محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

اشاره ای به حیات سیاسی آقانجفی اصفهانی (فصل تیغ)

حکایت تیغ و پنبه


نام محمدتقی نجفی معروف به آقانجفی اصفهانی، از مشهورترین نام های تاریخ معاصر اصفهان است. آقانجفی در حیطه های مختلف علیه سلطه استعمار و ظلم استبداد اقدامات گوناگونی انجام داده است. بدون شک از او می توان به عنوان یکی از بزرگ پاسداران هویت، نام برد. اگر ظل السطان را نمودار شتابانی از سقوط اصفهان بدانیم، آقانجفی را باید به عنوان نمادی از مقاومت در برابر اضمحلال آن دوران بشناسیم. آقانجفی سه صفت را با هم همزمان دارد. هم مرجع تقلید و زعیم حوزه علمیه اصفهان است. هم عالمی ربانی و دارای مقامات عرفانی است[1]. و هم پیشتاز در مبارزات سیاسی است. در واقع وی جامع مرجعیت، عرفان و سیاست است که هر سه بعد را هماهنگ با هم در عالی ترین رده رشد داده بود.[2] اما آن چیز که در این مرحله برای شناخت آقانجفی ضروری است، فهم یک تفاوت است. پاسداری از هویت و روش مبارزه آقانجفی در برابر ظلم داخلی و نفوذ خارجی به یک شکل نبوده است. برای درک این مطلب باید سری به تاریخ بزنیم.


فصل تیغ: اقدامات آقانجفی در برابر سلطه خارجی

سراسر زندگی این مجتهد شیعه، مملو از تلاش ها و مجاهدت ها علیه بیگانگان است. در این فرصت تنها به دو نمونه اشاره می کنیم. این دو مورد زمانی رخ می دهد که آقانجفی کمتر از پنجاه سال سن دارد.

مبارزه با فرق ضاله
در سال 1307 مردم سده به حکم علما، عده ای بابی های محل خود را که عامل فتنه و فساد بودند را از آنجا اخراج نمودند. هنگامی که ناصرالدين شاه فرمان بازگشت چند نفر از آن بابيان را داد. مردم سده به رياست حاج‌آقا سدهي از ورود آن ها جلوگيري کردند و همین مسئله موجب زد و خورد میان طرفین شد. در نتيجه اين اقدام، يک نفر بابي و شش نفر از متهمين به بابيت کشته شدند. با توجه به ارتباطي که برخي افراد دخيل در اين مساله با آقانجفي داشتند، آقانجفي به تهران احضار گرديد.[3]

آقانجفي به دربار مي رود. ناصرالدين شاه به اومي گويد: آخوند، براي کشتن هفت بابي، هفت دولت مدعي هستند!!!
آقانجفي دست در عمامه کرده، کاغذي بيرون مي آورد که اسامي چندين نفر بابي ديگر همه در آن نوشته شده بود و مي گويد اين ها را هم بايد کشت يعني خودتان بکشيد.
بدين ترتيب آقانجفي اصفهاني، چند ماه در تهران به حالت تبعيد بود. مطابق با اسناد تاريخي سفارت انگلستان مخالف بازگشت آقانجفي به اصفهان بود، تا آن که ناصرالدين شاه نامه اي به سفارتخانه مي نويسد و اطمينان مي دهد که آقانجفي متنبه شده است!
مجموع این مسائل به خوبی نشان می دهد که قدرت های بزرگ آن زمان از بهاییت حمایت می کردند. حال سوال اینجاست که چرا این سفارت خانه ها باید با این جدیت از یک فرقه حمایت کنند تا جایی که عالم بزرگی را تهدبد و تبعید کنند.
مخالفت با بدعت هاي ديني و فرقه هاي استعماري، عواقب سختي را براي آقانجفي دربرداشت؛ زيرا سالها حمله به شخصيت و افکار ايشان در قالب کتاب و نوشته را به دنبال داشت. یکی از نویسندگان مطرح در تاریخ نگری مشروطه، یحیی دولت آبادی است. وی از سران ازلی در ایران است. توهین ها و بدگویی های او نسبت به آقانجفی تنها یک مورد از توهین هایی است که رهبران این فرقه ضاله نسبت به این عالم شیعی روا داشتند[4].
از دیگر نمونه های برخورد بهاییان با آقانجفی، لوح ابن الذئب می باشد. این لوح را حسینعلی نوری یا همان بها خطاب به آقانجفی نوشته است. این لوح از نوشته های مهم و مقدس بهاییان است[5]. این لوح تنها نوشته ای است که در آن حسینعلی نوری مستقیما یک مرجع تقلید را خطاب قرار می دهد. بها نوشته خود را خطاب به ابن الذئب می نویسد یعنی در هتاکی بزرگ مرجع تقلیدی را «پسر گرگ« نام می نهد.[6]کینه بهاییان در نوشته های دیگر نیز در طول تاریخ ادامه دارد.
ديپلماتهاي انگليس و روس به نوبت در سال هاي 1307 و 1320 به وقايع بابي کشي اصفهان و اطراف، اعتراض نمودند و سرانجام دو سلطان قاجار – ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه – آقانجفی را محکوم به تبعيد از اصفهان نمودند. در جریان وقایع 1320 در اصفهان سفارت روسیه به چند تن از بهاییان پناه می دهد. در پی این واقعه مردم متدین اصفهان قنسولگری روسیه را محاصره می کنند. تزدیک به بیست هزار نفر در یک روز در برابر قنسولگری روسیه اجتماع می کنند. درپی این وقایع آقانجفی از روس ها تعهد می گیرد که دیگر در مسائل مذهبی ایرانیان دخالت نکنند[7].


تحریم تنباکو

«توتون و تنباکو شرعا نجس است»

آقانجفی برای مردم اصفهان، این گونه منمبر رفت و موعظه گفت.

تاجری از تجار معتبر شهر، کل موجود توتون و تنباکوی خود را سوزاند. دارایی اش سوخت و خشم مردم زبانه کشید.

علما منبر رفتند و ارشاد کردند. از تحریم تنباکو سخن گفتند دیگر در شهر خبری از معامله، خرید یا فروش تنباکو نبود.شخصی در میان بازار به انگلیس دشنام داد. دیگران تکرار کردند مردم ادامه دادند

اصفهان تنباکو را بر خود منع کرد و این اولین شهر ایران بود.

همین که آقانجفی تنباکو را حرام اعلام کرد، پیروانش رفتند بازار و هر کجا قلیانی دیدند ، شکستند. خبر به حاکم اصفهان رسید. ظل السلان برای آقانجفی پیام می فرستاد:

شراب که از تنباکو نجس تر است. همان قدر که در باب شراب نهی دارید در باب تنباکو هم همان قدر بگویید. این اقدامات چه چیز است؟

آقانجفی جواب می دهد:

ما به تکلیف شرعی خود عمل می کنیم شما هم به تکلیف عرفی خودتان عمل کنید

ظل السلان با تمام صولت و جبروتش تهدید می کند که چه می کنم و چنان می کنم اگر غائله را تمام نکنید خانه هایتان را به توپ می بندم.

ادامه ماجرا هم که مشهور است. خبر به میرزای شیرازی می رسد و آن حکم معروف صادر می شود: الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است.

تا آن جا که کل ایران همراهی کرد. قلیان ها شکسته شد ابهت شاه هم. ناصرالدین شاه قراردادش با انگلیس ها را لغو کرد. سال 1309 قمری بود. می توان گفت اولین جنبش بیداری ایران از اصفهان آغاز شد. محمدتقی 47 سال داشت[8]

نتیجه

در هر دو قسم از این حکایت ها نوعی از برخورد قاطع و حتی بعضا خشن دیده می شود. اینجا دقیقا جایی است که پای خارجی در میان است. هدف بیگانگان سلطه است. نتیجه سلطه هم انهدام هویت است. آقانجفی در دفاع از کلیت هویت، سنگ تمام می گذارد. در جایی از کشتن بابی ابایی ندارد و در جایی کل ماجرای توتون و تنباکو را یک جا نه حرام که از اساس نجس اعلام می کند. از توپ و تشر شاه و شاهزاده هم نمی ترسد. گویا از نوبت پیش هم که به خاطر ماجرای بابیان به تهران تبعید شده است، درس عبرت نگرفته است!

حالا جالب ماجرا آن جاست که تمام این ها را به دست مردم انجام می دهد. آری آقانجفی در بعد مبارزه با استعمار خارجی از جنس تیغ است. اتفاقا تیغش هم خوب می برد. تیزِ تیز است. دسته و اتکایش هم خود مردم هستند. حالا سوال اینجاست که آیا روش برخورد آقانجفی با ظالمان و حاکمان داخلی اصفهان هم همین گونه است؟

[1] برای شناخت حالات و مقامات عرفانی و معنوی آقانجفی رجوع کنید به کتاب در حریم وصال، نوشته تقی صوفی نیارکی که توسط انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی در سال 1392 منتشر شده است.

[2] رجوع شود به مقاله آقانجفی اصفهانی مظهر جامعیت اسلام از مهدی ابوطالبی در مجموعه مقالات همایش مرجع بیداری اسلامی، 1390

[3] تاریخ اصفهان، حسن جابری اصفهانی، به تصحیح جمشید انصاری، مشعل اصفهان، 1378، ص 170

[4] دولت آبادی، یحیی، ج1، صص 37 ال 39 و ج1، صص 86 ال 88

[5] نجفی، موسی، حکم نافذ آقانجفی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1390، ص 157 الی 159

[6] آیت مهدوی، مصطفی، ابعاد مبارزات آیت الله العظمی آقانجفی اصفهانی علیه بابیان ازلیه و بهاییه، آرما، 1390، ص 121

[7] فروزبخش، محمود، حکایت بیداری، آرما، 1392، 172 و 174

[8] فروزبخش، محمود، حکایت بیداری، آرما، 1392،78صفحات تا 88

ناصرالدین شاهآقانجفی اصفهانیبابیهتحریم تنباکو
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید