محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

جهانگیرخان و سیاست

جمله معروفی از جهانگیرخان قشقایی وجود دارد که به شاگردش حاج آقا رحیم ارباب می گوید: «ذات این مشروطه، استبداد است.»

جهانگیرخان قشقایی
جهانگیرخان قشقایی

این مهم ترین کلامی است که از جهانگیرخان قشقایی در عالم سیاست نقل شده است و نگاه شفاف و قطعی او را در مورد مشروطه بیان می کند و به دنبال آن حاج آقا رحیم ارباب از کنشگری در ماجراهای مشروطه اصفهان، نهی می شود همانطور که علمای بسیاری در زندگی خود مرام پرهیز از مسائل سیاسی را در پیش گرفتند.

اما چنانچه به جمله جهانگیرخان نظری عمیق داشته باشیم، متوجه می شویم که او با وسعت نگاه حکیمانه خود توانسته است به خوبی آینده را ببیند و به درستی ذات مشروطه را به صورت فشرده بیان کند. آنچه در ادامه بر سر مشروطه ایران آمد و در نهایت هم به شخصیتی مانند رضاخان رسید خود گواه آن است که جهانگیر سخنی بی‌جا نگفته است. درست است که مشروطه خوبی ها و دستاوردها و برکات بسیاری با خود داشت اما جمع‌بندی جهانگیرخان بسیار قابل اعتنا و قابل تامل است.

جهانگیرخان قشقایی حکیم است و نگاهی حکیمانه به تحولات مشروطه دارد و از سر ژرف‌نگری به انتهای امور اشاره دارد، اما سوال این است که آیا سیاست تنها اشاره به انتهای امور است؟

اگر کسی بخواهد سیاسی باشد یعنی در جریان قدرت، کنشگری داشته باشد باید از تمامی ظرفیت ها و امکانات استفاده کند و به تدریج کل مسیر را با تدبیر طی کند. از فرصت ها بهره ببرد و با روابط و تعاملات دایره کنشگری خود را موثر کند. سیاستمدار نمی تواند صرفا به نقطه انتهایی اشاره کند و کار را تمام شده ببیند. نمی تواند بگوید چون آخر مشروطه به استبداد می رسد پس من دست می کشم و مجاهدت سیاسی را کنار می گذارم.

سیاست مدار به میدان می آید و ذره ذره و لحظه لحظه و گام به گام را مبارزه می کند، می جنگد، می دهد و می گیرد، معامله می کند، دشواری می بیند و لطمه و خلاصه در وقت خود فعالیت مقتضی را انجام می دهد. اگر قرار بود که فقط با نگرشی حکیمانه انتهای امور در نظر گرفته شود و خلاص، دیگر جایی برای هنرنمایی سیاستمدارانه مصلحان جهان باقی نمی ماند و انبیای الهی هم در مبارزه کوتاهی می کردند زیرا آن ها هم باطن ماجراها را می دیدند اما خوب می دانستند که مسئولیتی دارند و نباید عرصه را خالی کنند.

تکیه جهانگیرخان قشقایی در تخت فولاد اصفهان
تکیه جهانگیرخان قشقایی در تخت فولاد اصفهان

ایلیاتی در برابر شهری بودن

اگر بخواهم یک گام جسورانه تر صحبت کنم باید لفظی مانند «ایلیاتی» را در برابر «شهری بودن» یا «مدنی بودن» استخدام کنیم. این لفظی نامتعارف در اینگونه مباحث است اما می تواند برای ما راهگشا باشد. آن کس که وارد سیاست می شود و قصد کنشگری دارد و برای میدان عمل برنامه دارد، انسانی شهری یا مدنی است. انسانی که خود را در میانه ساختارها می بیند و اکنون برای تحقق اهداف نیازمند کنش در قواعد مربوط به آن است. انسان شهری نمی تواند صرفا به آرمان و ایده مدنظرش اشاره کند بلکه در میانه روابط پیچیده و گسترده شهری است و از این وضعیت نمی تواند گریز داشته باشد، پس می بایست سیاست‌ورزی کند.

برای انسان شهری و سیاست‌ورزی هایش دانستن این حقیقت که ذات مشروطه، استبداد است می تواند مفید و جهت دهنده باشد اما حرف آخر نیست و راه های فراوانی برای کنش برقرار است که باید دل به دریای آن ها زد. از برای انسانی با روحیه ایلیاتی ماجرا کاملا متفاوت است. او می تواند به آخر قصه اشاره کند و به کسانی که رویشان تاثیر دارد بفهماند که این ماجرا به سمت مطلوب ما نمی رود و بعد هم خودش از کلیات دوست داشتنی خود در آینده سخن ها بسراید.

انسان ایلیاتی رها و منعطف است و به خیال خود می اندیشد و عاشق ایده خود است و تعهدی قطعی ندارد که با ماجراهای شهری همراه شود. جهانگیرخان قشقایی انسانی است که از ایل آمده است. نزدیک چهار دهه، ضمیر او در چنین محیطی شکل گرفته است. میلی هم به شهر یا شهری شدن ندارد. از شهر تنها مدرسه هایش را دوست دارد. او حتی امام جماعت مسجد هم نمی شود. تنها درس می دهد و درس و صد البته بالاترین معلمان است و تمرکزش بر روی حوزه بر جای دیگری نیست و نوشته نشده که در امر دیگری حتی دخالت داشته باشد. شاید حکمت لباس نپوشیدن او هم چنین چیزهایی باشد. آن چیز که جهانگیر را از قاطی شدن از مسئولیت های صنف روحانیت و دردسرهای آن خلاص می کند.

جهانگیرخان سال های زیادی را در حوزه گذرانده چه به عنوان شاگرد و چه به عنوان استاد، در تمامی این ایام ذهنش را گرفتار مدینه و مدنیت نکرده است. جهانگیرخان با همان رهایی خاص خود در یکی از پیچیده ترین مقاطع سیاسی ایران‌زمین ایستاد و به حاج آقا رحیم ارباب به انگشت اشاره آخر ماجرا را نشان داد و ثابت کرد که حکیمی والامقام است و درست می بیند اما آن کس که در مدینه نجف و اصفهان دغدغه اصلاح امور دارد می داند که چنانچه شرایط باشد از سیاست ورزی و کنشگری گریزی نیست و برای تحقق این مهم باید در تمامی مراحل حاضر بود و با محدودیت ها، نواقص و عیوب مواجه شد و البته نیم نگاهی هم به عاقبت هایی داشت که تنها حکیم می تواند ببیند.

جهانگیرخان قشقاییتخت فولادمشروطهاصفهانرحیم ارباب
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید