مصاحبه محمود فروزبخش با روزنمه اصفهان زيبا به مناسبت سالروز شهادت سيد مهران حريرچيان
به نظر شما آیا شهید مهران حریرچیان و زندگانی وی می تواند درس آموز و الگوی نسل جدید باشد؟
درش آموزی و الگوگیری از اشتراک می آید و جوان و نوجوان امروز مثل هر روز دیگر فطرتی پاک دارد پس در هر صورت زمینه برای این الگوگیری وجود دارد اما پیش از هر گونه درس گرفتن از زندگانی شهید، شناخت آن چهره لازم است.
پس رسیدیم به همان کلیشه همیشگی که ما شهیدانمان را به نسل جدید به خوبی معرفی نکردیم
فراتر از این می خواهم بگویم. صرف این که برنامه ای بگذاریم و ابعاد زندگانی شهید را بگوییم، کافی نیست. به شکل بهتر و مفصل تر در مدارس این کار به وسیله کتاب های درسی انجام می گیرد حتی دانش آموزان باید حفظ کنند و امتحانش را بدهند اما می بینید شناخت آنان در سال های آینده از همان شخصیت های معرفی شده در کتاب ها هم کم است
مشخصا چرا چنین اتفاقی می افتد
خب این برمی گردد به نحوه مواجهه ما با مشاهیرمان. دو گونه می توان بزرگان را معرفی کرد. طریق اول آن است که آن ها را مانند ستاره های درخشانی ببینیم که هر کدام به طریق جداگانه ای در آسمان می درخشند و به طرزی تکی نورافشانی می کنند. در این جا ما با شخصی طرف هستیم که سرشار از خصلت های خوب است که البته مخاطب به خاطر داشتن فطرت آماده می تواند بهره ای از آن چهره ببرد.
اما طریق دوم حکایت مفصل تری دارد. در این جا مشاهیر و بزرگان ستارگان تابناکی هستند اما هر کدام از آن ها انگار به سقف آسمان چسبیده شده اند. در اینجا با کمک از تعابیر قدما آسمان را مانند یک سقف یکپارچه در نظر گرفتم. سقفی که ستاره ها هر کدام سر جای خودشان به آن میخ شده اند. در این جا شما دیگر با ستاره ها و نورانی بودنشان کار ندارید بلکه برای رسیدن به فهم درست باید خود ماجرای آسمان را هم بفهمید. این آسمان است که ستاره ها را به هم ربط داده است و معنای جدید به آن ها بخشیده است.
دقیقا منظور شما از این تشبیه چیست. چگونه می شود ماجرای آسمان را فهمید
منظور از آسمان مشخصا حرکت تاریخ است. وقتی قومی بر عهدی استوار می شوند به صورت اجمالی یک افقی را پیش خود می بینند. تاریخ یک حرکت ممتد است. پیوستار است. البته که در آن گسست هایی رخ می دهد اما هر قومی که دارای عزم و عهد می شود برای حرکت خود می تواند پیوستاری را ترسیم کند که به سمت آن ایده و آرمان می رود. آن وقت حرکات آن میانه راه هم برایش معنای دیگری پیدا می کند و به همین طریق ستارگانش هم دو معنا پیدا می کنند. یکی آن هنرمندی فردی و توانمندی های خاصشان که آن ها را از معمول زمانه ممتاز می کند و دوم آن نقشی که در این صیرورت تاریخ داشته اند.
حالا با توجه به مطالبی که ذکر کردید الان دقیقا شهید مهران حریرچیان کجا قرار می گیرند
دقیقا به جای درستی در بحث رسیدیم. شهید حریرچیان فرزند زمانه ای است که با هیاهوهای خود درگیر است. انسان بزرگ در معرکه است و گرفتار معرکه نیست. حریرچیان به حکم سن و سالش در انقلاب چندان تاثیری نمی توانسته داشته باشد اما در دوران دفاع مقدس البته که حضور هم داشته است حالا اینجا شما هم می توانید به عظمت های شخصیتی ایشان نظر داشته باشید و هم حضورشان در تاریخی که به موقع بوده است و این مقطع تاریخی خود قسمتی از پیوستار بوده است.
بعد از دفاع مقدس، نوبت به روزگار سازندگی می رسد. مردم و دولت و در و دیوار شهر خلاصه همه رفاه و توسعه و آبادانی می خواهند و سررشته زمانه به دست مهندس ها می افتد. این وسط با تغییرات فرهنگی جامعه که عمدتا بر اثر تغییرات اقتصادی بعد از فضای جنگ است، نوع احساس نیاز در فضای فرهنگ جدی می شود. در همین جاست که کلید واژه های عمیقی مثل تهاجم فرهنگی هم مطرح می شود. حالا ما نیاز داریم به عده ای که مشخصا به کار فرهنگی بپردازند به خصوص به حجم بالای جمعیت. می دانیم که در نیمه دهه هفتاد تعداد دانش آموزان ایرانی به بالاترین حد ممکن خود رسید. این بازه زمانی عقلا را به مفهوم نوجوانی و کار فرهنگی با آنان معطوف کرد و البته با این چاشنی حتمی که کار فرهنگی باید جهادی باشد یعنی با همان طعم و رنگ اصلی جبهه ها.
آن چه گفتید که بعد از جنگ، نیاز به کار فرهنگی زیاد احساس شد حرف تازه ای نیست و مراز فرهنگی هم در این دوره جهش داشتند
بله حرف جدید نزدم چون می خواستم مقدمه ای بگویم. اصل حرف من این است که نسل نوجوان فعلی باید در این تاریخ پیوسته حضور داشته باشد تا بتواند حریرچیان را تماما درک کند. یعنی پیوستار این تاریخ را بداند. انقلابی شد و دفاع مقدسی و کارهای فرهنگی و جهادی آمدند و یکی از قهرمانان این حضور مهران بود حالا این پیوستار امروز به چه روزگاری رسیده است و من کجای این قصه هستم و اصلا این قصه دارد کجا می رود. من اگر مشخصا بدانم که کجای این آُسمان هستم ارتباطم با ستاره ها زیرورو می شود
و شما می خواهید صراحتا بگویید که امروز این نگاه آسمان مدار و پیوستاری آسیب دیده است. چرا و به چه عواملی آسیب دیده است
این نگاه انقلاب و جنگ و جهادفرهنگی که مشخصا تا دهه نود هم ادامه داشت و مشهود بود دچار خدشه های جدی شده است زیرا همه آن همه ددر چهارچوب فهمی سیاسی و حکومتی از اسلام شکل گرفته بود که در پایان این حکومت حقه و صالحه را به ظهور امام زمان (عج) پیوست می داد. حال بسیاری از مردم و حتی کسانی که با این مسیر در سال های گذشته جانانه همراه بوده اند به رخ دادن چنین افق اعلایی شک کرده اند. پس این پیوستار تاریخی تق و لق شده است و جایگاه ها به هم ریخته است و الا آن جوانی که این پیوستار و ادامه اش را درک می کند می داند که باید کجا باشد چه کند و از زیبایی گلی مانند حریرچیان چگونه شهد بگیرد.
مشخصا این آسیب از کجا وارد شده است
این که خودش یک مصاحبه جداگانه می خواهد اما سربسته بگوییم و رد شویم که از پس چهل سال بعد از یک حرکت، حالا دیگر کارآمدی خیلی مهم است و انسان های معمول به حکم معمولی بودنشان باید اثر و کارآمدی آن حرکت را به چشم ببینند و مطالبی از این دست.
پس یعنی ما می خواهید بگویید علت ارتباز نگرفتن نسل جدید با امثال مهران ها لزوما این نیست که کار خوب فرهنگی برای شناخت آنان ایجاد نشده است پس شما معضل را در سطحی بالاتر می بینید
بله درک نورانیت یک ستاره تنها کافی نیست باید ببینیم آن ستاره در کدام آسمان بوده و با آن جایشگاهش در آسمان چگونه معنا می گرفته و اکنون من با نگاه به آن ستاره هم لذت می برم و از ویژگی های خاصش بهره می برم و هم نگاه می کنم می بینم در کجای امتداد راه آن شهید هستم و چون جایگاهم را در این پیوستار تاریخی می بینم، نوعی شبکه ارتباطی تکمیل کننده با آن شهید ایجاد می کنم. شبکه ای که شاید حتی با یک مراجعه و نه حتی سعی و کوشش بسیار و صر هزینه های هنگفت می تواند من را با آن شهید مانند دو برادر در تاریخی، همراه کند.