این خاطره توسط مرحوم دکتر مصطفی نجفی برای من نقل شده است
روش تربیتی استاد پرورش تنها به کلاس و جلسه وعظ و سخنرانی محدود نمی شد. او اعتقاد شدیدی به اردو و روابط صمیمانه استاد وشاگردی داشت. دایی مصطفی تعریف می کرد، روزی با استاد پرورش و جمعی از بچه ها به یکی از باغ های اطراف اصفهان رفتیم.
مرحوم استاد در تمامی شیطنت ها و فعالیت ها با ما شریک می شدند و حتی با ما به استخر هم آمدند و تنی به آب زدند و الحق شناگر ماهری هم بودند. شب که شد، از آن جا که شب جمعه بود پیشنهاد دعای کمیل دادند و استاد هم خودشان دعا را می خواندند و در میانه آن به شدت گریه می کردند. دایی همیشه تعریف می کرد که پرورش چه صدای خوبی داشت و این حسن صدا قطعا به خاطر توانایی صوتی او نبود بلکه به خاطر شیوه خواندن و سوز و گداز آن بود.
خلاصه آن شب به یادماندنی گذشت تا آن که عصر فردا که می خواستیم به خانه بازگردیم قرار شد هر کسی قسمتی از باغ را نظافت کند. به یک باره دیدم که استاد پرورش به سراغ توالت ها رفته و آن ها را تمیز می کند. این در حالی بود که ظهر همان روز، شهید باهنر او را به عنوان گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی کرده بود.
دایی می گفت پرورش آن روز توالت ها را شست و به هیچ کس هم نگفت که او چنین کاری کرده است و من تنها شاهد آن قضیه بودم.