محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نظم و انسجام مدنی یادگار دوره صفوی

گاهی فکر می کنم پهلوی برای اصفهان، خیابان به جا گذاشت و قاجاریه، خانه های زیبا و در هر دوره ای مسجد. در این میان آن چه از صفویه برای ما به جامانده است چیزی فراتر از یک پدیده است. محصول صفویه در اصفهان، خود شهر است و منظور ما همان نظم مدنی است جایی که تمامی اجزا در نسبت با یکدیگر تعریف می شوند و هر پدیده ای بر سرجای خود نشسته و با دیگر اجزا نسبتی دارد.


بعدها و با انحطاط فکری فرهنگی ما از یک سو و هجوم اندیشه های بیگانه از سوی دیگر، این فهم متناسب از ما گرفته شد. گاه تقلید و گاهی تقلایی برای رهایی از تقلید و در مجموع آشوب بازاری به نام اصفهان امروز پدید آمد.

صفویه در گام های نخست خود با یکپارچه ساختن ایران، تشیع را به عنوان دینی رسمی اعلام کرد و بر محور این هویت ایرانی اسلامی سایر عناصر را سامان داد. در این میان امر بازار و اقتصاد در نسبت با دین جای خود را پیدا کرد. بازار قدیم اصفهان جایی بود که مسجد، مدرسه علمیه، حمام و فعالیت های اقتصادی به هم می رسیدند و از همان نقطه اتحاد سنگین روحانیت و بازار شکل گرفت. اتحادی که برای پهلوی گران تمام می شد و به شکل های مختلف سعی بر هم گسستن و یا تضعیف آن را داشت. از طرف دیگر بخش های اقتصادی به حمایت از نهادهای دینی می آمدند و اوقاف مساجد و مدارس را پابرجا نگاه می داشتند. نقطه قوت دیگری که باز هم از چشم رضاشاه دور نماند و با اقدامات حکومت پهلوی در قرن اخیر رفته رفته وقف ها از نقش آفرینی خارج شدند.

صورت بندی تمدنی اصفهان نشان می دهد که فهمی که انسان بازاری از کسب دارد در نسبت امر دین است و او با مفاهیم مذهبی و معنوی کسب خود را عمق می بخشد و این نگاه را در تاریخ امتداد می دهد. کاسب حبیب خداست و خداوند نیز رزاق است و مردم نیز از خانواده خداوند هستند و تمامی این مناسبات تحت نظارت اوست. درست در مکانی که ساخت آن ما را به وادی غفلت نمی برد و آشکارا ونمادین دعوت به توحید می کند. اوج این ادعا در میدان نقش جهان قابل رصد است. جایی که در آن مسجد امام و شیخ لطف الله دیده می شود و بازار قیصریه و عالی قاپو. این مهم نشان می دهد که در این فضا دین دو سهم دارد و اقتصاد یک سهم و سیاست یک سهم. یعنی خداوند برتر از پول و پادشاه است. هر چند که این مجموعه در عین تمایزبخشی این عناصر تاکید دارد که سیاست هم می تواند دینی باشد. انگاره ای که از ایران باستان تا امروز ما را همراهی کرده است. در این میان اقتصاد نیز جایگاه دوری ندارد و آن نیز باید در همین چهارچوب فعالیت داشته باشد.

حتی اگر در این مجموعه خرج گزافی هم بشود و بنایی مجلل سرپا شود، مخاطب می داند که چنین بنایی نه از سر اسراف است که عین تناسب است زیرا قاعده آن با سایر ارکان را می فهمد همان طور که مردمان در طول سال ها این نسبت را درک کرده اند.

قاعده مندی آن عنصر ارزشمند صفوی است که به ما می گوید که هیچ چیز نباید زاید باشد. اگر ارتباط با بیگانگان منظور است این قصدی مشخص دارد و مقصودمان شیفتگی نیست. یا از آن ها ابزار جنگی می خواهیم یا تجهیزاتی مشخص. مهم آن است که بتوانیم ابریشم و فرش ایرانی را به اروپا برسانیم و صنعت ملی را رونق بخشیده تولید ثروت کنیم. برای همین ارامنه توسط شاه عباس به پایتخت آورده می شوند تا بتوانند با مسیحی بودنشان پیوندی مشترک میان اروپایی ها برقرار کنند و این ارتباط اقتصادی را محکم کنند. ارامنه هم جایشان مشخص است در خارج از اصفهان مکانی که جلفا نام دارد. بعدها الله وردی خان برای ایشان پلی می زند که امروز سی وسه پل می خوانندش. هر چند رفت و آمد مردم عادی مسلمان از آن بی ضابطه نبوده است.

از الله وردی گفتیم و باید یاد کنیم از شخصیت های فراوان دیگری که هر کدام گوشه ای از اصفهان دوران صفوی را ساختند. این هم بحث مهمی است اگر چه چهارچوب و استواری امور به عهده دولت است اما برای عمران یک شهر می توان و باید از سایر دارایی ها استفاده کرد و افراد صاحب امکانات را به میدان خواند. این مقدمه ای برای خصوصی سازی است. همان کسانی که با این امور خوب ماندگار جایگاهی شایسته در نزد شاه کسب می کردند و چه بهتر از این که صاحبان ثروت به میزان امور آبادگرانه خود مورد توجه قرار گیرند.


به هر حال اصفهان صفوی اگر چه با فهمی از دولت شکل گرفت اما در تکمیل آن سایر عناصر هم حضور داشتند. حضوری معنادار و برسرجای خود از شخصیت های اساسی تا بازاریان و کسبه.

شاه عباساصفهانصفویصفویه
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید