يكي از راه هاي حل بحران اين است كه شما فرض كنيد مسئله حل شد، حالا شما از بعد حل شدن مسئله چه مي كنيد؟

فرض کنید از فردا چهارمحال و بختیاری برداشت از بالادست رودخانه را حذف کرد و تونل سوم کوهرنگ هم افتتاح شد، از فردای آن روز، آب در رودخانه جاری نمیشود. بلکه آب را به جای دیگری می برند.
مهم ترين نكته آن است كه بدانيم فعل «ما مي توانيم» مربوط به جاهايي است كه انسان بر سيستم مسلط است و نه بر جاهايي كه سيستمي بر انسان مسلط است. در آن جايي كه سيستم بر انسان مسلط است بايد فعل «ما نمي توانيم» را به درستي فهم كنيم. مطلب «محيط زيست» از جنس ما مي توانيم، نيست. يك سيستمي بر عالم حكم فرماست كه اين سيستم يك سري محدوديت ها براي ما خلق مي كند. ما بايد اين محدوديت ها را درك كنيم تا ما نمي توانيم را فهم نكنيم نمي توانيم با آن سيستم ارتباط صحيحي برقرار كنيم. در غير اين صورت ما تنها مصداق بارز اين آيه قرآن مي شويم كه : «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس»
ما مي توانيم در حوزه نظامي ما مي توانيم را صرف كنيم كما اين كه چنين هم كرده ايم حتي در خودروسازي حتما مي توانيم موفقيت هايي داشته باشيم و درآمدهاي هنگفتي از صنايع كسب كنيم اما در حوزه معدن مگر چقدر مي توانيم از معادن بهره برداري كنيم؟ در حوزه معدن يك ما نمي توانيمي حكمفرماست آيا ما به اين محدوديت ها فكر كرديم؟
ما بايد بپذيريم كه اگر اين مقدار جمعيت فراوان را در فلات مركزي جا داديم، در هر صورت حياتي ترين بحث، آب شرب اين جمعيت است. انسان مهم ترين مبحث است و اگر آب شرب نباشد، انساني ديگر در كار نيست. امروز جمعيت شهر قم چه ميزان است و قرار بوده كه اين جمعيت چقدر باشد؟ تكليف اين اضافه جمعيت و آب شرب آن ها چه مي شود؟

بسياري از اين جمعيت ها در همين بيست سال گذشته در اينجا ساكن شده اند. شهر پرديسان كه به اندازه شهر كاشان جمعيت دارد، در بياباني ترين نقطه واقع شده است. پس در دوره حاكميتي جمهوري اسلامي اين حد از جمعيت در فلات مركزي سكونت گزيدند.
لذا بايد ابتدا واقع گرا باشيم. سوال واقع گرايانه اين است كه زاينده رود قرار است چند ميليون نفر را در آينده آب شرب دهد؟ البته سياست هاي جمعيتي ابلاغي مي گويد كه جمعيت ها بايد به روستاها و حاشيه خليج فارس برود. اما فعلا كه شرايط اين گونه رقم نخورده است و ما در گام اول بايد ما نمي توانيم را با ديدي واقع گرايانه فهم كنيم تا متوجه بشويم كه بسياري از نگاه ها در توسعه و حتي نگهداشت كشاورزي، ديگر خيال پردازي است.
البته سياستمدار ما حقيقت را به كشاورز نمي گويد او وقتي در دانشگاه بود، واقعيت را مي پذيرفت و مي گفت كشت فقط به صورت گلخانه اي ميسر است اما حالا ملاحظاتي در گفتن حقيقت دارد. حالا اگر واقعيت و ما نمي توانيم را فهم نكنيم از فرداي بعد از حل مشكل چهارمحال و تونل كوهرنگ هم باز شما اين آب را صرف كشاورزي و صنعت مي كني و مشكلي حل نمي شود. كما اين كه طرح هاي قبلي انتقال آب در دهه هاي گذشته هم ناكافي ماندند. بايد ابتدا ديدها را عوض كرد.