متن زیر از کتاب «گسست» انتخاب شده است. این کتاب توسط محمود فروزبخش نوشته شده و در سال 1400 توسط نشر حدیث راه عشق منتشر شده است. یکی از مولفه هایی که سبب گسست میان نسل ما دهه شصتی ها و پدرانمان شد، تفاوت معماری بود که دو نسل با آن ارتباط برقرار کرده بودند. یکی از این مکان های شاخص در اصفهان، مجتمع پارک بود که در دهه هفتاد در ارتباط با گسست فرهنگی نقش واضحی را بازی می کرد. در این باره در کتاب گسست در فصل معماری، مقداری توضیح داده ام:
مجتمع پارک در دههٔ هفتاد، در یک کلام، میعادگاه عشاق بود. جایی که پسرها و دخترها با یکدیگر قرار میگذاشتند یا آنکه پسران در گوشهوکنار آن به چشمچرانی مشغول بودند. در مجتمع پارک، آلات موسیقی فروخته میشد و درودیوارش پر بود از تبلیغهای رنگووارنگ کلاسهای موسیقی. در آن دوران که کامپیوتر خانگی تازه باب شده بود، مجتمع پارک اولین جایی بود که میشد لوازم مربوط به کامپیوتر را از آنجا تهیه کرد. به عبارتی، این مجتمع در آن زمان پیشتاز تکنولوژی روز و ازحیث فرهنگی نزدیکترین مرکز اصفهان به فرهنگِ تهرانِ آن زمان بود.
در آن سالها ناهنجاریهای اخلاقی در جایجای شهر پخش نبود و فقط در چند نقطه خاص محدود میشد که قطعاً شاخصترین نقطهٔ آن، مجتمع پارک بود. در واقع، شاید مجتمع پارک هم چندان اهمیتی نداشت، اما ماهیتی که به آن گره خورده بود، این مجتمع را مهم میکرد.
مسئلهای که در اصفهان اهمیت اینگونه ماجراها را بیشتر میکرد، ذات مسئله «آشکارگی» بود. برای مثال، ممکن بود مرد مسنی را در اصفهان مییافتید که آلوده به انواع مناهی و معاصی بود؛ اما بااینحال حفظ ظاهر میکرد. در این میان، مجتمع پارک دقیقاً آن نقطهای بود که عدهای در آن بهعمد میخواستند حفظ ظاهر نکنند. در این راستا، پردهدری و آشکارگی آنان باعث شد که در سالهای بعد، این ناهنجاریها به چند نقطه خاص محدود نشود و بهتدریج سیمای شهر را عوض کند. به عبارتی، چالش بزرگ مجتمع پارک همان آشکارگی بود که با سنت پیشین اصفهان در تضاد بود. تجربه نشان داد که مقاومت اصفهان در برابر این بیاخلاقیها با بهراهانداختن گشت ارشاد و برخوردهای خشن، چارهساز نبود و این روند سیر خود را پیمود. حال آنچه جای تفکر و پرسش دارد، آن است که مجتمع پارک چه بود؟
به نظر میرسد مجموعهای از عناصر، مکانی به نام مجتمع پارک را تبدیل به هویتی جدید کرده بود. این هویت فقط مجتمع را دربر نمیگرفت و بر خیابان «چهارباغ بالا» که مجتمع در آن واقع بود تا ساکنانی که در همان منطقهٔ بالاشهر زندگی میکردند و انبوه جوانان دههٔ شصت و پنجاه که در آن پرسه میزدند، احاطه داشت. در آن محدوده هر روز تکنولوژیهای جدیدی به نمایش درمیآمد که هر کدام ابهت و شوکت فرهنگ غرب را به جوانان یادآوری میکردند. علاوه بر اینها، نوع مواجههٔ حکومت و جامعهٔ مذهبی با موسیقی و فرهنگ مد و لباس از همینجا شکل گرفت. اینها نشانههایی از گسست را با خود به همراه داشتند که بهتمامه در معماری یک بنا خودش را ظاهر میکرد.
در آن روزگار اگر کسی میگفت میخواهم به مجتمع پارک بروم، کمتر اذهان بهسمت خرید میرفت و بیشتر ذهنها بهسمت پدیدهای به نام خیابانگردی یا بازارگردی میرفت. مجتمع پارک بیشتر به آن معنا بود که جوانان، تنها یا با دوستانشان در آن حوالی قدم بزنند و ویترین مغازهها را سیاحت کنند؛ چیزی که در سنت ما وجود نداشت و بعد از آن آهستهآهسته جای خودش را باز کرد و با گشایش «سیتیسنتر» در دههٔ نود، فرهنگ پاساژگردی را به نهایت خود رساند.