این لهجه، اصفهانی است
سوالی که ذهن مرا مشغول کرد این است که چرا لهجه اصفهانی قابل تقلید نیست؟
سال هاست به عنوان یک مخاطب برنامه های تلویزیونی –مانند هر اصفهانی دیگر- لهجه های متفاوت اصفهانی را دنبال می کنم و مثل سایر هم شهری هایم بر این یقینم که تقریبا هیچ کدام از این لهجه ها، لهجه اصفهانی نبوده اند. این در حالی است که شخصیت های قدری در حوزه فیلم و سریال عزم تقلید این لهجه را داشته اند. باور نویسنده بر آن است که اساسا لهجه از جهان بینی جداشدنی نیست!؟
به عقیده نگارنده لهجه اصفهانی قابل تقلید نیست چون به شدت به پیچیدگی های اصفهانی ها گره خورده است. لهجه حامل جهان بینی و نوع نگرش به هستی است. در واقع ما می توانیم از لهجه اصفهانی به نوع نگاه اصفهانی ها به زندگی پل بزنیم.
لهجه اصفهانی یکی از سخت ترین لهجه ها برای تقلید است. این ادعا آن جا ثابت می شود که هنرمندان وطنی سال هاست انواع و اقسام تقلید صداها را می کنند و کسی از آن اقوام معترض نمی شود اما هنوز کسی به خوبی نتوانسته است اصفهانی را مثل اصفهانی ها ادا کند.
تقلید در واقع نوعی ادا درآوردن و نوعی سخت گیری است. وقتی می خواهیم ادای لهجه کسی را دربیاوریم خود را به سختی می اندازیم تا بتوانیم این کار را خوب انجام دهیم و این دقیقا نقطه مقابل لهجه اصفهانی است زیرا لهجه اصفهانی اوج رها حرف زدن است. به تعبیر این قلم اوج ریلکسیشن زبانی است. اصفهانی رها و آسوده صحبت می کنند یا به قول خودشان شل و ول صحبت می کنند. حتی دیده می شود که گاهی اوقات اصفهانی ها وقتی لهجه خودشان را از تلویزیون می شنوند از شل و ول حرف زدن خودشان خوششان نمی آید!!! (این حرف را حتی بعضی اهالی صدا و سیما اصفهان نیز تایید کرده اند و نداشتن لهجه را شرط مجری شدن می دانند!)
و برای همین است که مهدی سلطانی که در سریال در مسیر زاینده رود در نقش پهلوان بهزاد بازی می کرد در مصاحبه ای گفته بود: لهجه اصفهانی با پهلوانی جور در نمی آید. (گفتگو با خبرگزاری مهر، 1 شهریور 89)
و این حرفی تامل برانگیز و صحیح است. زیرا تصور ایرانیان از یک پهلوان قوی قدرت این گونه حرف زدن نیست. پهلوان باید محکم حرف بزند یعنی ادای کلماتش پهلوان گونه باشد حال آن که لهجه اصفهانی چیز دیگری را تداعی می کند. مهدی سلطانی اعتراف می کند که بهترین کار و تنها کار مطلوب در زمینه لهجه اصفهانی قصه های مجید بوده اما او به خوبی می داند هیچ کدام از شخصیت های قصه های مجید از پیر و جوان تا معلم و ناظم طوری حرف نمی زنند که ایرانی ها از یک پهلوان انتظار داشته باشند.
پس در واقع باید بگوییم یکی از اساسی ترین مسائل در تقلید لهجه اصفهانی ظریف بودن زیر بودن و رها بودن و در یک کلمه ریلکس بودن آن است. اجازه بدهید بحث را یک گام عقب تر ببریم. «چرا اصفهانی ها ول و ریلکس صحبت می کنند؟»
اصفهانی ها دنیا را ساده نمی گیرند این یک حقیقت است. اصفهانی ها دنیا پرست نیستند زیرا اصفهانی ها آخرت را هم ساده نمی گیرند. اصفهانی اساسا ساده گیر نیست. این را ما موقعی متوجه می شویم که ما اصفهانی ها با لرها، بختیاری ها، شیرازی ها، عرب ها و کرمانی ها همسایه می شویم. دقیقا در همجواری یک اصفهانی با یک فرد از اقوام و شهرهایی که نام برده شد ما به این مسئله به خوبی پی می بریم. اصفهانی ها نسبت به مسائل اطرافشان بعضا حساس و دقیق هستند. این همان چیزی است که عده ای به غلط و از سر حماقت به آن خسیس بودن می گویند. و فقط چشم سطحی نگر می تواند بزرگ شهر مصرفی ایران را خسیس معرفی کند. اصفهانی ها قطعا خسیس نیستند اما حسابگر هستند. هم حسابگر دنیا و هم حسابگر آخرت. و این نقطه قوت این شهر است. اصفهانی (در مقایسه با همسایگانش) ذهنی دارد که دوست دارد روابط منطقی در آن رفت و آمد داشته باشند. در ذهن اصفهانی ها عدد جایگاه ویژه ای دارد آن ها بیش از سایرین در ذهنشان اعداد رفت و آمد دارد. آن ها حسابگرند و بدیهی است که حسابگر به نفس خودش سخت گیرتر از بقیه باشد. و حالا قهرمان کیست؟ قهرمان کسی است که خود را حساس نشان ندهد و در ظاهر مرتب اعلام کند که به من سخت نمی گذرد!!!
و این رمز پارادوکسیکال خلق لهجه اصفهانی در طی دوران هاست. ما حسابگر هستیم و حساس به مسائل و بعضا پیگیر و بادقت بیشتر حتی اگر این گونه هم نباشیم درونمان این گونه است. عقلانی بودن و ارتباط زیاد به نظام اعداد در ذهن ما نهادینه شده است. حالا از بیرون دچار یک دوگانگی هستیم. ما مرتب دوست داریم خودمان را آسان گیر نشان دهیم پس به تدریج لهجه اصفهانی شکل می گیرد. این لهجه اوج ریلکسیشن زبانی است زیرا اصفهانی می خواهد خود را ریلکس نشان دهد. در بوم اصفهان ریلکس بودن خود را رها،آرام، بی خیال، راحت و سبک نشان دادن یک ارزش است. و یک اصفهانی با این لهجه اش دارد مرتبا اعلام می کند که من در برخورد با روزگار یک پیروز و قهرمانم زیرا ریلکس صحبت می کنم حال آن که درون او می تواند این گونه نباشد.
و این عجیب پارادوکس لهجه اصفهانی است. مردمانی که شبیه اکثر ایرانی ها راحت گیری ندارند اما آسوده سخن می گویند! میل توسعه دنیوی و عطش تعالی اخروی دارند و در این راستا ذهن را به تکاپو می اندازند اما در بیرون لهجه شل و ول را اختیار کردند. و این دقیقا برخاسته از جهان بینی ماست و تا کسی این جهان بینی را درک نکند نمی تواند با این لهجه ارتباط برقرار کند و کسی نمی تواند لهجه اصفهانی را تقلید کند جز کسی که در اصفهان مدتی زندگی کرده باشد زیرا باز هم می گویم لهجه اصفهانی از نوع نگاه خاص مردم شهر ما به زندگی می آید.
کسی نمی تواند این لهجه را تقلید کند تا آن را بفهمد و کسی نمی فهمد تا زمانی که نتوانسته زندگی اصفهانی را درک کند.