده است که از بيرون مي آمدند. مخصوص اغيار و نامحرمان بوده که مي آمدند آنجا و با اهل خانه ملاقات مي کردند و با بخشي از زيبايي بنا آشنا مي شدند. حالا اگر آن افراد رابطه بيشتري برقرار مي کردند مي توانستند وارد حريم بشوند و محرم بشوند. در اين حالت بود که آن ها مي توانستند وارد اندروني شوند و با تمام زيبايي روبه رو شوند. اين دقيقا همان فلسفه حجاب است. در اين نوع معماري سنتي ايراني در واقع نوعي نگاه زيباشناسانه مستور است و این همان نگاهي است که ما ميتوانيم در فلسفه حجاب به آن اشاره داشته باشيم.
در مورد مکان دفن علما و امام زاده ها نیز همین قاعده برقرار است. شما هیچ وقت نخواهید دید که یک ضریح وسط چهارراه باشد! ضریحی مانند علامه مجلسی و ضریح امام زادگان همگی در مکانی خاص قرار دارد که برای رسیدن به آن ضریح شما باید آن بنا را طی کنید. این معماری به آن ضریح و شخصیت مدفون در آن اهمیت زیباشناختی فراوانی خواهد داد.
شما در نگاه اول قسمتی از زیبایی را برای بیننده آشکار می کنید و در مراحل بعدی و به طول و تدریج تمام زیبایی را برای او آشکار می سازید در این صورت است که زیبایی ارزشی فراوان و دوچندان می یابد. در اینجا می توانیم بگوییم اساس فلسفه حجاب برای پوشش زیبایی ظاهری بانوان نیز بر همین اساس است.
در قرآن کریم سوره الرحمن آمده است: «حور مقصورات فی الخیام» یعنی حوریانی که در خیمه هستند. در واقع حوریانی که از سایرین پوشیده هستند. بلافاصله برای شنونده سوال پیش می آید که این کلام به چه معناست؟ مگر در بهشت هم از این حرفها هست؟ چرا قرآن وقتی می خواهد وعده پاداش به مومنان بدهد از حوریانی صحبت می کند که در خیمه هستند؟ مگر دیگر در آن دنیا فرقی هم می کند؟ دیگر آنجا این موضوعات چه اهمیتی دارد؟ چرا نمی گوید حوری بالای پشت بام یا وسط چهارراه یا نوک منار! چرا در خیمه؟ چرا پوشیده از دیگران؟
اینجاست که باید گفت در پاداش های بهشتی لذت و رضایت مطرح است و قطعا اگر اینگونه بیان شده جهت بیشتر بهره مند شدن مومنان است. قرآن به حوری درون خیمه اشاره دارد زیرا اینگونه زیبایی دوچندان جلوه خواهد کرد. انسان همواره به دنبال زیبایی است و خاصیت فطری خود را تا بهشت هم به دنبال دارد. این نوع نگاه که باعث افزایش جلوه زیبایی می شود درست در آثار معماری اصفهان نیز نمایان است. این که باید حتما بنایی در کار باشد تا به ضریح رسید همین فلسفه است. اینکه شما برای وارد شدن به فضای باشکوه مسجد باید راهرویی را طی کنید اشاره به همین مسئله دارد. شما به یکباره از فضای کوچه خیابان شهر وارد مسجد نمی شوید شما باید لحظاتی در یک دالان باشید در یک راهرو و به یک باره با عظمت مسجد روبه رو شوید. عین این موضوع در خانه های قدیمی نیز هست دالانی که از آن عبور می کنید تنگ و تاریک است و به یکباره حیاط دلگشا. غیر اصفهانی ها در اینجا فیلم قصه های مجید را تصور کنند.
این فقط یک سنت نیست این یک مبحث زیباشناسی است این یک درخواست فطری است. زیبایی های پرارزش باید مستور باشند تا جلوه هایی والا گیرند. این همان نگاهی است که برای ما ارزشی جدیدتر به حجاب می دهد. و این کشف مطلب کشف جدیدی نیست. کشفی است که ما می توانیم آن را در امام زاده و مساجد و خانه های قدیمی جویا هستیم.
امروز نیز حکم اسلامی حجاب برای بیان علت خود گزینه های زیادی را پیشرو دارد. امروز حجاب تنها برای دفاع از خود نباید تنها به واژه «مصونیت» اکتفا کند. البته حجاب حجاب است و از احکام خدا، قرآن و اسلام است و به همین دلیل است که قرنها با مردم شهر من همراه بوده است. مردمان شهر من برای پاسداری از حجاب به دنبال چنین فلسفه پردازی هایی نبودهاند اما این دلیل نمی شود ما از گزینه های دفاع از حجاب چشم بپوشیم. حجاب علاوه بر دلایل سنتی و عرفی خود یک فلسفه زیباشناسانه نیز دارد. این حکم الهی به تمام معنا به خود زن ارزش می دهد و در واقع می توان آن را به نفع زن دانست. زنی که زیبایی خود را به صورتی مدیریت شده تنها برای محارم به نمایش در می آورد در واقع به خود و زیبایی خود ارزش دوچندان داده است.
اینکه مردان باید برای رسیدن به زیبایی جسمانی زن شرقی مراحلی را طی کنند باعث می شود که آنان بیشتر ارزش زن را دریابند. این برجسته سازی ارزش زنانه از جنس شهوانی نیست. در اینجا شهوت ظاهری و در نگاه اول زنانه کاسته میشود و نگاه مرد به کشف زیبایی و ورود به حریم زن میشود. وی در ادامه خواستار آن است که زن او را به حریم خویش راه دهد و خواستار جلب توجه زن به خویشتن است. دقیقا اینجاست که مرد در فرهنگ ایرانی باید ابراز نیاز کند و زن باید ناز کند. و این دقیقا بر خلاف روندی است که فرهنگ غربی پیش گرفته که زنان باید خود را برای عرضه به مردان بیارایند و خویشتن را آماده سازند. در واقع اگر با دقت بیشتری به فرهنگ مغرب زمین بنگریم متوجه می شویم که این زن است که در حالت نیاز است و مرد است که دارد ناز می کند زیرا زن در دسترس است چونان ضریحی که وسط چهارراه بنا کرده اند و این امامزاده فرنگی به سبب معماری خود حرمتش را از دست داده است.