محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

باید روایت کرد

مقدمه جناب آقای محسن حسام مظاهری بر کتاب «شهر گنبدهای فیروزه ای و کاشی های شکسته» اثر محمود فروزبخش (چاپ اول بهار 1397)

محسن حسام مظاهری
محسن حسام مظاهری


ده پانزده سالی هست که از زادگاهم، اصفهان، کوچیده‌ام به پایتخت. ولی هنوز، خواسته و ناخواسته، دغدغه‌ی این شهر رهایم نکرده است. هربار که به آن سفر می‌کنم، هربار که در بافت تاریخی‌اش قدم می‌زنم، هربار که از کوچه پس‌کوچه‌های چهارباغ و خواجو و سبزه‌میدان رد می‌شوم، سیلی از خیالات فانتزی به ذهنم هجوم می‌آورند. خیالم پر می‌کشد به چند سده قبل. به مردمان ساکن شهر در آن روزگار. با خودم فکر می‌کنم یعنی آن مقرنس‌کارِ سردرِ قیصریه، بالای داربست چه زمزمه می‌کرده زیر لب؟ آن خشت‌زن در ذهنش چه می‌گذشته وقتی طاق‌چشمه‌های مسجد جامع را می‌زده؟ زن‌ها وقتی برای خرید می‌آمده‌اند بازار، زیر گذر چه می‌گفتند در گوش هم. جوان‌های اصفهانی وقتی شعر صائب را از زبان خودش می‌شنیدند، چه حس و حالی داشتند؟ طلبه‌ها در دفترهاشان چه می‌نوشتند پای منبر شیخ بهایی و میرداماد؟ پیشکار ظل‌السلطان، عصرهنگام که بعد شکار قلیان را چاق می‌کرده برایش، چه در دل داشته؟ به میدان نقش‌جهان که پا می‌گذارم با خودم فکر می‌کنم آن روزگار که این مسجد، این بازار، این کاخ را برمی‌افراشتند، در آن اثنای آفرینش این حجم متراکم از زیبایی و معنا، چه می‌شد اگر یکی از آن معماران و ‌بناها دست به قلم می‌برد؟ بعد صلات ظهر، وقتی لختی به ستون تکیه می‌داده تا خستگی از تن به‌در کند، چه می‌شد اگر قلمی برمی‌داشت و تکه‌کاغذی و می‌نوشت. نه اذکار و اوراد. همین چیزهای معمول پیش‌پاافتاده‌ی روزمره. همین که چه می‌خوردند و چه می‌پوشیدند و چه کار می‌کردند. روزشان را چگونه به شب می‌رساندند.

راویان آن روزگاران این شهر کجایند؟ از که می‌شود پرسید راه و رسم زندگی‌ در دیروز این شهر را؟

*

کم نیستند عالمان و ادیبان و نویسندگان و شاعران و دانشورانی که نام‌شان بر صحیفه‌ی تاریخ اصفهان ثبت و ضبط شده است. مفاخری که سرمایه‌ی فرهنگی این دیارند. اما در آثار پرشمار آنان، نمی‌توان روایت و تصویری عینی از این شهر و مردمانش در روزگاران گذشته یافت. در انبوه کتاب‌های تاریخی دیگرانِ جز ایشان هم. آن‌چه هست به‌طور پراکنده، یا از سنخ گزارش‌های توصیفی کلی است؛ نظیر آنچه زکریا بن محمد قزوینی در آثار البلاد و اخبار العباد آورده است:

مدینه‌ای‌ست عظیمه از شهرهای مشهور. از هر جنس خوبی‌ها را جامع، پاکی خاک و صفای هوا و عذوبت ماء و صحت ابدان و حسن صورت و حذاقت در هر علم و صناعت. به‌مرتبه‌ای که گویند که هرچه استادان اصفهان در تحسین آن کوشند، اهل صناعت جمیع بلاد از راست‌کردن مثل آن عاجز آیند[1].

و یا توصیفاتی ادبی است حاصل تراوش ذوق و پرواز خیال؛ نظیر سخن مفضل بن مافروخی اصفهانی با ترجمه‌ی حسین بن محمد آوی در محاسن اصفهان:

اصفهان ـ سقاها الله ـ شهری‌ست به‌حقیقت مخصوص به اوفی قسمی از مبادی ایادی الاهی ـ جل جلاله ـ و منصوص بر اوفر سهمی از غرایب مواهب پادشاهی ـ عم نواله ـ. جریده‌ی اسماء بلدان، به شرف اسم او مصدّر و خریده‌ی رسوم فردوس را لطف او مصدر، و هم‌چنان‌که وصول نیر اعظم که خسرو چرخ چهارم است به نقطه‌ی اعتدال زمانی، مظهر آثار رحمت پروردگاری، و مطلع انوار و ازهار بهاری می‌شود، این سواد اعظم، در حیّز کمال مکانی اقلیم چهارم ـ و به اجماع افاضل ـ مستجمع جمیع فضایل و به اتفاق خلایق، مستوعب سایر خلایق و شمایل است. از جهت طیب بقعه، فردوس هشتگانه از نفخه‌هاش بویی و با سعت رقعه اقلیم هفتگانه بر عرصه‌هاش گویی[2].

تنها از اواخر عهد قاجار و حوالی مشروطه است که آثاری نظیر الاصفهان[3] وجغرافیای اصفهان[4]و نصف جهان فی تعریف الاصفهان[5]حاوی گزارش‌هایی از وضع عمومی مردم شهر و وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن‌ نگاشته می‌شوند.

تا پیش از این مقطع، تاریخِ ما، کماکان تاریخ سلاطین و رُسُل و ملوک بوده است. تاریخ بزرگان و حاکمان و صاحب‌منصبان. آن‌ها که قابلِ ذکر بوده‌اند. نه رعایایی که محلی از اعراب نداشتند و نام و وصف‌شان، سطرهای سفید و نانوشته‌ی کتاب‌های قطور تاریخ است. مضافاً که تاریخ، نوعاً به‌معنای واقعه‌نگاری حوادث سترگ بوده است؛ حوادثی که با قدرت پیوند داشت. جنگ‌ها و منازعات و کشاکش‌ها. برتخت‌نشستن‌ها و ازتخت به‌زیرکشیده‌شدن‌ها. تاریخ، روایت‌گرِ زندگی نبود. روایتِ جامعه، روایتِ زندگی، روایتِ انسان، محصول بینشی است که در آن اساساً جامعه و زندگی و انسان موضوعیت داشته و به‌هردلیل محل توجه باشند. بینشی که در غرب پس از قرون وسطا و رنسانس پدید آمد و قرن‌ها بعد رشحاتی از آن به شرق رسید.

برای همین است که تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعیِ ما در روزگاران گذشته را خودمان ننوشته‌ایم. دیگران نوشته‌اند، در مقام ناظر بیرونی. آن‌ها که به‌هردلیل گذرشان به این دیار افتاده است. به قصد تجارت، یا ترویج دیانت، یا سیاست، یا سیاحت.

در جست‌وجوی تاریخ اجتماعی اصفهان هم ناگزیر باید سراغ سفرنامه‌های اروپاییان رفت؛ سراغ تاورنیه[6] و دلاواله[7] و بروگش[8] و کرزن[9] و دیگران. آن‌ها که طبعاً از منظر خود روایت کرده‌اند و آن‌چه را خواسته‌اند نوشته‌اند. گاه با چاشنی تفرعن اروپایی و خودمداری گزنده‌ی غربی. بااین‌همه اگر شاردن[10] نبود ما تصویری از آداب و رسوم اصفهان صفوی نداشتیم. و اگر کروسینسکی[11] روضه‌ی حمله‌ی افغان را ننوشته بود، چه می‌دانستیم از آن روزهای سختی که بر این شهر گذشته است؟ و به لطف تحقیقات گدار[12] است که می‌دانیم روزی در این شهر هم محرم‌ها نخل می‌گردانده‌اند.


*

امروز اما راویان اصفهان کجایند؟ صدای امروز این شهر را کجا باید شنفت؟ چه کسی این روزها و دغدغه‌های شهر را ثبت خواهد کرد؟ اگر برای خاموشی پیشینیان بشود شماری از دلایل تاریخی و فرهنگی و فلسفی و حتا اقتصادی و سیاسی فهرست کرد، توجیه خاموشی امروز چیست؟

مزیت کتابی که در دست دارید، همین است که این قاعده‌ی نانوشته را نقض کرده است. صدایی است برخاسته از دلِ اصفهان. روایت یکی از نخبگان و نویسندگان جوانِ اصفهان است که به این شهر، به دیروز و امروز و فردایش، فکر می‌کند. کسی که اصفهان «مسأله‌»اش است.

می‌توان امید داشت که نخبگان امروز این شهر، و دیگر شهرهای این سرزمین، برخلاف سنتِ خاموشی، روایان گویای زیست‌بوم خود باشند. می‌توان امید داشت که این بار خود، راویِ خود باشیم؛ پیش از آن‌که دیگر روایت‌مان کنند.

محسن حسام مظاهری

زمستان 1395

[1] . آثار البلاد و اخبار العباد. ج1. تهران: دانشگاه تهران، ص17.

[2] . محاسن اصفهان. تصحیح ع‍ب‍اس‌ اق‍ب‍ال. ت‍ه‍ران‌ : اس‍اطی‍ر، ۱۳۸۴، ص28.

[3] . الاصفهان. اثر سیدعلی ج‍ن‍اب‌‌اص‍ف‍ه‍ان‍ی. ب‍ه‌کوشش‌ ع‍ب‍اس‌ ن‍ص‍ر. اص‍ف‍ه‍ان‌: ش‍ه‍رداری‌ اص‍ف‍ه‍ان‌ و ن‍ش‍ر گ‍ل‍ه‍ا‏‫‏، ۱۳۷۱.

[4] . جغرافیای اصفهان: جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر. اثر میرزاحسین‌خان تحویلدار. به‌کوشش الهه تیرا. تهران: اختران‏‫ ، ۱۳۸۸.

[5] . ن‍ص‍ف‌ ج‍ه‍ان‌ ف‍ی‌ ت‍ع‍ری‍ف ‌‌الاص‍ف‍ه‍ان. اثر م‍ح‍م‍دم‍ه‍دی‌ ارباب. ‍ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌‌ م‍ن‍وچ‍ه‍ر س‍ت‍وده‌. اص‍ف‍ه‍ان‌: ت‍ائ‍ی‍د‫، ۱۳۴۰.

[6] . ژان باتيست تاورنيه (1605-1689م) جهانگرد فرانسوی.

[7] . پيترو دلاواله (1586-1652م) جهانگرد ايتاليایی.

[8] . هاینریش کارل بروگش (1827-1894م) شرق‌شناس آلمانی.

[9] . ج‍ورج‌ ن‍ات‍ان‍ی‍ل‌ ک‍رزن (۱۸۵۹-۱۹۲۵م) ایران‌شناس بریتانیایی.

[10] . ژان شاردن (1643-1713م) جهانگرد فرانسوی.

[11] . یوداش تادیوش کروسینسکی (1675-1755م) کشیش لهستانی.

[12] . آندره گدار (۱۸۸۱-۱۹۶۵م) باستان‌شناس فرانسوی.

محسن حسام مظاهری
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید