ویرگول
ورودثبت نام
محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

در تكميل يك جلسه ارزشمند

این نوشتار پس از حضور ارزشمند دکتر محسن رنانی در دبیرستان شهید اژه ای نوشته شده است

اگر بخواهم به دانش آموزان شهید اژه ای یک صفت نسبت دهم، من صفت «ناسازگاری» و به دنبال آن «چالش طلبی» را از میان انبوه گزینه های دیگر انتخاب می کنم. (این صفات در کتاب آسیب شناسی نخبگان به عنوان ضعف تیزهوشانی ها یاد شده است)

جناب آقای رنانی، درست در مقابل این صفت، از تربیت نخبه با روش های معمولی زیستن سخن گفتند. ایشان رقابت و فشار درسی در مدارس تیزهوشان را روشی غلط دانستند. در اینجا سخن صحیحی از ایشان بیان شده که البته نقصانی در آن دیده می شود. این نوشتار به دنبال تکمیل آن نقصان است و پیش از هر چیز تفاهم و توافق خود را با نظرات دکتر رنانی در زمینه تربیت نخبه با رویکرد زیست معمولی را اعلام می دارم و توصیه می کنم کتاب ایشان با دقت خوانده شود.


بسم الله الرحمن الرحیم

به نظر می رسد، حس چالش طلبی و ناسازگاری نخبگان برآمده از دو عامل است.

1

یکی عامل رقابت است که در سیستم آموزشی ما به شدت وجود دارد و متاسفانه از آن به عنوان یک حسن یاد می شود. استاد رنانی بر این باورند که این دقیقا ضد تربیت است و باعث می شود ما در نهایت انسانی داشته باشیم که تنها یک جنبه از جنبه های وجودی خود را رشد داده باشد.

تا اینجای کار حرف صددرصد صحیح است و البته کو گوش شنوا که اگر همین حرف سرلوحه سیستم آموزشی قرار گیرد، چقدر موثر و پسندیده است.

2

اما عامل دومی نیز وجود دارد که از آن نمی توان گذشت و آن ذات برخی رشته های علمی است. برای مثال از ریاضی شروع می کنیم، ریاضی از ریاضت می آید یعنی خود را به مشقت انداختن. در ریاضی ما مدام تمرین می کنیم بدون آن که در آن لحظه به دنبال منفعتی باشیم. ریاضی خواندن دقیقا به معنای خود به مشقت افکندن است. کسی که در دنیای ریاضی غرق شده است دیگر با دیگران تفاوت هایی دارد و بنا بر سخت گیری هایی که در ذهنش نهادینه شده، دنیا را طور دیگری می بیند و بر رفتارش اثراتی دیده می شود.

یا شخصی که در فلسفه فرو می رود، از او انتظار نداریم که مواجهه اش با دنیا همان سبک و سیاق سابق باشد. صحبت از ادب و هنر که دیگر مشخص است زیرا شاعران با شاعر مسلکی خود شناخته می شوند و کلا هنر روحی دارد که انسان را به سمت تمایزات می کشاند.

منظور از آن کلمات آن است که بگویم این روحیه ای که در میان تیزهوشانی ها رواج دارد تنها به خاطر سبک رقابت محور و چالش زا در تربیت نیست بلکه خود این دروس حالتی در نفس ایجاد می کنند که شخص را از آن چه معمول مردمان است، متفاوت می کند.

در واقع اگر نوعی از «شرم» را در ضمیر آدمیان سرمنشا بسیاری از حالات بعدی بدانیم، شرم در تیزهوشانی ها فقط ناشی از عوارضی مانند رقابت نیست که با توصیه های آموزشی و عوض کردن روش آموزشی بتوان آن را محو کرد. هر چند که می توان حواشی و عارضه های اضطراب آور را کاست.

باید این واقعیت را بپذیریم که شرم در میان برخی از نخبگان شانی ذاتی یافته است و در وجود آنان حالتی وجود دارد که آنان را به سمت اب نرمال بودن سوق می دهد. متفکر در خود آنی می بیند که از پس آن، دیگران را نفی می کند و الا اگر قصد نفی نداشت چه نیازی بود که نظری جدید و متفاوت ارائه دهد.

از طرف دیگر هنرمند موجودی خودآزار است زیرا او هم می توانست همچون دیگران حرف خود را به سبک مرسوم بزند. اما این هنرمند است که با فشار بر روی خود به حالات دیگر و خلق متفاوت می رسد.


پس می خواهم تاکید کنم که آن رفتارهای تیزهوشانی که او را در اجتماع ناموفق می کند تنها ریشه در نظام آموزشی ندارد (هر چند صحبت های دکتر رنانی بسیار مهم است) بلکه ما با این شرم بنیادین جه باید بکنیم؟

سخنان صحیح دکتر رنانی برای معمولی زیستن تنها اشاره به سیستم آموزشی و حرکت آن به سمت تربیت متعادل است اما با ذات رشته های محض، با ذات ادب و هنر چه کنیم که همنشینی با آنان و زیست با این گونه رشته ها، انسان ها ذاتا متفاوت و غیرمعمولی می شوند.

در واقع دکتر رنانی وقتی از تیزهوشان سخن می گوید چونان سخنگویی از بیرون است. درست هم رصد کرده اند. تیزهوشان با یک رقابت شروع می شود و با سخت گیری ادامه می یابد. اما آقای رنانی داخل این مدرسه نبوده اند و الا متوجه می شدند که برخی دانش آموزان ذاتا انگار متفاوت هستند و این چندان ربطی به مدرسه هم ندارد آن ها با درگیری با علومی محض مثلا با گره خوردن با ریاضیات، حالی دیگر پیدا می کنند. حالا با این نا معمول شدن چه کنیم؟ با این روحیه ای که به دنبال خود ناسازگاری خلق می کند چه کنیم؟ با این روحیه از نخبگان که عمیق و درونی تر است و به روابط اجتماعی آنان لطمه وارد می کند، چه باید بکنیم؟


دانش آموزانروابط اجتماعینظام آموزشی
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید