واضح است که توسعه در اصفهان مانند توسعه در ایران خصوصیات مشترکی دارد. در ماجرای توسعه در ایران معاصر مولفه هایی موثر است که بر روی حرکت عمومی پیشرفت در اصفهان هم حکمفرما بوده است. «نفت محوری»، «تهران محوری» و «دولت محوری» سه عامل همیشگی مسلط بر فرآیند توسعه بر ایران بوده است که از دوران پهلوی شروع می شود و در دوران جمهوری اسلامی نیز ادامه می یابد.
همچنین مداخله عوامل بیگانه از نفوذ سیاسی، جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی همواره تعیین کننده جهت توسعه در ایران و به دنبال آن اصفهان بوده است.
توسعه ماجرایی ناگزیر است که بخش اعظمی از دنیا را درگیر خود کرده است. توسعه در زمینه فرهنگ و ارزش ها مقوله ای خنثی نیست و بر پایه اصول اومانیستی برقرار شده است. این اصول به صورت بنیانی با مبانی توحیدی تفاوت و حتی تضادهایی دارد. این اصول در دنیای غرب شکل گرفته است و برای پدید آمدن آن ده ها سال به تدریج در باطن و ظاهر مغرب زمین تحولاتی به صورت تجربی و عینی رخ داده است. این مهم هنگامی که به کشورهایی مانند ایران می رسد در حد پوسته است که آن را «مدرنیزاسیون» می نامند. ایرانیان در دوران معاصر دوستدار بلکه شیفته محصولات کشورهای غربی شده اند و توجهشان بیشتر به دستاوردهای مدرن بوده و کمتر متوجه حقیقت مدرنیته شده اند.
این ها مطالبی است که روح جریان توسعه را در ایران و سپس اصفهان شکل می دهد. به این ترتیب توسعه را باید در چند بعد فهمید.
الف- بخشی از ماجرای توسعه همان ماجرای جهانی شدن است که در مسیری یک طرفه تقریبا کل جهان را تحت تاثیر جبری خود قرار داده است و با پروسه های عظیمی دنیا را به سمت کلیت مدرن فرامی خواند و ما نیز از این بابت بیرون از گود نبوده ایم. بی توجهی به توسعه مساوی با عقب ماندگی است و پیامدهای مانند فقر و دوری از صنعتی شدن دارد.
ب- دوم قسمتی از ماجرای توسعه است که به صورت هجومی و از جانب استعمار مغرب زمین وارد شده است. روسیه، انگلستان و آمریکا در ایران پیشتاز بوده اند. آن ها از قراردادهای استعماری تا اشغال کامل، روند ایران را جهت داده اند. پهلوی با مرام تقلیدی خود، سیاست های فرهنگی غربی ها را در دستور کار قرار داد و از بالا به پایین به شهرهای ایران تسری داد. این دسته از تاثیرگذاری ها توسط خارجی ها و حاکمان هماهنگ با آنان، به شدت مداخله جویانه بوده و امکان دخالت بومی را از شهری مانند اصفهان سلب کرده است.
ج- سوم سنت موجود در ایرانیان بوده است که ماجرای توسعه را به گوش خود شنیده است و به ادراک خود، فهمیده است. این واقعیتی صحیح است که توسعه در هر کشوری طوری دیده شد و انعکاس این کلیت در مناطق مختلف، متمایز از هم بود. ایران به نوعی خاص با توسعه روبه رو شد و در این میان اصفهان هم فهم و واکنشی خاص از آن داشت. قطعا مدرن خالص یا شکل توسعه واحد، پیاده نشده است و هر چه بوده است حاصل ترکیبی از عوامل و مولفه های متعدد است.
بحث اصفهان
پس از آن که نسبت توسعه و ایران را مرور کردیم و از شباهت های کلی مطمئن شدیم به سراغ شهر مشخصی مانند اصفهان می رویم و از خود می پرسیم که خصلت های اصفهانی چگونه در روند گیرایی توسعه و هضم آن موثر بودند. پیشتر پذیرفته ایم که اصفهانی ها به عنوان مدینه ای واحد و یکتا در تاریخ، شخصیتی اساسی دارند و خلقی خاص را با خود به صورت خودآگاه و ناخودگاه حمل می کنند. این خلق و خصیصه ها، بی شک در ماجرای پذیرش امر مدرن تاثیر داشته است. حال باید پرسید که خصلت های اصفهانی که در ما نهادینه شده چگونه تمایزی در ماجرای توسعه ایجاد نموده است و اساسا با مرور تاریخ به کدام ویژگی ها در توسعه اصفهان مواجه می شویم. به عقیده این قلم توسعه در اصفهان در مقام تمایز با ایران (وکلیات و شباهت ها را پیشتر پذیرفتیم و به اشاره بیان کردیم) سه صورت کلی دراد:
1- توسعه در اصفهان قویم است.
این مهم بر اثر روحیه سخت گیر اصفهانی است که اهل حساب و کتاب ست. محاسبات در نظام ذهنی اصفهانی و زندگانی آنان جاری است و همین مطلب توسعه را در این شهر، جاندار می کند. این قوت در توسعه در مقایسه با اروپا نیست بلکه در مقایسه با سایر بلاد ایران است. رهگذران در این شهر بارها اعتراف کرده اند و با لغاتی از اصفهان ستایش کرده اند که آن ها را می توان در کلید واژه «قویم» خلاصه کرد. نوعی از جدی گرفتن ساختارها، فرآنیدها و مناسبات در اصفهان دیده می شود.
2- توسعه در اصفهان «کند» و «پله به پله» است.
اصفهانی ها مسیر توسعه را دنبال کرده اند اما اهل جهش نیستند. همه چیز در اصفهان در راستای مطالب قبلی خود را متصل می کند. این گونه نیست که مطلبی به یک باره بیاید و بتواند مسیر توسعه را یک مرتبه جای دیگر ببرد. اصفهانی ها همواره به گذشته و سنت خود نظر دارند و روحیه ای محافظه کار دارند و به عبارتی ملاحظه همه چیز را می کنند. این نگاه ها باعث می شود که توسعه در اصفهان کند شود. گویی عقلانیت آنجا همان عقالی و زانوبندی است که می خواهد سنت و مدرن را با هم داشته باشد و برای همین به فکر حرکت های گام به گام است. انفجار در این شهر معنایی ندارد و ایده های خلاقانه به معنای جدایی از قبل، استقبال عمومی کمتر می شود. نوآوری مطلوب همان است که در پی گام پیشین خود را معنا دهد.
3- توسعه اصفهان در زمینه «ارتباط با بیرون» ضعف اساسی دارد.
رابطه اصفهانی ها در سطوح مختلف با شهرهای دیگر ضعف های اساسی دارد. این که چرا چنین شده است شاید به خاطر مرکز و پایتخت بودن اصفهان بوده که ایجاد نوعی حس بی نیازی می کند و یا شکوهی تاریخی است که مقداری خودشیفتگی می آورد. یا همان مطلب که می گویند اصفهانی خود را استاد می دانند. شاید هم ریشه ای عمیق تر دارد، لایه ای هویتی و شخصیتی در اصفهانی ها از دیرباز است که ارتباط گیری را امری دشوار می کند و نظام ارتباطی آنان را لایه به لایه شکل می دهد. شاید هم تهران به هر دلیل بی مهری دارد. در هر صورت ریشه بسیاری از مشکلات در توسعه این شهر، کلیدش در فهم و حل این ضعف مهم است.
مرور کلی
توسعه د رایران خصلت هایی یافته که در اصفهان هم دیده می شود. علاوه بر آن توسعه در اصفهان ویژگی های خاصی دارد که به سه مورد «قویم بودن»، «کند بودن یا گام به گام بودن» و «ضعف در ارتباط با بیرون» می توان اشاره داشت. طبیعی است که صاحب نظان با کنکاش و اندیشه می توانند موارد دیگری را نیز به این فهرست اضافه کنند.
آن چه مشخص است پیوستگی ماجرای توسعه در ایران است. به نحوی که می توان اعتراف کرد که انگار این شهر یک برنامه کلی و یک دست حاکم داشته است. اگر چه برنامه ها ، دیدگاه ها و افراد مسلط بر شهر گوناگون بوده اند اما گویی یک ماجرای واحد را دنبال می کردند. این مطلب در بررسی های چهل ساله اصفهان در حوزه شهری که عیان است هر چند که ممکن است گرایش ها و دسته های مختلف فکری و سیاسی ادعای تمایز و تضاد با یکدیگر داشته باشند اما در اصهفان بافتی وجود دارد که مسیر را به شکلی ویژه جلو برده است. مسیری که تغییر اساسی در آن بسیار دشوار و تا اینجا غیرممکن به نظر آمده است.