محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

ماجرای داعی الاسلام و مناظره با مبلغان مسیحی (بخش دوم)

به اصفهان برمی گردیم و سعی در تحلیل ماجرای تبلیغ مسیحیت در آن زمان داریم. به راستی چرا مسیحیان برای تبلیغ دینشان تا به این حد سرمایه گذاری می کردند. تقریبا تمام تحلیل ها و شواهد گواه آن است که این ترویج مذهب به خاطر رضای خدا نبوده است بلکه مشخصا در امتداد سیاست های استعماری بوده است. مسیحی شدن و تمایل مردم به مسیحیت، برای انگلیس ها ثمرات فراوانی داشته است که به برخی از آنان می توانیم فهرست وار اشاره کنیم.

1- اگر کسی مسیحی شود از آن چه که بالاترین مرجع رسمی دین در انگلستان همان ملکه انگلستان است، پس چنین شخصی به صورت دلخواه و از سر عقیده همراستا و همگام با سیاست های دولت بریتانیا گام بر می دارد.

2- اعتبار، حرمت و تقدس اسلام در جامعه زیر سوال می رود و شان و عظمت آن در نزد مردم شکننده می شود

3- جامعه شیعی دچار تفرقه می شود و انسجام آن از دست می رود. (رواج چنین روحیه ای در شهر مهمی مانند اصفهان بسیار مهم است)[1]

4- با تمایل قلبی مردم به مسیحیت راه برای نفوذ فرهنگی و با تمایل قلبی به مسیحیان راه برای نفوذ سیاسی باز می شود.

مناظره های های صفاخانه در ماهنامه الاسلام به صورت مکتوب منتشر می شده است
مناظره های های صفاخانه در ماهنامه الاسلام به صورت مکتوب منتشر می شده است


البته مسیحیان برای پیشبرد این اهداف خود از ابزارهای دیگری هم استفاده کردند که مهم ترین آنها تاسیس مدارس مسیحی و همچنین تاسیس بیمارستان بود. ر این دو مکان به طور مشخص قلوب مردم به صورت آشکار و پنهان متوجه غربیان می شد.

علمای اصفهان در جواب به این تهاجم فرهنگی، هم مدرسه ساختند و هم بیماستان. برای مثال حاج آقانورالله اصفهانی، سنگ بنای اولیه مریضخانه اسلامیه را گذاشت. بیمارستانی که همین الان هم در میان اصفهانی ها با نام خورشید شهرت دارد. این بیماسرتان در جواب بیمارستان های مسیحی بود. در بیماسرتان های مسیحی برای مسیحی کردن افراد معلول وناتوان برنامه های گسترده داشتند و در مریضخانه اسلامیه نیز به فقرا به صورت رایگان خدمات داده می شد. حاج آقانورالله در دفاع از عمل خود می گوید: شاید مردم دیگر از شربت مرگ اجانب نخورند و بیماران داخله ما از سموم ماران جان سالم بدر برند[2]

او همچین در ادامه تاکید می کند: «علاج رفع احتیاج از بیگانگان است»[3]

آیت الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی
آیت الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی


ناگفته نماند که با ترویج مسیحیت عقایدی مانند جبرگرایی و خردگریزی هم رواج پیدا می کند که کاملا می تواند به پویای جامعه ضربه بزند و راه را برای تسلط استعمارگران باز کند. این که با پذیریفتن بحثی به نام تقدیر، زیردستی خود و بالادستی اروپایی ها را بپذیریم می تواند مشابه تفکری باشد که در آفریقا، برده بودن سیاهپوستان را برای خودشان موجه جلوه می داد. همچنین باید توجه کرد که شاکله های اصلی مسیحیت همچنان بر روی خردگریزی بنا شده است. در جایی که داعی مسیحی هم در صفاخانه می گوید، عقل بشر تثلیث را درک نمی کند و سر آ نراباید تنها از ایمان به کتاب گرفت (الاسلام، ص57)

در مقابل باید پرسید در اصفهان چه فضایی حاکم بوده که مسیحیان این گونه فضا پیدا کرده اند:

1- حمایت ارکان حکومت مانند ناصرالدین شاه و ظل السلطان از فعالیت های ترویجی مسیحیان

2- پیشرفت های علمی اروپایی ها که موجب کرنش مردم نسبت به بزرگی و مقام آن ها می شود

3- فعالیت پرتلاش و هدفمند، ماموران انگلیس در ایران که موجب شد مروجان مسیحیت به عنوان مردمی خادم به کل بشریت معرفی شوند. (از مریضان گرفته تا معلولین، از حمایت از یتیم گرفته تا ترویج علم و سواد)


در واقع مردم اصفهان هیچ گاه به صورت جدی شیفته ایدئولوژی غربی ها نشدند بلکه به آنان به خدمت رسانی های اروپایی ها علاقه مند می شدند و به تدریج زمینه برای اعتماد و ارتباط عمیق تر فراهم می شد. تا جایی که مشاهده می کنیم که در سال های بعد از مشروطه، به یک باره بسیاری از نخبگان دست تغییر یافتند که این مهم می تواند ریشه در فعالیت های سال ها پیش تبشیریان نیز داشته باشد که ذهن ها را از قبل آماده کرده بودند.

سید محمد علی داعی الاسلام
سید محمد علی داعی الاسلام


در چنین زمانه ای داعی السام سلاحی جز منطق و بیان برای دفاع از هویت ندارد. او با رعایت اصول گفتگو و فهم منظور طرف مقابل، روشی را مستحکم می کند که افقی جدید در دل های مومنان باز می کند. تا جایی که در الاسلام صحبت از آن می شود که به اروپا مبلغ بفرستیم و برای حفظ دیانت مسلمانان چین از شر دعات عیسوی، تلاش کنیم. (ناجی، 461 تا 464) این همان روحیه اعتماد به نفسی است که در عهد ویران ظل السلطانی از صفاخانه داعی الاسلام به عالم تابیده است و رد آن را در تاریخ هم می توان یافت.

نکته دیگر نفس گفتگو و مناظره، برآمده از روحیه صلح طلبی و مدارا و به اصطلاح خلقی شیرازی است و فراموش نکنیم که داعی الاسلام برآمده از حلقه ادبی رکن الملک شیرازی است. او اگر چه تعصب دینی و دغدغه هدایت انسان ها را دارد اما نماینده روش گفت و شنود است نه برخورد فیزیکی با جریان باطل.

داعی اسلام عمری را در دفاع از هویت سپری کرد روزگاری در دفاع از اسلام و روزگاری در پاسداری از زبان فارسی. او بر اینین عهد خود تا آخر عمر ماند. شاهد این حرف گفتاری از سیده صدیقه حسنی دختر داعی السلام است که می گوید: «پدرم هر روز بر نوشیدن چای ایرانی در هند! تاکید داشت!»


منابع:

کتاب الاسلام، آرما، 1393، به همت محمد کاظم نجفی و سایرین

کتاب صفاخانه اصفهان در گفتگوی اسلام و مسیحیت، ادیان، 1393، تصحیح حیدر عیوضی و مقده حامد ناجی


[1] سر هارفورد جونز دیپلمات کهنه کار اگلیسی اگر بخواهیم در این طبقه از دستگاه حاکمه ایران (روحانیت) نفوذ کنیم، باید مرکز دینی اصفهان را متلاشی کنیم (اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیسی در ایران، ص 216)

[2] روزنامه جهاد اکبر جمادی الثانی سال 1325 ص 8

[3] همان

داعی الاسلامحاج آقا نوراللهصفاخانهگفتگوی ادیان
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید