سنت اصفهان، جوهری دارد و سخت افزاری.
جوهر این سنت همان شخصی است که 1500 سال پیش از زرتشتی بودن عبور کرد و به مسیحیت رسید. در آن ایستگاه نماند تا به اسلام پیوست. در مسلمانی، علی علیه السلام را دریافت و در نهایت به فاطمه سلام الله علیها رسید. نام تمام خیابان های اصفهان، سلمان فارسی است زیرا خیابان محل رفتن است و سلمان پیوسته در رفتن بود. این روح کمال طلبی در اصفهان جاری است و این همان جوهر اصلی شخصیت سلمان است و مابقی آن چه روی می دهد تجلی این جوهر است.
این جوهر بی قرار گاه و بی گاهی در صورتی قرار می گیرد و خود را در سخت افزارهای گوناگون آشکار می کند. میدا نقش جهان و پل خواجو و مسجد سید، جلوه های همین روح بی قرار است. سخت افزارهایی که جلوه هایی از آن جوهر هستند.
این سنت واحد است و اصفهان تنها یک اصفهان است و داستانی یکتا دارد. داستانی یکتا که هزاران داستان متنوع را در دل خد جای داده است. این سنت همچنان زنده است هرچند که در ظاهر روزگار از چشم ها پنهان شده است. این سنت راه خود را می پیماید و در تلقی با امر مدرن، حال و احوال گوناگون می گیرد. گاه به زیر می رود و منفعل و گاه رو می آید و امور را در مشت خود می گیرد.
سنت بنا ندارد که تمام سخت افزارهای پیشین خود را حفظ کند و در کهنگی بماند اما بنا هم ندارد که تمام جلوه های سخت افزاری خود را به امر مدرن بسپارد و میدان را کلا واگذار کند. سنت، اهل مقاومت است گاه با هجوم بیگانگان پنجه در پنجه می شود و هزاران شهید تقدیم می کند تا از اصل خود دفا کند و گاه در حیرتی فرو می رود و برخلاف مسیر دنیا، خواهان طلبی دیگر می شود.
اما هر چه هست سنت با تمام پیوستارش موجود است و ما را صدا می زند و قرار بر ایستایی ندارد و هنوز نشانه هایی در جای جای شهر و در قلب مردمانش نهاده است که در این کارزار، نشانه هویت گم نشود.