ویرگول
ورودثبت نام
محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

درباره حسن حداد و تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی


آقای حسن حداد از پیشگامان انقلاب اسلامی در 94 سالگی درگذشت. حوالی سال 86 بود که چند مرتبه ای خدمت ایشان در منزل خانه اصفهان رسیدم و خاطرات ایشان را از سر علاقه جمع کردم. بعد دیگر ایشان را ندیدم. چند نکته ای به یاد دارم.

1- ایشان در ابتدا خودش را این گونه معرفی می کرد که پدرم با حاج آقانورالله بوده و گویا در کنار ایشان اسلحه هم حمل کرده است. این که کسی در ابتدا، خود را این گونه معرفی کند، برایم جالب بود. من آن زمان مطلب چندانی درباره حاج آقانورالله رهبر مشروطه خواهان اصفهان نمی دانستم اما مشخص است که حسن حداد درست یک سال پس از فوت حاج آقانورالله به دنیا آمده است.

2- وی می گفت در سال های حدود دهه بیست و سی، اگر جوانی می خواست دین را به صورت اجتماعی و سیاسی بشنود پایگاهی جز آیت الله محمدباقر زندکرمانی نداشت. زندکرمانی مجتهدی نواندیش بود. ازهمین مطلب می توان دریافت که زندکرمانی صورت سیاسی میان پهلوی اول تا نهضت پانزده خرداد در اصفهان بوده است.

3- حداد سیری از فداییان اسلام تا موتلفه را طی کرده بود. چیزی مانند سیر جوانی تا پیری. برای همین یک انسان ذاتا ناآرامی بود که رام شده بود. سازگار شده بود. حتی مواجه با مقولاتی دین، معنویت، اخلاق و عرفان نیز بر همین مدار سازگاری جلو می رفت. این مطلب کلی با روحیه کاسبی و صنعتی او هم نسبت داشت.

4- حافظه فوق العاده ای داشت. مطالب دهه سی را با جزئیات بیان می کرد. در این باره بی نظیر بود. به نظر من او بهتر از آقای فضل الله صلواتی ریز وقایع را بازگویی می کرد. طبیعی هم بود زیرا طبع و شخصیت افراد متفاوت است و آقای صلواتی پدیده ها را جدای از شهود خود نمی دید اما حداد اگر این گونه بود پیش از هر چیز کارگاه فنی اش به فنا می رفت!

او آن قدر مطلب را با ذکر جزئیات باز می کرد که شما دقیقا می فهمیدی کدام شخص در قیام سی تیر در چه نقطه ای و چگونه به شهادت رسیده. او حتی وضعیت توالت پر شده پس از آن اسهال شدید ناشی از چای سمی را طوری می گفت که عمق فاجعه برایت معلوم شود در حالی که خود در آن موقعیت نزدیک به بیهوشی و مرگ بوده است.

5- حداد همیشه می خندید. اکثر وقت هایی که من به خانه او می آمدم او از کارگاهش می آمد. فکر کنم تا نود سالگی هم این برنامه مرتب سرکار رفتن را داشت. با آن که عوارض بیماری گاه و بی گاه خود را نشان می داد یک بار یادم هست وسط صحبت مهلتی خواست. گلویش مشکل پیدا می کرد. بعدها در خاطراتش گفت که یادگار زندان پهلوی است. چیزی شبیه بیماران شیمیایی. ولی مشخص بود که در میان میدان کلام، بی مقدمه کم می آورد. او با این زخم کهنه راه می آمد هر چند که این زخم کهنه با او راه نمی آمد.

6- حداد راحت بود. باکی نداشت که بگوید خانه دلباز میدان ماه فرخی، آمریکایی است (البته می گفت مصادره ای نیست و خریده) یا آن که در جوانی برای معالجه به تل آویو سفر کرده است. چندان مقاومتی نداشت که بگوید مثلا فلان جا را اشتباه رفته اند البته قبلا می خواست تمام ابعاد ماجرا را ما بدانیم. خانه خیلی قشنگی داشت با باغچه هایی که پیدا بود به آن می رسند. تمایز بزرگ این خانه با خانه های مشابهش همان عکس دلاور امام خمینی داشت که پس رنگ قرمز داشت.

7- حتی در هشتاد سالگی هم نوعی از چابکی در اندامش مشخص بود. با او که حرف می زدم اختلاف سنی احساس نمی شد. متواضعانه تاکید داشت که از سال منتهی به انقلاب چیزی نمی داد. می گفت یا زندان بوده یا در بستر بیماری از عوارش ترور. مثل کسی که غذا را پخته است اما خود سر سفره ننشیند. البته چیزهایی می دانست اما می خواست دقیق ترش را از دیگرانی بپرسیم که در بطن ماجرا بوده اند. مثلا می گفت پیش مرحوم حاج عباس انصاری بروید.

8- در مورد جریان شناسی مطالب آقای حداد حاصل مشاهدات نزدیک و البته محل تامل بود. او می گفت انجمن حجتیه مورد حمایت ساواک بود. دعوای دو گروه در اصفهان بر سر کتاب شهید ساواک و اختلافات پیش آمده با مدیریت ساواک بود. بنی صدر را در ادامه مصدق می دید. در کودتا سهم اشتباهات مصدق را بسیار پررنگ می دید. معتقد بود نسل دوم مجاهدین خلق مانند رجوی در همان زندان با ساواک همراه شدند. ایشان بیشتر خط اصیل انقلاب در اصفهان را همراه با استاد پرورش می دید.

9- خاصیت تاریخ شفاهی این است که وقتی شخص شروع به تعریف کردن از گذشته می کند نقش خودش پررنگ تر می شود. ایشان هم از این قاعده مستثنا نبود. این نوعی هواپرستی نیست بلکه ذات تاریخ شفاهی چنین است و نویسنده باید برای رهایی از این مطلب روایت های دیگر را نیز در نظر بگیرد.

10- به خاطر ندارم شهید عراقی را می گفت یا شهید لاجوردی را. یکی از این دو بزرگوار در دوران زندان از جهت معنوی و اخلاقی حالتی تاثیرگذار بر روی آقای حداد داشته اند. این مطلب که مبارزان سیاسی در آن زمان، اساتید اخلاق هم بوده اند قابل تامل بوده است.

تاریخ شفاهیحسن حدادامام خمینیانقلاب اسلامی
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید