ویرگول
ورودثبت نام
محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

روایت آغاز و زمینه های یک پژوهش در مورد مشروطه اصفهان

12 اردیبهشت روز گرامی داشت مقام معلم است کسانی که در مسیر وجودی انسان نقش ایفا کرده اند و با تلاطم روزگار نقشی که بر آدمی نگاشته اند، محو نمی شود. دکتر موسی نجفی در زمینه آشنایی من با تاریخ معاصر و فهم کلی علوم اجتماعی نقش مهمی داشته است. وی پژوهشگر شدن را با تحقیقات مستندش در مورد حاج آقانورالله، رهبر مشروطه خواهان اصهفان آغاز نمود. مناسب است بر آغاز و زمینه های این پژوهش گر شدن در حوزه تاریخ معاصر اصفهان، مروری داشه باشیم.

اولین چاپ کتاب در سال 1369
اولین چاپ کتاب در سال 1369


موسی نجفی در سال 1341 در اصفهان به دنیا می آید. جد چهارم وی آیت الله العظمی آقانجفی اصفهانی است. مرجع تقلیدی که علاوه بر داشتن مراتب عرفانی، در فعالیت های سیاسی فراوانی نیز رهبری مردم اصفهان را بر عهده داشته است.

سال های 56 تا 59 یعنی پر التهاب ترین سال های سیاسی ایران دقیقا همان سال هایی بودند که موسی با برادر دوقلویش در دبیرستان ادب در کلاس تجربی درس می خواندند. دبیرستان غول پیکری که اکنون تنها بخشی از آن باقی مانده است. در آن سال ها شور انقلابی و تنش های سیاسی به داخل فضای دبیرستان کشیده شده بود و موسی چهار سال پر از حادثه را تجربه کرد. در سایه آزادی پیش آمده بعد از انقلاب اسلامی گروه های مختلف به تبلیغات ایدئولوژیکی و سیاسی خود می پرداختند و این حرف ها همه تا به دبیرستان ها نیز کشیده می شد. در آن ایام دو گروه اصلی بودند که سعی داشتند جوانان را جذب خود کنند. یکی گروه های چپ گرا و با گرایشات مارکسیستی بودند و دوم گروه های مذهبی بودند که بر همراهی با روحانیت انقلابی آن زمان تاکید داشتند.

موسی دوران دبیرستان را با اخذ دیپلم تجربی سپری کرد در حالی که درس های فراوانی جدای از رشته تجربی از آن ایام گرفته بود زیرا درس های روزگار در کتاب های درسی نیستند و مهم ترین درس آن دوران، درسی بود که بر قلب ها نگاشته شده بود و معلم آن امام خمینی بود. او بود که قلب را متوجه عالم دیگر کرد و این انقلاب نه برای موسی برای غالب مردم ایران رخ داده بود. کار موسی این بود که در مسیر علمی خود با چشم انقلاب اسلامی بار دیگر به هویت خود نگاه کند.

همزمان با انقلاب فرهنگی و ایام تعطیلی دانشگاه، مختصری به تحصیل علوم مقدماتی حوزوی مشغول شد. پس از بازگشایی دانشگاه ها در کنکور علوم انسانی شرکت کرد و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول شد. بدین ترتیب نجفی به تهران رفت و فصل جدیدی از زندگی اش آغاز گردید.

دانشگاهی شدن و دانشگاهی نشدن

در سال 1362 وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و پس از چهار سال موفق به اخد مدرک کارشناسی شد و بلافاصله پس از آن علوم سیاسی را در مقطع کارشناسی ارشد در همان دانشکده ادامه داد. در آن زمان یک فرد با داشتن مدرک کارشناسی ارشد هم می توانست، صلاحیت تدریس پیدا کند.

آن چه در مورد رشته علوم سیاسی در مجموع می توان گفت آن است که فضای این رشته به شدت غربگرا بود. در دانشگاه تهران آزادی خاصی وجود دارد و استادان در کلاس های درس خود به راحتی از گرایش های مختلف فکری خود دفاع می کنند اما در آن میان آنچه مورد غفلت است منابع بومی و ظرفیت های اسلامی است. در دانشگاه تهران جو سنگینی حاکم است و کسی به این راحتی ها نمی تواند این جو را بشکند. موسی نجفی از دانشگاه تهران می آموزد که هر حرفی که در این رشته می زند باید مستند و علمی باشد. مقابله با فضای سکولار رشته علوم سیاسی، تنها و تنها با تحقیق و پژوهش به دست می آید.

حالا دیگر موسی می داند که شعار و احساسات در این رشته راهی ندارد، پس عزم خود را جزم می کند تا یک محقق شود. انقلاب اسلامی به او این عزت نفس را داده بود که از ظرفیت های بومی خود استفاده کند و به منابع غربی و متون قبلی اکتفا نکند. او نمی خواست مقلد باشد، پس پژوهش را شروع کرد.

اولین گام های محقق شدن

پژوهش را شروع کرد و اول از همه به سراغ هویت خودش رفت و به سراغ هویت شهرش رفت و به سراغ یک ستون هویتی فراموش شده که از قضا از افراد خاندان نجفی هم بود. آیت الله حاج آقانورالله نجفی او را به دنبال خود کشاند و حالا او دقیقا تبدیل به یک محقق شده بود که می خواست کاملا مستند در مورد یکی از مجاهدان دوره مشروطه به تحقیق بپردازد. مبارزی که به جرم روحانی بودن و منش اسلامی داشتن، از سوی تاریخ نگاران و روشنفکران ده ها سال بود مورد بی توجهی قرار گرفته بود.

موسی پس از آن که دانست در دانشگاه تمام حقیقت را نمی گویند و یقین کرد که از این جو غربزده، کاری جز تقلید برنمی آید به سراغ ریشه های خودش رفت. در این میان داستان دوران کودکی اش بی تاثیر هم نبود. در زمان کودکی، در خانه آن ها پیرزن مومنی بوده است که برای خانواده موسی کار می کرده است. روزی آن پیرزن به موسی می گوید: تو می دانی یه عمو داشتی که با آمپول او را کشتند!

موسی با شنیدن این حرف شدیدا کنجکاو می شود اما از هر کدام از اطرافیانش در آن سن و سال این سوال را که می پرسد یا چیزی نمی دانند و یا چیزی نمی گویند. این جمله از این پیرزن خود شعله کوچکی می شود در دل موسی تا آن که در سال ها بعد به آتشی تبدیل شود.

این تازه پژوهشگر جوان کار را شروع می کند به منزل حاج آقانورالله می رود. همانجا که امروز خانه مشروطه اصفهان است و آن روزها خرابه ای بوده است که غبار فراموشی سنگینی به روی آن نشستهبود. خرابه ای که حتی اهالی کوچه هم نمی دانستند اینجا قبلا خانه چه کسی بوده است! غبار سنگین غفلت به طور کامل بر چهره حاج آقانورالله کشیده شده بود. موسی نجفی در ادامه حرکت خود شروع به جمع آوری سند از سایر خانه های قدیمی اصفهان، سایر فامیل و افراد سرشناس اصفهان می کند. او در مسیر مورخ شدنش از اساتیدی که در اصفهان صاحب فن بودند نیز بهره می برد. مرحوم آیت الله سید محمد علی روضاتی، مرحوم محمد مهریار و مرحوم سید مصلح الدین مهدوی معلمان بزرگواری بودند که نجفی از ایشان بسیار آموخت هر چند به طوری رسمی و آکادمیک هیچ گاه شاگرد آن ها نبود.

او پیوسته به متون تاریخی موجود نگاه می کرد و صفحاتی که در تاریخ معاصر ما تبدیل به محکمات شده بودند را ورق می زند. آثار کسروی، دولت آبادی و ملکزاده را می خواند و هر چه می خواند بیشتر متوجه می شد که میان آن چه آن ها به عنوان تاریخ نگاشته اند و میان حقایق و اسناد تاریخی تفاوت وجود دارد.

نجفی در کتابخانه مجلس با اسناد درجه اولی مانوس بود که حقیقت را متفاوت با تاریخ نگاران دوره پهلوی بیان می کرد. افشای این حقایق کار بسیاری دشواری بود زیرا متون غربی ها در مورد ایران و نویسندگان سکولار دیگر جایی برای نفس کشیدن برای مذهبی ها باقی نگذاشته بودند.

اثر اول زمینه ساز آثار بعدی

دکتر موسی نجفی، اولین اثر علمی اش با نام «اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی» را در سال 1369 با پول شخصی خود چاپ نمود. نام دارد. یکی از مشخصات بارز این کتاب استفاده فراوان از اسناد است. مسئله دیگر متنوع بودن ابعاد شخصیتی شهید آیت الله حاج آقانورالله اصفهانی است. کتاب با فصلی از مبارزات اقتصادی او و تاسیس شرکت اسلامیه شروع می شود و در ادامه از خدمات عام المنفعه متنوع حاج آقانورالله صحبت می شود. آیت الله حاج آقا نورالله نجفی حقیقتا رهبر مشروطه خواهان اصفهان بوده است. رهبری که هم کتاب مقیم و مسافر را در اندیشه سیاسی مشروطه نگاشته است و هم در زمینه نظامی تا پنجاه هزار نفر را تجهیز می کند و سرانجام نیز به دست عوامل رضاشاه به شهادت می رسد.

خاصیت یک تحقیق خوب آن است که انسان با پشتوانه آن تحقیق به سمت تحقیق های دیگر برود و کتاب حاج آقانورالله دقیقا این خاصیت را داشت زیرا نجفی را به سمت کتاب «حکم نافذ آقانجفی» کشاند. مردی که مرجعیت، عرفان و سیاست را هر سه با هم داشت و شخصیتی جامع الابعاد بود. تا به آن روز اکثر آثار تاریخی مغرضانه به بدگویی از آقانجفی پرداخته بودند. نوشتن کتاب در مورد آقانجفی در واقع نه بزرگی به پنجاه سال تاریخ نگاری دوره پهلوی بود. اعلام مخالفتی علمی با تمامی نوشته های روشنفکری که تا آن زمان از تخریب و توهین به آن مرجع عالی قدر کم نگذاشته بودند.

چاپ اول حکم نافذ آقانجفی در سال 1371 منتشر شد
چاپ اول حکم نافذ آقانجفی در سال 1371 منتشر شد


نوشتن درباره آقاحاج آقانورالله و آقانجفی آغاز مسیر نویسندگی بود. پس از آن بلافاصله نگارش در مورد نهضت های معاصر در دستور کار نجفی قرار گرفت و تحریم تنباکو و مشروطه به طور وسیع تری مورد تحلیل قرار گرفت و به این ترتیب کار دکتر نجفی در زمینه تاریخ معاصر ایران، پس از چند نگارش با اثر «تاریخ تحولات سیاسی ایران» به اوج رسید.

موسی نجفیتاریخ معاصرمشروطه اصفهانحاج آقا نوراللهآقانجفی
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید