آيت الله حسن صافي اصفهاني در بیان آیت الله جوادی گورتانی
بعد از فوت آیت الله خادمی در سال 1363، آيت الله شيخ حسن صافي رياست حوزه علميه اصفهان را بر عهده گرفت. ايشان محضر درس بزرگاني همچون امام خميني در قم و آيت الله خوئي و آيت الله حكيم در نجف را درك كرده بود و از سال 1350 پس از تكميل تحصيلات از نجف به اصفهان بازگشتند.
البته بعد از فوت آيت الله خادمي، آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی هم مورد توجه بود. آقاي مهدوي نماینده بسیاری از مراجع بودند و به همین خاطر وجوهات بیشتر به سمت ایشان روانه می شود و در عین حال انسان زاهد و باتقوایی بودند. در سال 1368 که این عالم دینی به رحمت خدا رفت، نگاه ها بيشتر از گذشته متوجه آیت الله حسنعلی صافی اصفهانی شد. هم مردم و هم اهل علم. خود من برای ایشان بسیار وجوهات بردم و در عوض رسید می گرفتم. آن زمان مقلدان آقایان خمینی و خویی بیشتر از بقیه بودند.
درس آقاي صافي شلوغ بود. در آن هنگام از ایشان خواستند که در مدرس درس بدهند اما ایشان هنوز اصرار داشتند که در حجره درس بدهند در حالی که آن قدر جا نبود که برخی طلاب ایستاده درس را دنبال می کردند. تا زمان حيات آیت الله خراسانی كه يقين دارم در مدرس، درس نگفتند. در ادامه با شدت گرفتن جعيت، قبول كردند كه به مدرس بروند.
در آن زمان، اول آقای صافی در مدرسه صدر درس خارج می گفتند و پس از آن آیت الله طاهری. آن موقع ایشان امام جمعه بودند و تدریسشان هم خیلی خوب بود. ایشان شاگرد آیت الله محقق داماد بودند و شاگردان محقق داماد اهل علم هستند. همچنين آقاي طاهري از محضر آيت الله بروجردي و امام خميني هم بهره برده بودند.
به رغم وجود شخصيت هايي چون آیت الله صادقي و آيت الله طاهري اما آقای صافی تا سال 1374 كه در قید حیات بودند نفر شماره یک حوزه اصفهان بودند. من در درس ایشان شرکت می کردم. درسشان واقعا عالی بود. تا جایی که به خاطر دارم آقای صافی يك نگاه هم به کتاب نمي انداخت. حافظه فوق العاده ای داشت. تمام آیات و همچنین روایات را از حفظ می خواند.
من آقای صافی را یک عارف می دیدم که بسیاری از حقایق را درک کرده بود. ایشان تحصیل کرده نجف بودند و محضر علمای بزرگی را درک کرده بودند. صمیمی ترین رفیق ايشان، آیت الله محمد ناصری بود كه از دوران تحصیل در نجف با هم دوست بودند. آقای صافی اصفهانی هم مثل آقاي ناصري امام زمانی بودند و علاقه زیادی به امام عصر(عج) داشتند و مدام آن را ابراز می کردند. هیچ وقت ندیدم که ذکر از لب ایشان بیفتد. من ایشان را در سه حالت می دیدم یا درس گفتن یا مطالعه کردن و یا مواقع دیگر ذکر گفتن. آخرش هم نفهمیدیم که ذکرهایش چیست؟ خاص خودش بود.
آقای صافی در جوانی، آیت الله سید جمال گلپایگانی را درک کرده بودند و اساتید عرفانی دیگری هم داشتند. یک عده در اصفهان، این گونه افراد را قبول نداشتند و کلا ضد عرفان بودند اما آن مقدار که من با آیت الله صافی معاشرت داشتم شهادت می دهم که او در زهد درجه یک بود و بنده خاص خداوند بود. در او معنویتی می دیدم که در دیگران نمی دیدم. تقواي فوق العاده اي داشت و صاحب کرامات بود.
روزگاري من برای ازدواج یکی از فرزندانم به شدت مشکل مالی پيدا كرده بودم اما در این زمينه با احدي صحبت نکرده بودم و گرفتاری خودم را هنوز آشکار نکرده بودم. روزی آقای صافی به من گفتند به منزل ما بیا. برای تحویل وجوه شرعی خانه ایشان زیاد می رفتم اما انگار این دیدار جنبه دیگری داشت. دیدم ایشان همان اول بدون هیچ صحبتی برای من حواله ای نوشت به مبلغ آن زمان دویست هزار تومان که باید می رفتم و از صندوق قرض الحسنه صالحین در بازار دریافت می کردم. گفتم آقا این دیگر چیست؟
گفت برای خودت است. سریع برو بگیر و برای آن چه که می دانی و مشکلت است به نحوی که می دانی خرج کن.
خیلی تعجب کردم. آخر آقا از کجا می داند؟ من که صحبتی در این زمينه نکرده بودم. استاد چگونه ندای من را شنیده بود که این قدر عاجل و به موقع به یاری ام آمد بود. علمی که از غیب برسد، دقیقا همین است و آن روز ارادت ما به ایشان بیشتر هم شد.
آن روز واقعا درمانده شده بود و من تنها به درگاه خدا حاجت خود را گفته بود و خدا، آن استاد شفيق را وسيله اي براي رفع گرفتاري من قرار داد.
آیت الله صافی ابتدا در مسجد کمرزرین نماز می خوانند و سال 1359 با دعوتی گسترده پیش نماز مسجد جامع اصفهان شدند و از آن پس رفیقشان آقای ناصری درمسجد کمرزرین اقامه نماز کردند. آقای صافی پیشتر هم علاقه خود به امام خمینی را بیان می کرد و در بعد از انقلاب اسلامی هم حامی سیاست های کلی جمهوری اسلامی بود. این در حالی بود که برخی علمای سنتی در همان زمان جنگ تحمیلی هم چندان میل به اعلام حمایت نداشتند. مثلا در زمان تشییع جمعی شهدا چندان نظرشان به تعطیلی حوزه نبود و می گفتند درس ها در آن روز باشد اما آقای صافی به عنوان بزرگ حوزه تاکید داشت که برای تشییع شهدای جنگ، حوزه احترام کند ودرس ها آن موقع تعطیل شود.
این موضع گیری علنی سیاسی بود ولی ایشان مثل آقایان طاهری و امثالهم سیاسی نبودند اما در عوض بدون آن که اسمشان مطرح شود مدام در حال خدمت به حوزه و جامعه بودند.