محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

نگاه صرفاً میراثی به چهارباغ صحیح نیست

به گزارش ایمنا و بر اساس یادداشتی از محمود فروزبخش، کارشناس فرهنگی، برای ورود به بحث چهارباغ ابتدا لازم است به یک سوال ساده توجه می‌کنیم و آن اینکه اگر به شما بگویند تا دقایقی دیگر باران می‌آید شما چگونه از خانه خارج می‌شوید؟ جواب مشخص است با چتر، سوال دوم آن است که از کجا فهمیدید باران خواهد آمد؟ این جواب نیز مشخص است از ابرهای تیره!، بنابراین برای آن که بتوانیم به مسئله چهارباغ بیندیشیم باید ابتدا مشخص کنیم که آینده چهارباغ چیست و برای آنکه آینده چهارباغ را درک کنیم باید تحولات اخیر را بررسی کنیم.


به نظر می‌رسد چهارباغ به سمت «تکثر» و «ارزان‌شدن» پیش می‌رود؛ تکثر و تنوع فرهنگی، سیری است که کل شهر اصفهان به سمت آن می‌رود و چهارباغ نیز به عنوان یک نماد شهری مشمول آن می‌شود و از طرفی ارزان شدن چهارباغ نیز در این سال‌ها امری مشخص است که نماد آن غذاخوری‌هایی است که با قیمت و حتی کیفیت پایین‌تر به مردم خدمات می‌دهند.

ناگفته واضح است که نگاه صرفاً میراثی به چهارباغ جواب نمی‌دهد، این دو سیر تاریخی که به نظر می‌رسد به احتمال زیاد در سال‌های آینده نیز ادامه یابد، می‌تواند تکلیف ما را با آینده چهارباغ مقداری مشخص کند. دقت کنید که ما نمی‌توانیم به هر روش که اراده کنیم به چهارباغ شکل بدهیم و این مشکل به طور کامل قابل مهندسی نیست، هر چند که صاحبان خرد و اندیشه از برنامه‌ریزی غافل نمی‌شوند، اما باید محدودیت تأثیر خود را نیز بدانیم.

چهارباغ همواره برآمده از روح و ذات زمانه خود بوده است. در دوره صفویه بر پایه آبادانی و شکوه صفویه بنا شده بود و معماری‌های عالی مانند کاخ‌ها در اطراف آن وجود داشت؛ در دوره قاجاریه با سیر انحطاطی اصفهان دچار بی‌توجهی و ویرانی شد و در دوره پهلوی با تلاش‌های شبه مدرنیسم به سمت یک خیابان با عناصر متجدد رفت؛ پس این خیابان پر روح و ماجرا جدا از کلیات زمانه خود نیست و نمی‌توان شهر امروز را بر پایه چندگانگی‌های فرهنگی یافت، اما تصور ما از چهارباغ امری باشد که فقط مورد تطبیق ذهن ما است.


از طرفی چهارباغ ذاتی دارد که ربطی به زمان ندارد و همواره برقرار است، چهارباغ فضایی است که اثرگذاران آن در فرصت پدید آمده نقش‌آفرینی می‌کنند و بهره‌مند می‌شوند؛ خاصیت فضا آن است که احتیاج چندانی به طرح ندارد، به این معنا که راهبری طولانی‌مدت و به اصطلاح تدوین استراتژی برای آن بی‌معنا است؛ فضا بدون عمل و کنش‌های ما چه بسا خود شکل می‌گیرد و راه را دنبال می‌کند، البته این به معنای رهاسازی امور نیست، چرا که به طور معمول باید یک ضربه کوچک به فضا انداخت و منتظر حرکت بازیگران بود. مرور زمان خود مشخص می‌کند که فضا چه چیز را با خود همراه و چه چیز را دفع می‌کند.

البته ما باید برای کل اصفهان یک سیاست‌گذاری فرهنگی داشته باشیم و بهترین سیاست‌گذاری برای فرهنگ امروز اصفهان، حرکت به سمت قطب‌های فرهنگی و منطقه‌ای است. یعنی اصفهان از حالت متورم فرهنگی به این معنا که مکان‌ها و اتفاقات فرهنگی در یک نقطه خاص تجمیع شود، رهایی یابد و به جای آن در نقاط مختلف اصفهان شاهد قطب‌های فرهنگی باشیم.

این سیاست کلی است که مطابق با آن مکان‌هایی وجود دارد که به شدت از فضای فرهنگی بوم خود تأثیر می‌پذیرند و جدا از آن نیست؛ به عنوان مثال زینبیه چنین حالتی دارد اما مکانی مانند چهارباغ نمی‌تواند نشان‌دهنده یک بوم یا شیوه خاصی از زیست فرهنگی باشد زیرا خیابان است و ذات خیابان که محل رفت و آمد است و جولانگاه آمد و شد تمام طبقات و گوناگونی‌های فرهنگی است. به خصوص عظمتی که در خود عناصر چند صد سال تاریخی و تحولات سیاسی فرهنگی شهری مانند اصفهان را جای داده است.

آن چیز که در این مقطع از زمان می‌توان برای چهارباغ پیشنهاد داد حمایت از خرده‌برنامه‌ها است، یعنی در مکان‌های مشخص گروه‌های مردمی یا حکومتی بتوانند کارهای خرد و کوچک فرهنگی انجام دهند، البته تمام این کارها باید تا حدی از مرکز مشخصی مجوز کیفیت داشته باشد و منظور رهایی مطلق نیست، نبود نظارت که اصلاً در چنین زمانه‌ای نه عاقلانه و نه شدنی است.

بسیاری از این خرده اتفاقات در کف خیابان اتفاق نمی‌افتد و به گوشه‌ها هدایت می‌شود، همچون سینماها و تماشاخانه‌ها که از گذشته این گونه بود و به فضا معنای خود را سرازیر می‌کرد؛ در این راستا همه می‌توانند درگیر شوند برای مثال مدرسه چهارباغ هم می‌تواند چنین نقش‌آفرینی و کمک‌رسانی را به فضا داشته باشد، اما بعضی فعالیت‌ها همچون گروه‌های نمایش خیابانی نیز به محیط خیابان می‌آید، این گونه دانشکده‌های هنر اصفهان نیز رسالت جدیدی پیدا می‌کنند و فاصله میان هنر جدید و مردم نیز می‌تواند کاهش یابد، البته مثال‌هایی از این دست فراوان است. نقاط کور و آشنایی در اطراف چهارباغ وجود دارد که می‌تواند دوباره معنا یابد.

این نگرش نیازمند سه ملاحظه است، اول آنکه هسته تصمیم‌گیری برای چهارباغ و فضای فرهنگی آن هسته‌ای قدرتمند باشد که مورد تأیید گروه‌های درگیر در این امر باشد؛ واضح است که این نقطه همیشه حساس در تاریخ معاصر ما، ملاحظات امنیتی نیز دارد و برای فضای سالم نیازمند نگاه انتظامی هستیم. حال چگونه هسته تصمیم‌گیری باید در اینجا تشکیل شود که هر بار با اشاره‌ای جهت آن عوض نشود و دچار تصمیمات خلق‌الساعه نشود.

دوم آنکه این هسته اصفهان امروز را بشناسد و اقتضائات متکثر آن را بداند. متوجه باشد که سه‌گانه انقلابی، اسلامی و ایرانی به چه معنا است و چگونه می‌توان با گروه‌های مختلف مخاطب امروز ارتباط گرفت؛ در واقع چگونه در نگاهی بالادستی بتوانیم برای تیپ‌های مختلف مخاطب از لایه‌های گوناگون هویتی برنامه داشته باشیم.

سوم آنکه بداند امر فرهنگی تنها نمایش قدرت نیست و ابعاد گوناگونی دارد؛ نمی‌گوییم در چهارباغ اتفاقات بزرگ و فستیوال‌گونه و یا مناسک بزرگ دینی اتفاق نیفتد، زیرا تاکید داریم که استراتژی قطعی در این زمینه نمی‌توان صادر کرد و باید شرایط را سنجید، اما در نهایت آن چیز که چهارباغ را به عنوان یک فضا شکل می‌دهد، منشأ آن همان اتفاقات خرد و دائم است و بسیاری از نمایش‌های بزرگ از فردای آن تمام می‌شود؛ برخی این اعمال را در مشت گرفتن فضا می‌دانند، در حالی که این گونه نیست و این اعمال موقت بیشتر حالت راضی نگه داشتن یک جمع از اجتماع انسانی اصفهان را دارد و طعم شیرین آن ممکن است ما را دچار اشتباه محاسباتی کند؛ هر چند منکر آن نمی‌شویم که با پیاده راه شدن چهارباغ گروه‌های تأثیرگذار به طور طبیعی می‌خواهند خود را در این فضا نشان دهند و نمی‌توان با عناوینی مانند چهارباغ آرامش و امثال آن این رخداد بدیهی را منکر شد و بیهوده در برابر آن ایستاد.

چهارباغ در دوره قاجار
چهارباغ در دوره قاجار


پس در مجموع ما باید به سمت برقراری اتفاقات فرهنگی در گذر چهارباغ برویم. این اتفاق‌سازی‌ها با نمایش‌های بزرگ میان خیابان تفاوت دارد؛ در این بین میانداری اصلی و نظارت با هسته تصمیم‌گیری مرکزی است و به دنبال آن گروه‌های مختلف مردمی و حکومتی نیز می‌توانند به میدان بیایند، زیرا آن اتفاق بزرگ و تدریجی با حضور نهادهای مختلف فرهنگی و مسئول پدید می‌آید. گاهی یک نهاد به صورت قانونی وظایفی دارد و گاهی با فضاسازی و خواستن کارهای جدید، نهادهایی را می‌توان بیشتر از پیش درگیر کرد.

آن چیز که بیان شد حرکت به سمت چهارباغ ارزان و متکثر است، یعنی آنچه می‌توان در آینده این فضا دید، البته آنچه گفته شد تمام مسیر نیست، بلکه پرتاب‌هایی است تا خود چهارباغ به واکنش‌های طبیعی‌اش برسد. مسئله پایانی که باید مدنظر داشته باشیم این است که به هر حال چهارباغ نمادی از همه شهر ما است، از نقاط مثبت خانواده‌نشینی تا نقاط منفی که اغلب در غیاب حقیقت خانواده رخ می‌دهد، آنچه پیش چشم خود می‌بینیم همان چیزی است که در روزگار ما جریان دارد و امر مخصوص به مکان خاصی نیست.

توهم اینکه چهارباغ را متناسب با نگاه فکری و ایده‌آل خود تنظیم کنیم، ما را تنها به برخوردهای سلبی می‌کشاند، برخوردهایی که چندین دهه است ما را به جایی نرسانده است، هر چند تمام آنان از سر دغدغه بوده و قابل احترام است. اگر خواستار تحول واقعی هستیم، باید امور را به جمعی از عقلا بسپاریم تا با تمرکز و فهم شرایط امروزی گام‌هایی را حساب شده به پیش ببرند.

چهارباغتکثرچهارباغ عباسی
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید