او یک مربی بود
این یادداشت در دی ماه 1392 در سالگرد رحلت مرحوم پرورش نوشته شده است.
ماجرا دقیقا از جایی شروع می شود که بیداری اسلامی را شامل دو مرحله اصلی بدانیم. مرحله اول متعلق به توده های مردم است که در پانزده خردادها، بهمن 57 ها و نه دی ها به صحنه می آیند و برگ اصلی تاریخ را ورق می زنند.
اما رکن دوم دقیقا روز بعد از این روزها است. یعنی روزی که نهضت به سرانجام رسیده و اکنون وقت، نظام سازی است. در اینجا وظیفه نخبگان است که امورات اداره کشور را در دست بگیرند و جریان نهضت را تا رسیدن به اهداف عالی مدیریت کنند.
پرورش مرد هر دو میدان بود. نقش او در انقلاب اسلامی در اصفهان و به خصوص حوادث پنجم رمضان قابل کتمان نیست. سخنرانی های روشنی بخش و پرحرارات او که توده های مردم را جهت می داد، هنوز از یاد نرفته است اما به عقیده این قلم پرورش درست از آن جا شروع می شود که دارد برای آینده این نهضت نیرو تربیت می کند. به عبارتی «پرورش» همان طور که نام این مرد هست، رسالت او نیز هست.
این میدان سخت و گسترده از دهه پنجاه و از سال های قبل از وقوع انقلاب اسلامی شروع شده است و ثمرات آن در سال های بعد خود را نشان می دهد. بخشی از آن در جریان حزب جمهوری اسلامی و گذر از بحران های سال های اولیه انقلاب و بخش دیگر در جریان جنگ تحمیلی و بخش های دیگر در جریان اداره مملکت و همچنین جهاد ممتد فرهنگی در طول این چهار دهه است.
بدین ترتیب ما می توانیم از مکتب تربیتی پرورش نام ببریم. مکتبی که شخصیت های برجسته و قابل دفاعی را به بیداری اسلامی تقدیم کرده است تا این جریان عظیم مردمی در مرحله اجرا ابتر نماند. برای این مکتب چند ویژگی را می توان برشمرد:
1- نگاه واقع گرایانه به نیازهای انسان از ویژگی های اساسی در مکتب تربیتی استاد پرورش است و از همین رو است که وی توجه ویژه ای به بحث تفریحات سالم داشته است. شاگردان استاد پرورش در پیش از انقلاب اسلامی تماما اذعان دارند که چگونه مرحوم پرورش بر روی تربیت از طریق تفریح و شادی و نشاط تاکید داشته است. او که خود شناگری حرفه ای بود، فعالیت های فرهنگی اش همیشه با انواعی از ورزش ها از جمله کوهنوردی همراه بود. این نگاه نشان می دهد که پرورش به تربیت نگاهی تدریجی داشته است و با توجه به تقسیم نیازهای انسان به اولیه و ثانویه، وی در ابتدا متوجه نیازهای اولیه نوجوانان می شده است و پس از پرداختن به آن ها نیازهای ثانویه و الهی را در نظر می گرفته است.
هچنین است که وی بر روی نهادهای مردمی خیریه نیز تمرکز داشته است زیرا در آنجا نیز با توجه به اصل تدریجی بودن تربیت، توجه پرورش ابتدا بر نیازهای اولیه و سپس پرداختن به نیازهای بالاتر بوده است که همگی این ها نشانی از نگاهی واقع گرا به انسان و نیازهایش دارد.
2- شخصیت استاد پرورش از لحاظ فکری وامدار دو اندیشمند است. شهید مطهری و شهید بهشتی. این دو بزرگوار نیز هر کدام از حیث اندیشه و تفکر به نوعی شاگرد علامه طباطبایی بوده اند. از طرف دیگر محبوب ترین شخصیت فکری در نزد مرحوم پرورش، علامه بوده است که با ایشان مراوداتی نیز داشته اند و کتاب المیزان بیش از هر اثر دیگری مورد دقت پرورش بوده است. مجموع این شواهد نشان می دهد که مکتب تربیتی پرورش متاثر از نگاه های فلسفی نوصدرایی علامه طباطبایی است. پس در چنن مکتبی شاگردان فکور و عقل گرا تربیت می شوند و تاکید بالایی بر اندیشیدن و تفکر وجود دارد. تحلیلی بودن و انتقادی بودن از ویژگی های تربیت یافتگان این مکتب است.
همچنین می توان ادعا کرد که این مکتب تربیتی در ادامه سیر تکاملی خود نیازمند نزدیک شدن هر چه بیشتر به فلسفه صدرایی است. یعنی آن که با طلوع پرسش های جدید دروازه فرهنگ، این مکتب تربیتی پس از استاد پرورش بیش از پیش برای پاسخ دادن به این سوالات نیازمند مداقه بر فلسفه صدرایی است.
3- در اصفهان پیوند عمیقی میان فرهنگ، سیاست و اقتصاد برقرار است و معمولا شخصیت های تاثیرگذار تنها به حوزه اندیشه محدود نمی شوند بلکه سعی دارند تاثیرات اجتماعی نیز داشته باشند. اصفهان میراث دار صفویه است و در صفویه صورت یک تمدن اسلامی (با تمام عیوبش) در این شهر محقق شده است. پس کسانی که در این شهر داعیه دار کار تربیتی دارند ناخودآگاه نیروهایی تربیت می کنند که تنها در بعد نظری توانمند نباشند بلکه ظهور و بروز اجتماعی نیز داشته باشد.
دردهه پنجاه که اوج مبارزات علیه رژیم پهلوی بوده است این ظهور و بروز صورتی انقلابی نیز به خود گرفته است. مرحوم پرورش در سال 52 از انجمن حجتیه جدا می شود. انجمنی که بعضا خود استاد سخنرانی های جلسات آن را انجام می داد. علت این جدایی این بود که انجمن تاکید داشت که اعضای آن فعالیت سیاسی نداشته باشند حال آن که پرورش بر مبارزه سیاسی تاکید داشت. در وقع این رفتار استاد پرورش آیین تمام نمایی شد برای تمامی شاگردان وی که کار فرهنگی بدون نگاه سیاست، به نوعی ابتر است.
4- پرورش نخبه گرا بود. نقل است که در دفتر حزب جمهوری اسلامی برای جذب، در دبیرستان ها به دنبال نوجوانانی می گشتند که درسشان خوب بوده است. علت این امر بود که فعالیت تربیتی استاد پرورش یک فعالیت ادامه دار بود. او به دنبال کادرسازی برای نظام اسلامی بود و برای همین به دنبال نخبگان می رفت. آماده سازی نخبگان برای مسئولیت های شهری و حتی کشوری دقیقا مرحله ای است که پس از رویکرد توده ای در فرآیند نهضت رخ می دهد. مطابق با این رویکرد دیگر جلسات دعا و فعالیت های عام و مردمی مذهبی کافی نیست و باید به فکر ایده های نو بود.پرورش برای دستیابی به ایده های نو و ارتقای سطح امور، تشکیلاتی شدن را پیشنهاد می داد. درست از اینجا بود که نوجوانان نخبه باید در تمرین عقل جمعی با خرد و گفتگو، تشکیلات فرهنگی خود را تاسیس می کردند و با مشورت گروهی به سمت اهداف تربیتی حرکت می کردند.