به گزارش اصفهان زیبا؛ بیشک، یکی از محصولات مهم علمی فرهنگی شهرداری اصفهان در دو دهه اخیر، دانشنامه تختفولاد بوده است، دانشنامهای که در چهار جلد مفصل، مشاهیر و ابعاد گوناگون سرزمین تختفولاد را معرفی کرده است.
اگرچه در این سالها دستاوردهای مختلفی در حوزه نشر به همت مدیریت شهری روانه بازار شده است، عظمت کار این دانشنامه از جهات گوناگون قابل قیاس با زحمات ارزشمند دیگر نیست.
دکتر اصغر منتظرالقائم نامی است که به استادی تاریخ گرهخورده است. او مسئولیت گروه تدوین و تألیف این دانشنامه را بر عهده داشته است. درست 20 سال از طرح ایده دانشنامه تختفولاد توسط او میگذرد و از پس این سالها، گفتوگو با او دراینباره حاوی تجربههای گرانبهایی است که میتواند چراغ راه پژوهشگران آینده باشد.
داستان دانشنامه تختفولاد دقیقا از کجا شروع شد؟
زمانی که آیتالله خامنهای رئیسجمهور بودند، وقتی به دانشگاه تهران میروند، یکی از دانشجویان اصفهانی این دانشگاه به نام علی کدخدایی بلند میشود و میگوید: امروز دارند تختفولاد را خراب میکنند و قبور بزرگان در حال ویرانشدن است.
ایشان وقتی به اصفهان میآیند، به شهرداری تذکر میدهند و ازآنجا به بعد شهرداری هم مرکزی را به نام مجموعه فرهنگی تختفولاد درست میکند. اولین مسئول آن، آقای کیمیایی بود که تکیه خوانساری را درست کرد. دراینبین، بسیاری از سنگهای کوچک تکیه خوانساری بهعنوان زباله بار زده و از این محل خارج شد. بعد از آقای کیمیایی، نوبت به رحیم مظاهری رسید که اقداماتی اساسی انجام داد.
او همچنین با مشورت برخی چهرهها مانند رسول جعفریان کارهای رو به جلویی انجام داد و کتابهایی هم منتشر کرد. در همین دوره، مجموعه «کشفاللثام» از فاضل هندی چاپ شد.
وقتی سید مرتضی سقائیاننژاد شهردار اصفهان شد، ایشان محمدرضا نیلفروشان را مسئول تختفولاد کرد. دو ماهی بود که آقای نیلفروشان عهدهدار مسئولیت شده بود که به ما در دانشگاه اصفهان تماس گرفتند و مشورت خواستند. در 1381 همایش اصفهان و صفویه در دانشگاه اصفهان برگزار شده بود و پیشنهاد من برای سال بعد، برگزاری همایش فاضل سراب بود؛ طرح دانشنامه نیز در همان ایام به ایشان داده شد.
یعنی سال 1382، دقیقا 20 سال قبل.
بله؛ بلافاصله بعد از انتخاب شهردار. ایشان استقبال کردند و حکمی از طرف شهردار برای من گرفتند که بهوسیله آن، مسئول دانشنامه تختفولاد شدم. بعدازآن ما کارشناسان متنوعی را فراخوان میکردیم. پنجشنبهها و اوقات دیگر به تختفولاد میآمدیم و دوستان را ساماندهی میکردیم. در این مرحله، آقایان سید احمد عقیلی، حمید خلیلیان و خانمها لیلا خامسیپور، زهرا ترکی، مریم جاننثاری و مریم سعیدیان با من همکاری میکردند که عمدتا در دانشگاه دانشجوی من بودند. فعالیت ما در زیرزمین مجموعه بود که در چهارراه دهش قرار داشت. آقای خلیلیان از ابتدا مسئول کتابخانه شد. مریم زینلی مسئول تدوین مدخل دانشنامه شد. آقای عقیلی و خانمها سعیدیان و خامسیپور و دیگران هم مشغول نوشتن شدند. شیوه کار بهصورت مقالهنویسی بود.
بعد از مدتی کار گسترش پیدا کرد؛ اما محیط کوچک بود. وقتی همایش فاضل سراب انجام شد، روحیه خوبی در آقای نیلفروشان ایجاد شد و کتابخانه تختفولاد را در باغ طوبی ساماندهی کرد. باغ طوبی طراحی خود ایشان بود. رشته ایشان معماری بود و میتوانستند طرحهای قدیم و جدید را باهم تلفیق کنند که نمونه آن تکیه بیدآبادی است.
یعنی باغ طوبی تا پیش از این دوران اصلا وجود نداشت و ابتکاری بود که در آن دو سال مدیریت آقای نیلفروشان شکل گرفت؟
بله؛ وجود نداشت و در ابتدا این کاربری را برای کار پژوهشی و تدوین دانشنامه پیدا کرد. مقداری که گذشت، خانم زینلی از بخش ما به بخش راهنما و گردشگری رفت. در این زمان بود که ما دورههای تختفولادشناسی را هم راهاندازی کردیم. هنگامیکه آقای نیلفروشان به زیباسازی شهرداری رفت، مرحوم حسین حمیدی آمد. در دوران دوساله آقای نیلفروشان حجم فعالیتها بالا بود. آقای حمیدی ابتدا با نگاههای فرهنگی ما هماهنگ نبود و بعد از یک سری چالش به هماهنگی رسیدیم.
چند سالی که از آغاز حرکت دانشنامه گذشت، فشار روی ما زیاد شد که چرا این اثر را چاپ نمیکنید. میگفتیم هنوز آماده نیست. سرانجام در 1388 اولین جلد آماده شد. دانشنامه بر اساس حروف الفبا جلو میرفت؛ یعنی در همان زمان مدخلهای دیگری از مجلدات دیگر آماده بود. کار مقدمهای نیاز داشت که من با مرارت زیادی آن را نوشتم و بسیار هم وقت برد. ویراستاری و صفحهآرایی و انتشار، رونمایی را به مهر 1389 کشاند.
در این رونمایی، آقای حدادعادل که آن زمان رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بود، حضور داشت.
بله. مشکلی در انتشار اولین جلد پیش آمد. در آن زمان بحث داشتند که آیا نام مسئول دانشنامه روی جلد آن بیاید یا نه که صحیحش آن بود که نام روی جلد هم بیاید. نام بنده در صفحه اول آمد؛ ولی روی جلد نیست که این دیدگاه خاصی از آقایان مسئول آن زمان بود.
از همینجا پلی بزنیم به نواقص دانشنامه. بههرحال هیچ کاری بینقص نیست. آیا نکتهای بود که طبق نظر شما پیش نرفت؟
بله. ما برای جلد اول دانشنامه ویراستار تعیین کردیم؛ ولی درنهایت آنطور که مدنظر ما بود، کار پیش نرفت. میخواستیم دانشنامه تختفولاد هم مانند دایرهالمعارف جهان اسلام ویراستاری شود؛ اما در جلد اول اینطور نشد. ویراستاری جلد دوم را به سعید شفیعیون دادیم که کارش مناسب بود و تا آخر جلد چهارم هم ادامه داد.
اینجا ویراستاری دقیقا به چه معناست؟ به معنای پوشش علمی یا اصلاحات در نوشتار؟
ویراستاری علمی را عمدتا خودمان انجام میدادیم؛ جاهایی هم آقای خلیلیان پیشنهاد میداد به نویسنده که چه کند. نکته دیگر آن بود که مدخلهای بلند را به داوری میدادیم و مدخلهای با حجم کم، یعنی کمتر از یک صفحه، به داوری نیاز نداشت؛ مثلا میرزا آقا امامی یا اشرفالکتاب را به داوران تخصصی هنری میدادیم.
در این فرایند چند نفر با شما همراهی کردند؟
درمجموع 130 نفر با ما همراهی کردند. البته هرچه جلوتر رفتیم، دانش خودمان هم از تختفولاد بیشتر شد. مدفونانی بودند که ما از آنها اثری نداشتیم؛ اما بهتدریج از آنها ردی پیدا میشد. همین موضوعها بود که به ما گوشزد میکرد در کارمان عجله نداشته باشیم.
همراهکردن این تعداد نیرو، کار دشواری است و جای تقدیر دارد.
این دانشنامه حاوی مطالبی بود از قبیل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی، هنری، ادبی و شاخههای دیگر علم. دانشنامه تختفولاد تنها منحصر به اعلام و مشاهیر آن نیست؛ بلکه شامل اطلاعات آثار تاریخی و میراث هم بود.
متخصصان مختلف ازجمله هنر هم باید میآمدند. باید بگویم که جلد اول به دلیل فشار زیاد چاپ شد؛ ولی برای جلدهای بعدی، وسعت زمانی بیشتری داشتیم. اگر چهار جلد را هم ببینید، متوجه میشوید که جلد اول حجم کمتری دارد. با مراجعه به جلدهای دوم و سوم و چهارم متوجه میشوید که مدخلها غنای بیشتری دارند.
جلد اول 331 مدخل است که شامل 39 نویسنده میشود. جلد دوم 435 مدخل که 44 نویسنده دارد و در 1391 منتشر شد. عمده کار دانشنامه در این مقطع با حمید خلیلیان بود. جلد سوم 345 مدخل با 51 نویسنده و جلد چهارم 420 مدخل با 54 نویسنده دارد.
بازخوردی هم گرفتهاید؟
یکی از بازخوردهای خیلی خوب از طرف آقای حدادعادل بود که برای رونمایی آمده بود. داستانهای زیادی از مهربانیها و نامهربانیها به ذهن دارم؛ ولی چون اعتقاد داشتم که این کار را باید به سرانجام برسانم، با هر ناملایماتی ساختم و درهرصورت جلد سوم در سال 92 و جلد چهارم در سال 94 به پایان رسید؛ برخی هم به من ایراد میگرفتند که چرا شهدا را وارد این دانشنامه کردهای. میگفتم گلستان شهدا هم جزئی از تختفولاد است و اینها یک مجموعه هستند. شهدا هم قهرمانان این کشور هستند.
طبیعی است که همه شهدا ذکر نشدهاند. چند نفر از شهدا در این مجموعه مدخلنویسی شدند؟
فکر میکنم 220 نفر. اینها کسانی بودند که بهعنوان سردار شناخته میشدند. این فهرست را بنیاد شهید به ما داد. سردار سید علی بنیلوحی در این کار خیلی مؤثر بود. مریم جاننثاری مسئولیت قسمت شهدا را برعهده گرفت. او زیرنظر بنده مدخل شهدا را آماده میکرد.
برخی به واردشدن شهدا در دانشنامه ایراد میگیرند؛ برخی هم میگویند نفراتی در اینجا ذکر شدهاند که چندان اهمیتی ندارند.
از ابتدا مدخلها برحسب تخصص افراد تقسیمکار شد. بله، مدخلهایی هستند دوپاراگرافی که اطلاعاتی درباره آنها نداشتیم؛ اما درهرصورت سعی داشتیم هم تاریخ معنوی و هم تاریخ مادی تختفولاد را منتقل کنیم.
منظورتان از تاریخ معنوی چیست؟
آن معنا و مفهومی که در باطن زیارت است؛ تذکر و حضور قلب؛ چیزی که در خلوتها و چلهنشینیها بوده؛ همان مطلبی که دین ما میگوید قبور ما را به یاد آخرت میاندازد. با این اعتقاد حضور قلب، منتهی به شهود میشود. این معنا و مفهوم را باید منتقل میکردیم. در کنار آن، میراثهای مادی مانند حجاریها و کاشیکاریها و نقاشیها و نقوش قبر؛ از مادهتاریخ گرفته تا خوشنویسی، تا شعر و ادبیات؛ یعنی هویت تاریخی اصفهان مروری بشود؛ مکاتب فقهی، فلسفی، هنری و ادبی که مربوط به تختفولاد و مشاهیرش میشود، گفته شود.
استقبال از این کار چگونه بوده است؟
این اثر تابهحال سه بار چاپشده و اکنون هم نسخههای کمی از آن موجود است. مردم اصفهان ارتباط خوبی با کار برقرار کردند. خیلی از خاندانهای اصفهانی در فرایند کار دخیل شدند؛ حتی رهبر معظم انقلاب به آقای دکتر حسین کلباسی گفته بودند من منتظر این کتاب بودم. خود من هم که به همراه جمعی از دانشگاه قرآن و عترت رفته بودیم محضر آقا، دانشنامه را تقدیم کردم.
از دیگر بزرگانی که باید یاد کنم، مرحوم آیتالله سید محمدعلی روضاتی بودند که عشق میکردند با این کار و اطلاعات در اختیار ما قرار میدادند. عزیزانی بودند علاقهمند به اصفهان که اصلا برای پول، این کارها را نمیکردند؛ مانند حسین مسجدی و محمدحسین ریاحی و نفرات دیگری که الان در خاطر ندارم. اگر بخواهم اسامی همه همکاران را بگویم خیلی میشود؛ حتی کارمندهایی که برای دانشنامه کار میکردند، از جانودل مایه میگذاشتند؛ من هم حق مشاوره دریافت میکردم؛ اما جاهایی شبانهروزی پای کار بودم. اگر آقای خلیلیان هم که مستقر در خود مجموعه تختفولاد است نبود، از من بهتنهایی این کار برنمیآمد.
نمایشگاهها و همایشهایی هم برگزار میشد که در آنجا دانشنامه بیشتر معرفی میشد. در اینجا باید از حسین شمسالهی هم تشکر کنم. برای کتابخانهها و مراکز مهمی نیز اثر ارسال شد.
در این دانشنامه اولین تاریخی که برای سرزمین تختفولاد ذکرشده، متعلق به چه سال یا چه شخصی بوده است؟
باید به بابا رکنالدین اشارهکنم که برایش مدخل مفصلی نوشته شده است و اکنون قدیمیترین بنا را در این سرزمین دارد؛ اما تختفولاد جلوتر هم بوده است. میتوانم به آرامگاه یوشع در گلستانشهدا اشاره کنم. قدیمیترین بحثی که در دانشنامه مطرح میشود، قبری است که منسوب به یوشع نبی است.
مفصلترین مدخل مربوط به کیست؟
مفصلترین مدخل خود مدخل تختفولاد است؛ از مشاهیر هم استاد جلال همایی مفصلترین است. به عقیده من بسیاری از مدخلهای دانشنامه تختفولاد از مدخلنویسی دایرهالمعارف جهان اسلام هم بهتر است؛ مثلا من دقت کردم در مدخل شهید حسین خرازی و جهان اسلام غلطهایی وجود دارد یا در مدخلهای مشترک، حق مطلب را ادا نکردهاند.
یکی از مشکلات فرایند کار را توضیح دهید تا بنا به تجربه، دیگر خطاها تکرار نشود.
یکی از مشکلات این بود که برای اولین چاپ میگفتند بروید برای چاپ مزایده بیاورید؛ یعنی پایینترین قیمت! درحالیکه با چنین کاری اصلا نمیشد اینطور برخورد کرد و در ابتدا کار خراب شد. بعدا چهار جلد را انتشارات سازمان فرهنگیتفریحی شهرداری اصفهان منتشر کرد. این کار باید باکیفیت و رنگی چاپ میشد؛ چون سرشار از اسناد و مدارک بود.
از طرف دیگر، خطا داشتن و کمبودها در ویرایش اول یک دانشنامه کاملا عادی است. هرچه جلو رفتیم، عدهای مراجعه کردند و گفتند این مطلب را درون مدخل نیاوردهاید. در روند کار اسناد بیشتری پیدا شد. خاصیت دانشنامهها این است که در هر بار کاملتر میشوند. البته گاهی اوقات هم خلاصهتر میشوند؛ ولی معمولا کاملتر و مفصلتر میشوند.
پس نیاز است اگر بخواهیم جلد اول را دوباره منتشر کنیم، ویرایشی جدی انجام دهیم و بهطورقطع حجم آن بهمراتب بیشتر میشود؛ در ثانی افرادی هم هستند که در این سالها مرحوم شدهاند و باید برای آنان مدخل جداگانهای نوشته شود.
اگر حافظهتان یاری میکند، با خاطرهای شیرین گفتوگو را به پایان ببریم.
بههرحال دانشنامه ازجمله محصولاتی بوده که شهرداری اصفهان همیشه به همتایان خودش در شهرهای دیگر نشان میداده و به آن افتخار میکرده است. گاهی هم دیدن آن منشأ اثری میشده که دیگران اقداماتی بکنند. در این زمینه ما پیشتاز بودهایم و الهامبخش.
یک بار استاد دانشگاهی از اتریش آمده بود. او ریاست یک آکادمی علوم را برعهده داشت. پس از آنکه چند بار از تکیه تختفولاد بازدید کرد، دانشنامه را نشانش دادم. بسیار به ذوق آمد و همانجا خرید. نکته جالب آن بود که با تعجب گفت: مگر شما از این کارها میکنید؟ باورش نمیشد که در ایران کسی برای قبرستان چنین کاری انجام دهد.