پرسش بسیار مهم آن است که از خود بپرسیم، اصفهان در کدامین مرحله و در چه وضعیتی قرار داریم. در پاسخ به این سوال باید از افراط و تفریط یعنی از هیجان زدگی و شعار بپرهیزیم و به صورتی واقع گرایانه به اوضاع شهر نگاه کنیم.
نه نابودی و انقراض و نه تمدن سازی و تعالی
امروز اصفهان نه در مرحله فروپاشی، اضمحلال و نابودی است و نه در مرحله حرکت به سمت تمدن اسلامی. آنان که از سقوط این شهر سخن می گویند طبیعتا اشاره به بحران ها دارند. حال آن که بشر از هنگامی که وارد جاده مدرنیته شده با بحران ها روبه رو است. با مراجعه به بسیاری از آثار بزرگان علوم اجتماعی در غرب متوجه می شویم که نقطه آغازین پرسش آن ها اشاره به اوضاعی بحرانی بوده است. پس این در بحران بودگی، گویی ذات روزگار است و انسان امروزی همواره در مشکلاتی غوطه ور اما این که بگوییم که دیگر کار یک شهر تمام و خلاص، به معنای نادیده گرفتن بسیاری از نقاط مثبتی است که همچنان ما را احاطه نموده است.
این مطلب هم که بگوییم اصفهان در حال حرکت به تمدنی اسلامی است بیشتر یک شعار می نماید از جنس شعارهای مطابق با جهت کلی سیاست و میل حاکمیت زیرا در این باره هر چقدر هم خوشبین باشیم، نمی توانیم چنین اظهارنظر مثبت گرایانه ای داشته باشیم. حتی اگر تمدن را حاصل انباشت پیشرفت ها و حرکت های رو به جلو بدانیم، این تمدن حاصل از حرکت این سال های اصهفان از هیچ حیثی تفاوتی با سایر حرکت های معمول شهرهای جهان ندارد. یعنی اگر حرکت تکنولوژی را شتابان ببینیم در اینجا هم حرکت به سمت تکنولوژی پیشرفته تر و طبیعتا حدی از رفاه وجود دارد و این مطلب خاصی نیست که وقوع آن را نشانه بروز و رخداد تمدنی اسلامی بدانیم. پر واضح است که با اشاره و تامل به حال و وضع شهرهای مسلمان نشین دنیا ما هم نمی توانیم به صرف مسلمانان بودن افراد جامعه، تمدن را دارای صفتی ویژه و متفاوت با حرکت جهانی بدانیم. از طرفی نظام سیاسی هم صرفا ساختارهای قدرت را می چیند و لزوما نمی تواند دمیدن روح اسلامی را در کالبد شهر تضمین کند.
مرحله انباشت مسئله
حال با رد فراط و تفریط درباره شهرمان و پرهیز از شعارزدگی و واکنش های پر از هیجان و احساسات از خود می پرسیم که در کدامین وضعیت قرار داریم. جواب خلاصه این است: «در مرحله انباشت مسئله»
اصفهان امروز با گذر زمان تازه به تازه با مسئله ای نو مواجه می شود واین فزونی مسئله انگار پایانی ندارد. از وضعیت سلامت هوا تا بحران آب. از ترافیک تا مشکلات اداری. از اضطراب تا افسردگی. از مشکلات خانوادگی تا نظام روابط انسانی در اجتماع. از ریزش سرمایه اجتماعی حکومت تا دین زدگی. از سطحی شدن تا انحرافات اجتماعی. از افت اخلاق تا شکاف های اجتماعی.
این ها همه و همه روز بر سر ما خراب می شوند و هر بار یکی از آن ها با نشانه های خود بر سر مردمان شهر آوار می شوند و انگار فریادشان هم گوش خریداری ندارد جز آسیبی زودگذر. راه عبور از هر بحرانی، خلق بحران بعدی است تا شماره قبلی به حاشیه رفته و فراموش شود.
آری اصفهان در محاصره مسئله هاست. نه می گوییم که مسئله ها همه حل شدنی است که این گشایش بر عهده امر ظهور است و نه می گوییم بن بست مطلقی وجود دارد و کار شهر دیگر تمام است. قرار نیست کسی دست از تلاش بکشد اما باید واقعیت ها را هم دید. بزرگ ترین و تلخ ترین واقعیت آن است که مسئله ها وقتی روی هم تلمبار می شوند، توان های پیشین و سنتی شهر و مردمانش برای حل معضلات بعدی پیش رو، کاهش می یابد. انگار که ما داریم داشته هایمان را مصرف می کنیم. انگار که آن اصفهان با شکوه دارد از دارایی های قبلی خود می خورد. در چنین حالتی و در صورت غفلت تاریخی ممتد، ما به تدریج تمام می شویم چه باور کنیم و چه نکنیم، شهر مثل یک یخ آب می شود.
توسعه مسئله می آفریند
مسئله ها تلمبار می شوند و به سبب حرکت شتابان توسعه، روز به روز بیشتر هم می شوند. توسعه در دهه پنجاه صورتی خوش داشت و هنوز آسیب هایش را رو نکرده بود اما هر چه گذشت آن روی بی تعارف خود را نشان داد. هنوز هم هستند شهرهایی در ایران که از کاروان توسعه عقب هستند و به واسطه دیدن این پیشرفت های مادی پر از شعف می شوند اما آن ها هم دیر یا زود در محاصره های تبعات چنین توسعه هایی می افتند.
اصفهان اکنون در میانه ماجراست و شهری بی دفاع و مردمانش بی پناه هستند و دیگر افتخار به شکوه پیشینیان، دردی را دوا نمی کند هر چند که از عظمت تاریخی شهر نمی شود گذشت اما مواجه عاقلانه با صورت مسئله ها، فهمی امروزی، نوآورانه، شجاعانه، متفاوت اندیش و با عزمی قاطع می طلبد. آن چیز که جای خالی آن برای تکت تک افراد شهر با هر درجه از هوش و سواد و معرفت به نحوی احساس می شود.
آژیر خطر بدون توقفی در اصفهان بلند شده است. همواره امید به رهایی هست و کلید گشایش ها دست خداوند است. باور داریم دستان دعا بی حواب نمی مانند اما آن چه بر تمام این ماجراها باید جاری باشد، اندیشه است. بیداری عظیمی لازم است که نه در حرف بلکه در عزم، اراده ها به سمت حل واقعی صورت مسئله ها بروند.