خانه ام گم شده است
1- معماری درونگرا. اولین موردی که در مورد معماری خانه های تاریخی در اصفهان قابل ذکر است آن است که این خانه ها درونگرا هستند یعنی آن که عمده زیبایی و پرداخت به بنا در داخل خانه به کار رفته و از بیرون چندان نمایی به چشم نمی آید و بیننده عمدتا با دیوارهای کاه گلی یا چیزی شبیه این روبه رو ست و تنها زیبایی و پرداخت به نمای بیرونی در درب ورودی دیده می شود این در حالی است که گاه دیده می شده که ساخت تزئینات شاه نشین و تالار یک بنا تا دوسال به طول می انجامیده است.
مهم ترین تاثیر در معماری خانه ها در دوره پهلوی به این مطلب بازمی گردد که معماری اصفهان از حالت درونگرایی به سمت برون گرایی رفت.
2- نقوشی به یاد آسمان و بهشت. اکثر نقوش و تصاویری که در معماری این خانه ها دیده می شود غالبا حالتی رمزآلود و غیرعینی دارند مانند نقش های اسلیمی که در بناهای مذهبی کاربرد دارد و نقش های شیر و شکر که در خانه های اصفهانی در قسمت های مهم بنا دیده می شود.
در محله هایی مانند جلفا که با غرب ارتباط داشته اند شاهد آن هستیم که از اواخر دوران صفوی به بعد، نقاشی هایی در خانه ها کشیده شده که یک انسان را به طور کامل ترسیم کرده است. این دقیقا نقطه مقابل نقوش هندسی در معماری سنتی ماست که از کشیدن یک انسان یا حیوان به صورت کامل پرهیز دارد.
منع شرعی برای نقاشی از صورت ها از یک طرف و فضای عرفانی و معنوی حاکم بر هنر و تمدن ما از سوی دیگر باعث شد که این نقوش اسرارآمیز و انتزاعی، حالت عمومی یابد و در بناهای مختلف فراگیر شود.
3- هماهنگی با طبیعت. خانه های قدیمی در هماهنگی با طبیعت ساخته می شده است. ساده ترین صورت آن زیرزمین خانه بوده که در طرف نسرد(طرفی که سایه می شود) ساخته می شده و خنک تر از سطح زمین بوده و به نوعی پیش از اختراع برق، یک یخچال طبیعی به حساب می آمده است.
زندگی در خانه های قدیمی و اتاق های آن بستگی به فصول سال داشته است. قسمتی بوده که آفتاب خور بوده و بیشتر مناسب زمستان بوده و قسمت دیگر حالت نسرد داشته و برای خنکی تابستان کاربرد داشته است. گاهی اوقات شاه نشین مربوط به تابستان از دو طرف، ارسی داشته که با بالازدن آن سبب می شده در داخل کوران ایجاد شود.
پنجره ها به نحوی کار شده که با استفاده از نور خورشید، نور در هنگام روز تامین باشد. از جهت زیبایی نیز هنگامی که نور خورشید به شیشه های رنگی برخورد می کرده است سبب می شده تا در داخل اتاق رنگ و نقش زیبایی پدید آید.
4- توجه به فضای محرم و نامحرمی. خانه های قدیمی معمولا دارای دوفضای اندرونی و بیرونی بودند. هنگامی که شخصی به عنوان مهمان وارد خانه می شد، ابتدا با بیرونی مواجه می شد و اگر ارتباط او با اهالی خانه بیشتر می شد می توانست همچون یک محرم وارد فضای اندرونی شود.
همچنین خانه ها معمولا دیوارهای بلندی دارند. این دیوارهای بلند علاوه بر حفظ شئونات محارم باعث می شود تا حس امنیت به ساکنین خانه القا شود.
همچنین در معماری سنتی اصفهان، کمتر شاهد ورود مستقیم از فضای باز به فضای بسته هستیم. وجود دالان ها خود گواه این مطلب است. از نظر زیبایی شناسی می توان گفت که اصل موضوع که فضای داخلی خانه و معماری آن باشد، به یک باره به شخصی که وارد می شود نشان داده نمی شود بلکه او به تدریج با زیبایی مواجه می شود و ارزش بنای داخلی بدین ترتیب بیشتر جلوه می کند.
5. یادی از بهشت. درک ایرانیان از دیرباز از بهشت، همان باغی بوده است که حیاط در مرکز آن بوده و اطراف آن بنای مسکونی بوده است. در آن حیاط حوضی بوده و آبی جاری است و در جای جای آن درختان حضور دارند. این مدلی است که در بسیاری از مساجد اصفهان نیز دیده می شود.
در داخل بنا نیز تزئینات گل و مرغ دیده می شود و بعضا جایی از خانه بوده که متبرک به آیات و یا اسما شریفه باشد.
6. استفاده از ظرفیت های بومی. خانه های اصفهانی از خشت، آجر و چوب استفاده می شده است که مواد موجود آن منطقه بوده است. برای ساخت اولیه خانه، خاک از همان نقطه برداشته می شده و به عبارتی خانه های اصفهانی از سطح صفر زمین ساخته می شود و بعضا برای ورود به آن ها باید یک یا چند پله به پایین برویم.
با توجه به منطقه نیمه گرم و خشک اصفهان معماری شاهد بافت فشرده و به هم پیوسته ای هستیم. وجود بادگیر در برخی بناها جنبه تزئئنی دارد چون گرما به حد کاشان و یزد نیست. معماری درونگرا نیز به این بحث کمک می کند.
7. باغ در خانه. خانه های اصفهانی دو حیاط داشته و خانه های اعیان، تعداد حیاط بیشتر هم داشته است. حیاط خانه در مجموع آن قدر زیباست که می تواند مکان قرار اهل خانه و بازی بچه ها باشد.
8. زندگی دسته جمعی. این خانه ها بزرگ بوده است و تعداد نفرات قابل توجهی در آن زندگی می کردند. مثلا یک مرد با همسرانش و یا با خانواده های عروس ها و دامادهایش. خدمتکارها هم بعضا در گوشه ای از خانه جا داشته اند. قسمت دیگر هم مخصوص حیوانات بوده است. آن ها همگی می توانستند از بچه کوچک تا پیرمرد و پیرزن همه و همه در همین خانه در کنار یکدیگر زندگی کنند.
9. استفاده از قوس. استفاده از قوس و منحنی در گوشه در و دیوارها به جای زاویه سبب می شود که ناخودآگاه آرامش به بینندگان منتقل شود. همچنین قوس عنصر اصلی در معماری اسلامی است که به تعالی رو به آسمان نیز اشاره دارد.
10. تقارن.تقریبا هر شکلی در این خانه دیده می شود دارای قرینه است. در حیاط اصلی حس از قرینه بودن به شخص حاضر دست می دهد هر چند تقارن کامل برقرار نباشد. علاوه بر فضای کلی، درها و پنجره ها، آینه کاری ها و نقوش دیوارها نیزمتقارنند. این قرینه سازی به انسان آرامش می دهد.
در خانه های امروزین ما
1- معماری برون گرا است. نمای بیرونی خانه اهمیت دارد اما در زیباسازی داخل دقتی نیست
2- در داخل خانه چندان خبری از نقش و نگار نیست.
3- در بحث گرما و سرد، تطابق با طبیعت وجوود دارد و وسائل سرما و گرمازا نقش اصلی را دارند. در بسیاری از خانه ها با کمبود نور مواجه هستیم
4- خانه ها و مکان های دیگر نسبت به داخل خانه اشراف دارند
5- خانه ها آپارتمانی است و دیگر خبری از حیاط نیست. در نتیجه استفاده از آب و طبیعت نیز معمولا منتفی است.
6- مواد و مصالح ساختمانی مخصوص بوم آن منطقه نیست و از نقاط مختلف وارد می شود و نتیجه آن شده که امروز در شهرهای مختلف ایران، خانه ها یک جور ساخته می شوند
7- مردم اگر در خانه هاشان باشند دلشان می گیرد و غالبا به پارک و تفرجگاه ها می روند.
8- خانه ها مخصوص تک خانواده است و بعضا با پدیده خانه مجردی هم مواجه هستیم.
9- در خانه ها کمتر قوس می بینیم. اشکال دیده شده در معماری آپارتمان ها اکثرا همان مکعب مستطیل با زوایای نود درجه است. در برخی بنا تیزی و تندی هم زیاد دیه می شود.
10- تقارن کمتر مورد توجه می گیرد .
با توجه به موارد ذکر شده در خانه های امروز به وضوح در می یابیم ما با نوعی گسستگی از سنت خویش روبه رو هستیم. عموم مردم از زندگی آپارتمان نشینی در واحدهای کوچک رضایت ندارند و همه بر این اعترافند که معماری خانه های امروزی ما، بی هویت و آشفته است.
بدیهی است که منظور از معماری خوب، زیبا و معقول، تکرار معماری عصر قاجاری نیست و شاید این کار عملا امکان پذیر نباشد. از طرف دیگر خانه های قدیمی تنها یک نوستالژی برای تجدید خاطره و افسوس خوردن هم نیستند. قرار نیست به مانند موزه، خانه های پدرانمان را بنگریم و دست آخر تنها بگوییم: وای چقدر قشنگ است!
خانه های قدیمی برای ما نشانه هستند. نشانه ای از نوع جهان بینی و طرز زندگی پیشینیان ما. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با این سنت پیوند داریم. نمی شود آن چه بوده ایم را نادیده گرفت. حداقل این موضوع آن است که لحظاتی درنگ کنیم و بیندیشیم که ما چه بوده ایم و از کجا می آییم؟ کدام مسیر را طی کرده ایم؟ اکنون در کجا قرار داریم؟ و مطابق با این مسیر به کدام سرانجام خواهیم شتافت؟
و با خود بگوییم آیا آن سرمنزلی که انتظار ما را می کشد، شایسته ماست؟ و اساسا آن چه برای آینده ما پسندیده است، کدام است؟ و چگونه می شود به سمت آن گام برداشت؟ نه هر کجا و نه هر لحظه ایستگاه اندیشیدن است. در اصفهان خانه هایی هست که ما را با خود می برد.