ملا اسماعیل خواجویی را اصفهانی ها نشناختند، کسی که شهر و دین مردم شهر را در روزگار سراسر ویرانی حفظ کرد درست زمانی که افغان ها بر ما تاختند و قساوت را به نهایت رساندند. در آن روزگار یک مرد بود که پناه بی پناهان بود. نامش ملا اسماعیل خواجویی و آرمیده در تخت فولاد است. در میان بزرگان این سرزمین نورانی دارای بیشترین تعداد تالیفات است.
زمان گذشت و در روزگار ما سید مهدی رجایی بود که خواجویی را قدر شناخت. پژوهشگر سترگی که بیش از صد جلد کتاب او تا به امروز منتشر شده است و جلدهای فراوان دیگر در انتظار تولد.
به سراغ آیت الله سید مهدی رجایی رفتیم در موسسه انساب قم. صحبت درباره ملا اسماعیل خواجویی بود. زودترها باید به خدمت کسی می رسیدیم که مزار خواجویی را در شهرمان دوباره برپا کرده است.
آنان که تراث شیعه را احیا می کنند شایسته صد ستایشند. به خصوص آن که فراوان آثار ملااسماعیل خواجویی را تصحیح کرده و به خاطر زحمات او این فاصله سیصد ساله بین ما و آن حکیم الهی کوتاه شده است.
پيش از هر چيز بهتراست در آغاز كلام يك معرفی کلی از ملا اسماعیل خواجویی داشته باشیم.
نام شریف ایشان بنا بر آنچه که نقل شده محمد هست و معروف به ملا محمداسماعیل هست. پدر ایشان، محمدرضا، از بزرگان بوده اند ولی در تاریخ ذکری از ایشان با جزئیات نشده و پدربزرگ ملای خواجویی به نام علاءالدین محمد هستند.
اصالتا علامه خواجویی مازندرانی هستند. بنده با بررسی های بسیاری که در آثار ایشان داشتم متاسفانه نتوانستم بیابم اهل کدام شهر مازندران. شاید این لقب مازندرانی به علت ولادت ایشان در آن ناحیه یا مازندرانی بودن پدرانشان هست. در هر صورت ایشان را اصفهاني مي شناسيم و تمام مراحل رشد و نمو علمی ایشان همه در اصفهان بوده است.
علت شهرت ایشان به خواجویی این بوده که در زمان حمله افغانها به اصفهان، علمای اين شهر در معرض اذیت و قتل و غارت قرار گرفتند، ایشان برای حفظ اهل و عیال خود، به محله خواجو منتقل می شوند. این محله ظاهرا در آن زمان در کنار شهر بوده اما با اين حال ايشان در همین مسئله حمله افغان ها بسیار اذیت شدند و در برخی از آثارشان عنوان کرده اند که خدا را شکر می کنم در این حمله فقط در حد ضرب و شتم آسیب دیدم و به جانم آسیب نرسید. در برخی آثار این درد و دل را با شدت عنوان کرده اند.
چه شد که به شخصیت و آثار ایشان جذب شدید، و به تحقیق و نشر آثار ملا اسماعیل خواجویی پرداختید؟
بنده از زمان جوانی و قبل از انقلاب اسلامي، علاقه شدیدی به ایشان و بارگاهشان پیدا کردم. بعد از انقلاب، روزی داشتم در شرح حال ایشان تحقیق می کردم، دیدم آثار بسیار زیادی از خواجويي در تراجم ذکر می شود اما اثری از ایشان به غیر از رساله "ابطال زمان موهوم" چاپ نشده است.
کلیه آثار ایشان به صورت خطی وجود داشت. این علاقه در وجود من ایجاد شد که به سراغ آثارشان بروم. بسیاری از اين نسخ را در کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی به خط خودشان که بسیار خوانا و زیبا هم بود، پیدا کردم. پس از جمع آوری، شروع به تحقیق و نشر این آثار کردم. در حال حاضر حدود صد اثر از ایشان چاپ و نشر شده. شخص علامه خواجویی حقیقتا جامع در علوم بودند. من در ابتدا تصورم این بود که فقط ایشان در فلسفه سرآمد بوده اند اما متوجه شدم که در تمام علوم زمان خودشان تبحر داشتند. در فقه و کلام و حدیث و رجال و اصول و تفسیر آثار ارزشمندی به جا گذاشتند.
آيا ملا اسماعيل از پيشينيان خود عنايت ويژه اي به شخص خاصي داشته است
ملا اسماعیل خواجویی عنایت خاصی به آثار شیخ بهایی داشتند و حواشی و تعلیقه هایی در شرح آثار شیخ بهایی از جمله شرح کتاب مشرق الشمسین و اربعین شیخ بهایی از ایشان موجود است. زمانی که یکی از آثار ایشان را احیاء و چاپ کردم و به آیت الله العظمی مرعشی هدیه دادم، ایشان بسیار خوشحال شدند و گفتند که ملا اسماعیل خواجویی، شیخ بهایی زمان خودشان بوده وحق بزرگی به شیعه دارد و حقیقتا هم اینگونه است از لحاظ جامعیت آثار.
جايگاه تاريخي خواجويي را چگونه ارزيابي مي كنيد
در برخی از کتبی که از ایشان موجود است، خود ملای خواجویی ذکر کرده اند که من این کتاب را به پایان رساندم در حالی که هر لحظه امکان قتل من وجود داشت. چه کوشش و سعی و نشاطی! در زمانی که علما همه فرار کرده بودند و در خفاء بودند، ایشان توانستند حلقه وصلی برای خلأ علمی دوران بین صفویه و افشاریه باشند.
حق بزرگی که ایشان به گردن شیعه دارد، همین است. حتی ولادت و اساتید و شاگردان ایشان به صورت تفصیلی مشخص نیست. در آن زمان چنین اختناقی وجود داشته. انسان اگر می خواهد در این دنیا خودش را بسازد و اهل عبرت باشد، مطالعه شرح حال و زندگی نامه چنین علمایی برایش بسیار مفید است.
و در مورد احوالات شخصي ايشان
برای ملا اسماعیل خواجویی نقل شده که در مرحله بالای علم و زهد بوده. در رساله ای که راجع به احوالات ملا اسماعیل خواجویی نوشتم، ذکر کرده ام که مرحوم قزوینی در تکمله امل الآمل چه تجلیلی از ایشان کرده اند. در این کتاب آمده که ملا اسماعیل خواجویی یکی از دانشمندان و فرزانگانی است که به عمق علوم و معارف رسید و میان علما مشهور به فضل گشت. هر عالم و جاهلی شخصیت والای وی را شناخت. او زمام تحقیق کامل را به دست گرفته به طوری که هر فاضلی بدان اعتراف نموده است. همه علمای هم عصر و بعد از ایشان با تجلیل از ایشان یاد کرده اند. او یکی از پهلوانان کلام و فحول علم می باشد و زیادی فضلش گویای امواج دریاهاست و کوه های سر به فلک کشیده در مقابل علم و فهمش همچون نقطه ای می باشد.
طبيعتا ايشان در دوران بعد از دفع فتنه افغان هم حضور داشته اند
بله مرحوم قزوینی در ذکر احوالات ایشان در زمان نادرشاه هم نکات جالبی را ذکر کرده است. نادرشاه با صولت و قدرت و شوکتی که داشت، از هیچ کسی حساب نمی برد. نادر برخی از علمایی را که با او مخالفت می کردند را برای وحدت اسلامی که یکی از اهداف او بود، به شهادت رساند. قزوینی ذکر می کند که نادرشاه با آن سطوت و صولتی که داشت، به کسی از علمای عصر خود اعتنایی نداشت اما در مقابل شخصیت والای علامه خواجویی خاضع بود و دستورات و اوامر وی را بی چون و چرا اجرا می نمود. این خود نتیجه زهد وی بود. از خوراک و نوشیدنی و لباس به اندکی بسنده می کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آنچه می کرد قصد قربت می نمود.
مي توانيم بگوييم ملا اسماعيت خواجويي به نوعي پرچمدار بوده است
ملا اسماعیل خواجویی در اوج علم و تقوا و زهد و اعراض از دنیا بود. اگر کسی زندگی ایشان را مطالعه بکند، یک دوره سیر و سلوک الی الله است. انسان مطلع می شود که شیعه چه علمایی در فترت های بحران و آشوب داشته. در حمله افغان خیلی از علما و مدارس و آثار از بین رفت. برخی گمان می کردند و که علم و حوزه دیگر تمام شد. خب ملا اسماعیل خواجویی یک تنه به میدان آمد و توانست علم و دانش را از قبلی ها به بعدی ها برساند. پرداختن به فتنه افغان ها از این مجال خارج است و آسیبی که در آن زمان به بالاترین حوزه علمیه شیعه که در اصفهان بود، رسید دردآور است.
با حمله محمود افغان و انقراض صفویه، حوزه ها از بین رفت و برخی از آنها تخریب شدند و کتابخانه ها به آتش کشیده شدند. حتی نوشته اند که سوخت حمام ها برای گرم ماندن، همین کتاب های علما بوده. با چنین مشکلاتی ملا اسماعیل خواجویی میدان را خالی نکردند و مشغول تألیف و تحقیق شدند. حتما هم شاگردانی را پرورش داده اند اما به خاطر آن جو و فضای اختناق ذکر کامل از آنها نرفته چون که برای ادامه زندگی، علما حتما باید در خفاء کار خود را دنبال می کردند.
اين منش و روش را مديون چه كساني است
در مورد اساتید ایشان هم در آثار خودشان و هم در آثار دیگران افرادی ذکر شده اند. یکی از آنها شیخ حسین ماخوزی بحرانی است که از مفاخر شیعه بوده اند و ملا اسماعیل خواجویی از ایشان اجازه روایت دارد. استاد دیگر هم شیخ محمد جعفر بن محمدطاهر خراسانی اصفهانی صاحب کتاب الاکلیل است که کتاب ارزشمندی در رجال است که اخیراً هم چاپ شده. سوم علامه فاضل بهاءالدین محمد اصفهانی معروف به فاضل هندی است که مزارشان هم در کنار مزار ملا اسماعیل خواجویی است.
در همان ایام بحران حمله افغان ها به اصفهان در 1137 قمری ایشان وفات پیدا می کند. چهارم حکیم متأله ملا محمدصادق اردستانی و پنجم ملا حمزه اصفهانی است. ملا اسماعیل خواجویی از دو استاد اخیر در معقول و فلسفه استفاده برده است. حتما اساتید دیگری هم ایشان داشته اند و در محضر آنها حاضر شده اند ولی هیچ اطلاعاتی در دسترس ما نیست. خود مرحوم فاضل هندی که یکی از شخصیت های اثر گذار در زمان خودشان بوده اند و کتاب "کشف اللثام" محور کتاب جواهر مرحوم شیخ محمد حسن نجفی بوده که در کتاب جواهر از کتاب کشف اللثام بسیار استفاده شده است. این کتاب کتابی بسیار عمیق و علمی است.
طبيعتا چنين شخصي براي انتقال حقايق شيعه، شاگردان بزرگي نيز تربيت كرده است
در مورد شاگردان ایشان هم متأسفانه اطلاعات زیادی در دست نیست و همان مقداری هم که موجود است نشان دهنده این می باشد که چه شاگردان ارزشمندی را ملا اسماعیل خواجویی به حوزه های علمیه تحویل داده اند.
اولین شاگرد ملا محمد مهدی نراقی است که پدر ملا احمد است و در تمام مدارج علمی سرآمد بوده اند و کتب ایشان هم که معروف است. جامع السعادات ایشان زبانزد است. آیت الله بهجت زمانی در پاسخ بنده که از ایشان کتاب اخلاقی مناسبی را برای معرفی خواسته بودم، عنوان کردند که کتاب جامع السعادات و معراج السعاده، بهترین کتاب در اخلاق است.
مرحوم ملا محمد مهدی نراقی سی سال از محضر ملا اسماعیل خواجویی استفاده کرده و تا هنگام وفات ایشان هم شاگردی ایشان را می کرده و بعد از وفات استاد خود به نراق کاشان می آید و در سال 1209 در همانجا وفات می کنند.
دومین شاگرد ایشان عالم عارف و سالک مدارج علم و معنا، مرحوم آقا محمد بن مولانا محمد رفیع گیلانی مشهور به بیدآبادی اصفهانی است که در زمان خودشان اثرگذار بوده. رساله ای که ایشان در سیر و سلوک نوشته اند، کلمه به کلمه اش برای فضلا و اهل سلوک دارای معناست.
آقا محمد بیدآبادی 1197 در اصفهان وفات پیدا می کنند و در جنب تکیه خوانساری در اتاقی دفن می شوند. درباره ایشان خیلی می شود صحبت کرد که چه مقام علمی رفیعی داشتند، چه در معقول و چه در منقول. شاگردانی که ایشان در حوزه اصفهان تربیت می کنند، هرکدام مؤثر در نشر معارف دین بوده اند. مهم ترين آن ها سيد صدرالدين كاشف دزفولي، حاجي محمد ابراهيم كلباسي و ملا لي نوري هستند.
سومین شاگرد عارف کامل مولی محراب گیلانی است، حکیم مشهوری که در سال 1217 وفات می کنند. چهارم هم مرحوم میرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانی خاتون آبادی است.
فقط در همین حد از شاگردان ایشان نقل شده و آنچه که به طور خلاصه می شود درباره ملا اسماعیل خواجویی گفت، خدمات ارزنده ایشان به عالم تشیع است. در هر علمی ایشان اثری از خود به جای گذاشته اند. در رجال، کتاب فوائد الرجالیه از ایشان موجود است. در معقول و کلام، مجموعه رسائل اعتقادی ایشان است که در دو جلد بنده به چاپ رساندم که البته آثار ایشان در این حیطه به این دو جلد محدود نمی شود. در فقه آثار بسیاری از ایشان به جای مانده است، شرحی دارند بر مدارک الافهام مرحوم عاملی که در ده جلد توسط بنده تحقیق و چاپ شده. در هر زمینه، ملا اسماعیل خواجویی بهترین اثر را در آن زمینه تألیف کرده اند. آثار تفسیری ایشان را بنده در مجموعه ای جمع آوری کردم و به صورت یک کتاب چاپ شده است و نام کتاب را هم الدرر الملتقطه گذاشتم.
آیا در مورد عنایت علما به مزار و مدفن ایشان نکته جالب توجهی نقل شده است؟
مرحوم گزی در کتاب تذکره القبور نوشته اند که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان از وفات ایشان که در 1173 قمری بوده، به سر مزار ایشان می رفته اند و معروف است که ایشان حاجت زوار قبر خودشان را هم می داده اند و این نکته در زندگی خود بنده هم رخ داده است. عنایتی که علما به مزار ایشان داشته اند، در آثار و تراجم منعکس شده است که بزرگان برای استفاده معنوی به مزار ایشان در تخت فولاد می آمده اند.
بنده با هر عالمی که درباره ملا اسماعیل خواجویی صحبت کرده ام، فقط تجلیل شنیدم. این که آیت الله العظمی مرعشی فرمودند که ایشان شیخ بهایی زمان خودشان هستند، نکته کمی نیست البته با این تفاوت که شیخ بهایی در زمان خود، معروف بود و به مرتبه شیخ الاسلامی رسید. اما مرحوم خواجویی شخصیتی کاملاً گمنام بودند. با این که از ایشان در تراجم احوالاتی ذکر شده، اما به هیچ عنوان در زمان حیات خودشان در مرئی و منظر جامعه علمی نبودند. بحمد الله این توفیق نصیب بنده شد که توانستم آثار ایشان را به مرحله ظهور برسانم و ایشان را بهتر معرفی کنم که چه مقامی داشته اند.