محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نور خدا در منشور ملت

کتاب «مشروطه ای که تاج نمی خواست» در سال 1388 به همت نشر آرما منتشر شده است. این اثر یادداشت های کوتاه محمود فروزبخش برای معرفی حاج آقا نورالله اصفهانی است.

در ادامه یکی از نوشته های ادبی آن سال های نویسنده را که به خدمات حاج آقا نورالله می پردازد مرور می کنیم.

هميشه ميان معترضين تاريخ اختلاف بوده است که اول به فهم و شعور مردم بايد بپردازيم و يا عَلم مبارزه را محکم نگه داريم؟ صداي فريادگر اصفهان از روي هر دو قله شنيدني است.

«مدارس عام » قسمتي از خدمات حاج آقا نورالله است که به قول ما خدمات و مستحبات است، اما براي او عين وظيفه بوده است. به قول مطبوعات آن زمان «طلوع خورشيد معرفت در ساحت اصفهان » بوده است. و اين درخشش را لطف به ملت نمي­دانسته است بلکه حق مردم مي­دانسته است. قامتش راست بوده است و الا درون شرمنده بوده است. انکار نمي کرده که عقب افتاده ايم از علم زمان، هر چند جلوي مکاتبشان هم زانو نمي زده است. حالا اگر به قاعده جبر قرون وسطايي ممالک اسلامي، علم هم فراموش شده باشد باز هم بندگي غرب از رنسانس جان گرفته، عملي مذموم است.

مدارس عام براي عام بوده است و جهتش رشد بوده است و اين بار نورالله علم و دين را به قامت نشر و پخش خواستار بوده است گويي تزريق مفاهيم به زير پوست ملت اولويت مبارزه مرد علم بوده است.

تزريق زير پوستي تر که شود بايد به سراغ ايتام رفت که پيرامون حقشان در کتاب خدا سفارش بسيار است. « مدرسه ايتام » تاسيس مي شود و ايتام در اينجا همان معني ايتام را مي دهد و الا به قاعده نگاه شيعي، شيعه آن روز هم يتيم بوده است. دست توجهش پدرانه بود اما نه از سنخ پدر ديکتاتورها. ديکتاتور پدر ملت است اگر چه خود بي پدر است. ديکتاتور اگر چه پدر ملت است اما هرگز از گرسنگي بچه هايش شرمنده نشده است.

حالا يکي يکي بايد يار ساخت از همان دوران کودکي. خواب خرگوشي نخبگان ملل اسلامي رفع تکليف نمي کند براي بيداري اسلامي. حالا سراغ يتيمان بايد رفت نه. شبانه و نه به اندازه يک زنبيل پشت در، آن هم مخفيانه اين بار بقچه پشت در بقچه معرفت است که خوردنش آب حيات است و طعمش طعم محبت است. شايد در غيبت پدر توي اين مدرسه حداقل کساني به عشق تفنگ روش دوش و فرمان در گوش، زانو زده در محضرت قد بکشند.

نور يکي است و ظلمات متعدد و نور چون به تشعشع آيد جلوه ها بسيار پديد آورد. نورالله که از قلب بنده اش ساطع شود روزي در آيينه مسئوليت پذيري تشعشع علم دارد و روزي نگاهش را از ذهن متوجه جسم مي کند. زمين اهدا مي کند مومنين استقبال مي کنند. «مريض خانه اسلامي » پديد مي آيد. امروز هم که خيابان استانداري بروي وارد بيمارستان که بشوي حتما از قديمي بودن ساختمان ها تعجب مي کني. اما خوب گوش کن. اينجا بيمارستان خورشيد يا همان مرکز پزشکي نور است. اين مکان را نه شاه ساخته است نه اجنبي. جسم ملت ساخته است و ذهن حاج آقا نورالله و روح نورخدا. نور خدا که در منشور ملت افتد نور علي نور شود. شفا از خداست اما وسيله لازم است. جامعه اسلامي سال ها بود که اسباب شفا را گم کرده بود. گاهي تنها روي منبر از آسمان سخن گفتن کافي نيست. نور خدا فاصله ميان زمين و آسمان را مي رود و برمي گردد حکايت سير الي الحق مع الخلق است. براي همين بايد توي کوچه با مردم قدم زد براي همين پيامبرش گوشه نشيني را از پيروانش نهي کرد و در تکاپوي عرصه سياست نفسش به شماره افتاد.

گاهي اوقات نگاه به خلق خدا براي مرد خدا چونان بال زدن با خيل ملائک است هر چند اين ملائک عامي و بي سواد باشند. وقتي همه پيش خدا فقير باشيم بي شک پس همه مان هم پيش خدا بي سواديم. داستان «قرائت خانه » داستان شيريني است. حکايت از نازنيني روح مبتکر خلاقش دارد. تعريف مدرسه و مريض خانه را مي دانيم.

قرائت خانه مکاني است که بي سوادان گرداگرد آن مي نشستند، برايشان روزنامه خوانده مي شد و در نهايت يک شاهي به آنها پول داده مي شد! حرکت به عمق داشته هاي سياسي خلق خدا براي برداشت در روزهاي حادثه. براي پيداکردن من و تو و تمام ما در ميان گرد و خاک هاي روباه، سرنيزه، چکمه و صورت صاف تيغ انداخته. حرف حق که قرائت شود خلق آگاه مي شود و نورالله آرام. آهاي دل سوختگان شريعت محمد! يادگاران فرياد مرد اصفهاني! کار فرهنگي دست توي جيب کردن مي خواهد.

و نیز این مرد، در راس نهادی که برای اداره شهر برنامه ریزی می کرده، قرار داشته است. آری! انجمن مقدس ملی اصفهان، بزرگی ها و دردمندی های این مرد را به خود دیده و به نوعی طلایه دار یک نظام )ولو کوچک( مردم سالاری دینی بوده است.

80 سال است که کوچه هاي اين شهر بي تو قدم مي زد و گاهي از حرکت دايره وار خود به ستوه مي آيد گاهي اوقات با فرياد ياد تو را مرور مي کند و از کوچه پس کوچه هايش مرداني و زناني مي خواهند اين نيم خط را تا انتها ادامه دهند...

بازسازی صحنه تزری آمپول سم به حاج آقا نورالله
بازسازی صحنه تزری آمپول سم به حاج آقا نورالله


حاج آقا نوراللهمحمود فروزبخشمشروطهمشروطه اصفهان
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید