روایت سقوط یک شهر
تا بوده کسی از دوران حکومت ظل سلطان در اصفهان به خوبی یاد نکرده است. در این نوشتار سعی داریم حکومت او را در سه بعد ارزیابی کنیم. به نظر می آید با روایت این سه بعد تا حد زیادی می توانیم حکومت ظل سلطانی را جمع بندی کنیم. (دو بعد اول در مقاله بخش اول بررسی شد)
1- ثبات و رکود
2- شخصیت ناسالم حاکم
3- نوعی از غرب گرایی
هنگامی که این سه مولفه از شخصیت شاهزاده شرح داده می شود می توانیم درک کنیم که اصفهان در طی بیش از سه دهه حکومت او به کدام سمت رفته است.
غرب گرایی ظل السلطان
غرب گرایی ظل سلطان در سه بعد قابل ردیابی است.
اول- انگلیسی بودن
دوم- فراماسونر بودن
سوم- اقدامات محدود فرهنگی
بدون هیچ شک و شبهه ای ظل سلطان از رجال انگلیسی تاریخ معاصر ایران است. اوین اوژن[1] به صراحت می گوید ظل سلطان در کنف حمایت انگلیسی هاست و در عوض آن که این نیروی توانمند از ثروت و منصب او حمایت می کنند، او نیز از تجارت کمپانی هند شرق در آن منطقه حمایت کرده و بازار پررونقی برای انگلیسی ها فراهم کرده است.
در این باره اعتماد السلطنه نیز خاطره جالب دارد. او در یادداشت های روزانه 6 ذی القعهده 1306 می نویسند: عصر ظل السلطان را دیدم او حرف غریبی زد نمی بایستی چنین حرفی را از یک پادشاه زاده ایرانی بشنوم. می گفت: به زودی مملکت ایرانی به سه قسمت خواهد شد و من به حمایت انگلیسی ها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهم گرفت!
در کتاب فرماسونر در ایران ذکر شده که ظل السلطان از اعضای لژی فراماسونری بیداری ایران بوده است[2]. در این لژ چهره های معروفی مانند سید حسن تقی زاده و محمدعلی فروغی حضور دارند. این لژ که از اساس لژی فرانسوی بوده با جذب بسیاری از رجال، توانست در آینده ایران تاثیر به سزایی داشته باشد.
امیرنجات هم در سازمان های سری و فراماسونری حضور ظل سلطان را در این لژ تایید می کنند. اسمائیل رائین نیز همین نظر را دارد[3].
جهانگیرخان قائم مقامی در تحقیقی مفصلی با عنوان «روابط ظل السطان و میرزا ملکم خان» توضیح می دهد که ظل السلطان تحت تاثیر افکار ملکم خان بوده است. ملکم را برخی موسس فراموشخانه در ایران می دانند. قائم مقامی در مقاله محققانه خود از روابط تنگاتنگ میان ملکم خان و ظل سلطان پرده بر می دارد[4].
لرد کرزن در کتاب خود در مورد ایران می نویسد: ظل سلطان خود را دوسدار انگلیسی ها می خواند و خودش را دوستدار تمدن جدید می داند. او انگلیس را مرکز تمدن جها ن می داند. او مدام می گوید که شیفته تمدن انگلیس است و نشریات انگلیسی برایش ترجمه می شود. دکترستاک هم در مود او همین حرف ها را در کتاب مشهورش در مورد ایران تایید می کند[5].
انگلیسی بود و فراماسونر بودن ظل السلطان چه از سر فهم و عقیده و چه از سر سیاست و دغلکاری، باعث می شد که تحولات خاصی در اصفهان رقم بخورد. از باز شدن دست فعالیت بابیان گرفته تا آزادی برای مبشران مسیحیت. از حمایت از کالاها و پارچه های انگلیسی گرفته تا ترویج فرهنگ فرنگیان به واسطه حضور مستقیم و غیر مستقیم آنان.
در عین این شیفتگی و تغییر قبله، حکایت سنت ایرانی و اسلامی هم دیگر معلوم است. شیوه های تمدنی ما دیگر مجالی برای رشد وبروز ندارند.
ظل سلطان در هشت بهشت، مدرسه ای به سبک جدید بنا کرد و اصفهان به همت او برای اولین بار صاحب روزنامه ای به نام فرهنگ شد. این روزنامه به مدت 13 سال چاپ می شد. ظلالسلطان در سال ۱۲۹۶ق دستور تشکیل «انجمن پزشکان اصفهان» را داد. وظیفۀ این انجمن رسیدگی به بیماریهای واگیر و معضلات بهداشتی شهر بود و در این میان به تعمیر ابنیۀ عمومی شهر نیز میپرداخت مرمت پل خواجو، خالی کردن میدان نقش جهان از کاسبان مزاحم و مرمت آن، مرمت میدان چهار حوض، بازسازی چند چشمه از سیوسه پل که بر اثر سیل تخریب شده بود، مرمت بازارچۀ بلند و کاروانسرای آن (هتل عباسی کنونی) و اختصاص آن به سربازان، مرمت چهلستون و هشتبهشت و همچنین تأسیس موزهای برای چهلستون از جملۀ اقدامات این انجمن بود[6].
یکی از نمونه های برجسته ای که فرآیند تغییر فرهنگ در دوره ظل سلطان را با آن به خوبی می توان درک کرد، تامل در تغییرات سبک معماری یا رواج معماری کارت پستالی است. یکی از مکان هایی که در این زمان به همت خود ظل سلطان بازسازی شده است، مقبره امام زاده احمد است. این مکان در زمان شاه سلطان حسین صفوی ساخته شده و در زمان ظل سلطان تعمیراتی در آن صورت گرفته است تا جایی که در ماده تاریخ آن آمده است: «ظل سلطان نهاد کعبه به پا»[7]
در طرفی از این امام زاده مقبره دو بانوی سرشناس قاجاری قرار دارد. در رنگ آمیزی دیوارهای این مقبره رنگ های متنوعی مشاهده می شود که در معماری سنتی اصفهان استفاده از این تنوع رنگی، مرسوم نبوده است. بر روی قبر فرشته ای برجسته شده است که اندامی انسانی دارد این در حالی است که در هنر سنتی اصفهان از ترسیم انسان آن هم تا به این حد فیزیکی خبری نبود. از طرف دیوار بر دیوارهای این فضا تصاویری از ظرف پر از میوه هم وجود دارد.
هنگامی که از اقدامات فرهنگی ظل سلطان صحبت می کنیم منظور ما توجه به این چند امر کوچک (اما مهم) نیست. صحبت آن جاست که دقیقا از کجا مبدا میل ها عوض شد و کعبه مقصود در نزد حاکمان اصفهان چگونه تغییر کرد. از کجا بود که اصفهان شهری بی ارزش و حقیر تصور شد و آن چه نزد ما بود ناچیز شمرده شد و در عوض توجهات همه به سمت جای دیگر رفت. در این سیر طولانی و مفصل ظل سلطان اگر چه همه ماجرای شهر من نیست اما قطعا حلقه اتصالی مهمی است که به واسطه آن تاریخ به دو بخش تقسیم می شود: قبل از ظل سلطان و بعد از ظل سلطان.
[1] همان
[2] کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، اقبال، ص 128
[3] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران ج1 ص 431
[4] قائم مقامی، جهانگیرخان، روابط ظل سلطان و میرزا ملکم خان، بررسی های تارخی 1347 شماره 18
[5] محمدرضا، والی زاده، تاریخ لرستان روزگار قاجار، حروفیه، 1380، ص 129
[6] رجایی، عبدالمهدی، مسعود میرزا ظل سلطان در قاب روزگار، ماهنامه برای فردا، شماره نوزدهم
[7] هنرفر، لطف الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ثقفی، 1350، ص ۶۷۲
[8] عاصمی، محمد، ايران در يكصدوسيزده سال پيش، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، مركز مردم شناسي ايران، 1355، ص 19
[9] همان ص 20
[10] همان ص 50
[11] صفایی، ابراهیم،ده نفر پیشتاز، شرق، ص 143